به گزارش می متالز، فرشاد مومنی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ابتدای نشست گفت: طبق رسم چندین سال گذشته، در آغاز سال جدید عنوانی را برای آن سال در نظر می گیرند ولی متاسفانه درباره این رسم گفت و شنود اساسی صورت نگرفته است و تا کنون در حیطه عمومی این سوال مطرح نشده، که نقاط قوت، کاستی ها و نقاط ضعف آن چیست. این یک مسئله ای است که به نظر بنده می تواند موضوع بحث های جدی قرار بگیرد و اگر در جستجو دستاورد برای آن باشیم، حتماً از دید کارشناسی و حتی المقدور بصورت غیر سیاستزده درباره آن بحث بکنیم و درباره آن فکر کنیم که واقعاً هزینه های که جامعه برای آن می پردازد چگونه است و دستاوردهای که به دست میآورد، چگونه است.
ما در سالهای گذشته دیدیم که تحت این عنوان ایده هایی هم عنوان میشود که در جای خودش موضوعیت دارد و میتواند به عنوان یک فرصت برای جامعه در نظر گرفته شود. ولی برای اینکه چنین فرصتی به دست آورد منتهی شود به لوازمی نیاز دارد که چون آن لوازم به اعتبار اصلاً بحث نکردن درباره آن مطرح نمیشود، طبیعتاً به هیچ وجه تا این لحظه ما میتوانیم یک داوری دقیق داشته باشیم درباره اینکه بالاخره این رسم بودنش بهتر است یا نبودنش، اگر نیاز به اصلاح دارد آن وجوه اصلاح آن چگونه است.
در هر حال به اعتبار اینکه مسئله دفاع از تولید ملی، از منظر ملاحظات سطح توسعه یک مسئله زیربنایی است. به گونه ای که بقا کشور و بالندگی آن و همینطور مسئله کیفیت زندگی مردم و تمامیت ارضی کشورمان، به چگونگی دستیابی به یک فهم جمعی از مسئله تولید و چگونگی دفاع از آن برمی گردند، ما فکر کردیم که مناسبت دارد که تحت این عنوان، حالا که این مسئله مطرح شده است ما هم از این فرصت استفاده کنیم و آن دقت ها و ظرافت هایی که این مسئله دارد را به سهم خودمان برجسته کنیم. به امید اینکه گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن این واقعیت ها وجود داشته باشد
در هر کوشش جدی علمی درباره مسائل معطوف به مسئله توسعه، یک مسئله حیاتی وجود دارد و آن هم این است که اگر ما نتوانیم یک صورت بندی دقیق و عملیاتی از مفاهیمی که به کار می بریم ارائه کنیم و نتوانیم برای آن یک پایه نظریه مشخص ارائه کنیم و بر اساس آن درک مفهومی و آن پایه نظری یک مقیاس های سنجش مشخصی برای اندازهگیری تحولات در آن حیطه در نظر نگیریم، طبیعتا نمیتوانیم انتظار دستاورد داشته باشیم. بنابراین شاید مهمترین کاری که در این زمینه بتوان انجام داد این است که اول بابی باز شود درباره درکی که ما از مفهوم تولید ملی داریم.
اگر بپذیریم که در یک ساخت توسعه نیافته رانتی بحث از تولید صرفاً از زاویه نگاه سطح توسعه معنادار خواهد بود، آن وقت میتوانیم درباره این موارد با جزئیات بیشتر صحبت کنیم که یک تولید توسعه گرا واجد یا متضمن چه ویژگیهایی است و آنچه که ما امروز به نام تولید مطرح میکنیم چه نسبتی با آن دارد. به عنوان مثال در چهارچوب دانش توسعه وقتی که راجع به تولید صحبت می شود، منظور تولیدی است که مبتنی بر دستاوردهای جدید علمی و فنی باشد. زیرا فقط از طریق آن تولید است که امکان برونرفت است فقر و عقب ماندگی پدید میآید.
گزینه رقیب در این زمینه، مفهوم تولید در چهارچوب ساخت تولید معیشتی است، یعنی جایی که سهم دستاوردهای علمی و فنی جدید در خلق ارزش افزوده بسیار ناچیز است. در چهارچوب ساخت تولید معیشتی فعالیت تولیدی صورت میگیرد اما به اعتبار سه ویژگی مهمی که دارد به هیچ وجه آن تولید مضمون توسعه پیدا نمی کند.
اول اینکه گفته میشود در چارچوب ساخت تولید معیشتی، فعالیت تولیدی یک فعالیت سخت و بسیار پر مشقت است. ویژگی دوم تولید در چارچوب ساخت تولید معیشتی این است که با وجود اینکه برای خلق ارزش افزوده از آن طریق مشقت زیادی برده میشود، اما دستاورد و بازدهی آن بسیار اندک است و ویژگی سوم آن این است که امکان بهره گیری از دستاوردهای جدید علمی و فنی در آن بسیار ناچیز است.
به این اعتبار گفته می شود، وقتی که ما در ربع قرن اول بیست و یکم سخن از تولید می زنیم منظور تولید صنعتی مدرن است و در اینجا تولید صنعتی مدرن متناسب با درک متعارف ما از صنعت نیست، که فکر کنیم که فعالیت صنعتی یک فعالیت انتزاعی، در یک گوشهای به نام کارخانه زیر یک سقف با یک استانداردهایی باشد. در این چارچوب یعنی درک توسعهگرا از مفهوم تولید، تولید صنعتی مدرن به مثابه نظام حیات جمعی در نظر گرفته می شود. بنابراین در آن کادر وقتی که از کشاورزی هم صحبت می کنیم، منظور تفکیک تولید کشاورزی در کادر معیشتی در برابر تولید کشاورزی صنعتی شده و مبتنی بر دستاوردهای جدید علمی و فنی است.
بحث های بسیار ارزشمند و راهگشایی در این زمینه در دانش توسعه وجود دارد. در چهارچوب این درک از تولید صنعتی مدرن میتوان به آثار فردریک لیست مراجعه کنید و در آنجا گفته شده است که اگر کسی بنیه تولید خود را از طریق صنعتی شدن ارتقا دهد، این ارتقا پیوند دارد با استقلال ملی، تمامیت ارضی، وضعیت فرهنگ و کیفیت زندگی مردم . در آنجا فردریک لیست به این مسئله تاکید می کند که شما اگر حتی بخواهید جنگجویی هم بکنید، موفقیت در جنگجویی مبتنی بر این است که سلاح های شما بر اساس استانداردهای تولید صنعتی مدرن، تولید شده باشد.
اساساً موضوعیت پیدا کردن اندیشه توسعه، به معنای رمزگشایی از چرایی پیشرفته گروهی از کشورها و عقبماندگی گروه دیگری از کشورها، ریشه در این مسئله دارد. ما تا این مورد را با همه طول و عرضی را که دارد، نفهمیم گرفتار خواهیم شد. بنابراین یکی از مراحل کلیدی برای برخورد بایسته با این مسئله این است که ما تکلیفمان را به لحاظ مفهومی مشکل روشن کنیم و آیا هر فعالیتی که به هر شکلی، خلق ارزش افزوده کند را ما آن را تولیدی می نامیم یا نه داریم، درباره تولید توسعهگرا صحبت میکنیم.
در مورد خاص ایران ما با یک پدیده دیگری روبرو هستیم که برای اینکه خودمان از توهم بیرون بیایم خیلی نسبت به کشورهای دیگر نیاز داریم، راجع به مفهوم تولید و تعریف عملیاتی توسعهگرا از آن کار جدی انجام دهیم. تا آنجایی که به دانش برمیگردد در نیمه دوم دهه ۱۹۶۰ یکی از مطرح ترین متفکران و استراتژیست های توسعه به نام شوماخر کتابی نوشت که خیلی مورد توجه قرار گرفت.
مقدمه کتاب بیان میکند که اگر به فرزندی ارث برسد، از طریق پدرش و بعد از آن هیچ کار موثری آن فرزند انجام ندهد و دائماً بخشی از اون دارایی های موروثی را بفروشند و امورات خود را سامان دهد، ما میتوانیم به آن بگویم که تولید میکند و اگر پاسخ منفی است و دارد از جیب می خورد. پس تمام کشورهایی که صادر کننده مواد خام هستند باید از این توهم بیرون بیایند که فروش منابع پایان پذیر طبیعی را نمی توان به عنوان رکن اساسی تولید ناخالص داخلی دانست.
تا از این توهم بیرون نیایید و به این حقیقت دست پیدا نکنید که خوردن از جیب را نمیتوان بهعنوان تولید محاسبه کرد، نمیتوانید جایگاه صحیح خود را در جهان پیدا کنید و دائماً در این توهم خواهید بود و کارهای غیر متعارف و فاجعه آوری را ایجاد خواهد کرد. ما از این جهت هم نیازمند شفافسازی داریم در باب اینکه چه فعالیتی انجام بدهیم و رکن اصلی تولید ناخالص داخلی ایران به ویژه در ۵۰ سال اخیر فروش نفت خام بوده است.
همین ژرف کاوی درباره حمایت هم موضوعیت دارد و اگر ما درباره مفهوم حمایت هم کار بایسته انجام ندهیم، در هر جایی که ما به لحاظ مفهومی و نظری دچار بلاتکلیفی باشیم، راه برای برخورد فرصتطلبانه باز میشود. در یک ساخت توسعه نیافته رانتی هم که اساس آن بر عدم شفافیت است، طبیعتاً بستر برای برخوردهای فرصت طلبانه در این حیطه ها خیلی فراهم تر هم هست. بنابراین بحث بر سر این است که درباره حمایت هم باید تکلیف خودمان را روشن کنیم و وقتی که ما میگوییم حمایت منظور ما حمایت از تولید توسعه گرا است. الان عده ای گویند وقتی که بحث از حمایت از تولید ملی در سطح توسعه مطرح میشود، مخاطب عامل مردم هستند و این یک خطای راهبردی روششناختی است. مخاطب حمایت در چارچوب اندیشه توسعه در درجه اول دولت توسعه گرا است و در درجه دوم تولید کنندگان هستند و در آخرین مرحله نوبت مردم میرسد و تازه در آخرین مرحله هم ده ها تأمل کوچک و بزرگ نهادی وجود دارد.
وقتی که ما راجع به رفتارهای انسان های منفرد صحبت می کنیم، از منظر روششناختی داریم در سطح خرد صحبت میکنیم. در سطح خرد اگر به مردم بگویید، ای کسانی که ایمان آورده اید بیاید ایثار کنیم و کالای کم کیفیت تر و گران تر را به کالای با کیفیت تر و ارزانتر ترجیح دهید، این مورد یعنی دعوت آنها به غیرعقلایی رفتار کردن و این مورد نقض غرض است. این مسئولیت دولت توسعه گرا است که باید آرایش نهادی را بگونهای سامان دهد که واحدهای سطح خرد با منطق های عقلانی ترجیح دهند که محصول داخلی را مصرف کنند.
تراز نامه انرژی کشور میگوید در ۲ دهه گذشته، تقریبا روزانه معادل یک میلیون بشکه نفت خام در فرایندهای تولید انتقال و توزیع حامل های انرژی، ما اتلاف منابع داریم. همه خانوارها همه مساعی خود را به کار ببرند که هرچه ولنگارانه تر مصرف کنند به اندازه این بیکفایتی که عرضه کننده انحصاری ناکارآمدحاملهای انرژی دارد اتلاف انرژی می کند، نمی تواند به آن دست یابد. بنابراین درست است که ما میگوییم باید سازه های ذهنی مردم را برای اهداف توسعه گرا آماده کرد اما آنها اول اینکه هدفشان در مجرای دستکاری قیمت های کلیدی نسبت به توسعه نداشت و بلکه ضد توسعه بود و با تشدید
نابرابری های مواجه و تشویق ناکارآمدی های تولیدکننده های انحصاری ناکارآمدروبرو بودیم، و از طرف دیگر همه وجدان دردها را معطوف می کردند به مردم در حالیکه مردم خودشان قربانیان آن ساختار نهادی و ناکارآمدی ها بودند. بنابراین در باره مفهوم حمایت از منظر سطح توسعه هم باید بحث های بسیار جدی صورت بگیرد.
با کمال تأسف به به اعتبار اقتضائات جامعه ای که درآن اندیشه توسعه در غربت است و سلطه غیرمتعارف کوته نگری و شتابزدگی و بی اعتنایی به دستاوردهای علمی در فرآیندهای تصمیم گیری و تخصیص منابع بیداد می کند، دیگر خیلی بخواهند عنایت به دانش توسعه داشته باشند، حمایت را میآید در کادر تعرفه تعریف میکند. در دانش توسعه گفته میشود که ما یک حمایت اسمی و یک حمایت حقیقی داریم. فلسفه وجودی حمایت اسمی فقط این است که زمان را آزاد میکند. تعرفه جایگاهش این است که زمان آزاد می کند، برای جبران پس افتادگی ها در زمینه تولید صنعتی مدرن، و عنصر مهم این است که هر جامعه ای چگونه از این زمان استفاده می کند، در کشورهای در حال توسعه و به ویژه در حال کشورهای در حال توسعه رانتی معمولا دولتها نسبت به حمایتهای اسمی رغبت نشان میدهند، زیرا برای آنها کسب درآمد فراهم میکند. دولت دوست دارد مرتبط تعرفه ها را بالا ببرد، نه به نیت اینکه به معنای دقیق توسعه گرای ماجرا از تولید ملی دفاع کنند، اعتیاد پیدا کرده به مفت درآمد کسب کردند و بی زحمت درامد کسب کردند. این هم مثل همان شوک درمانیها که توهم کسب درآمد است و عملاً هم هزینههای دولت را بیشتر میکند، فساد، ناکارآمدی بیشتر میکنند و به اعتبار ضد انگیزش که در در مورد سرمایه گذاری های تولیدی دارد، پس افتادگی کشور را بیشتر می کند.
پس ماجرای تعرفه ماجرای آزاد کردن زمان برای اینکه فرصتی فراهم شود تا آن عقب افتادگی های تاریخی در زمینه تولید صنعتی مدرن جبران شود. اگر دولتی این زمان را آزاد کرد و هیچکدام از آن سرمایهگذاریهای توسعهگرا، که منجر به ارتقاء بنیه تولید ملی شود را انجام ندهد و کشورهای در حال توسعه عموماً و رانتی ها بخصوص اصلا انگیزه ندارند که مسئولیتی در زمینه ی حمایت های حقیقی انجام دهند، خوب معلوم می شود که شما در اینجا تعرفه بد نام میکنید و ذیل عنوان تعرفه اصل اساسی حمایت گرایی همراهم بدنام کنید.
ما که از منظر سطح توسعه به تاریخ تحولات دنیا نگاه میکنیم، میگوییم که تا امروز حتی یک کشور موفق وجود نداشته به غیر از اینکه که دوران هایی از حمایت گرایی جدی را با مضمون توسعه گرا در دستور کار قرار داده باشد. الان رانتی ها و کوته نگر ها از کانال عدم موفقیت ابزار تعرفه، اصل مسئله ضرورت مطلقه حمایت گرایی برای برونرفت از دام توسعه نیافتگی را هم به چالش می کشند. در حالیکه اگر مسئله در جای خودش مطرح شود و حساب ها روشن باشد به هیچ وجه جایی برای این قضیه نیست و میشود جلوی فرصت طلبی ها را گرفت، اگر فصل الخطاب ما منطقه علمی باشد. اما اگر آن طور که در ایران است، افراد اساس را روی مناسبت رانتی بگذارند و از نوع کلاسیک های وطنی هم استفاده کنند و بگویند شما بیایید به خواسته های ما شکل و شمایلی علمی به آن ببخشید، آن ماجرای دیگری است.