به گزارش می متالز، مورد اول؛ تلاشهایی بود که مجموعه حاکمیتی بازار سرمایه بهخصوص در سطح سازمان بورس و شرکتهای بورس و فرابورس برای زیرساختهای بازار انجام دادند. به این معنی که سیاستگذاران بازار سرمایه تلاش زیادی کردند، اعتماد نسبیای که از بازار سهام خارج شده بود، به بازار برگردد و این امر تاثیر بسیار زیادی بر روند معاملات بورس و فرابورس داشت.
مورد دوم؛ اجباری بود که برای بازارگردانی سهام صورت گرفت. در این خصوص صحبتهای زیادی شد، مقالهها و یادداشتهای زیادی منتشر شد و بسیاری از فعالان و کارشناسان بازار در این خصوص صحبت و نقد کردند. هر چند مشخص است بازارگردانها در کوتاهمدت معجزه نمیکنند، اما آثار کوتاهمدت این امر مثبت بوده و عمده آثار مثبت بازارگردانی در بلندمدت اثر خود را در بازار خواهد گذاشت. این بازارگردانی روی سهام قطعا به نقدشوندگی و کاهش نوسانهای هیجانی کمک خواهد کرد و به یقین در بلندمدت آثار خیلی خوبی خواهند داشت. مورد سوم؛ برگشت نسبی ثبات و اعتماد به سرمایهگذاران و عموم جامعه است که این موضوع را به خوبی میتوانیم در ارزش معاملات مشاهده کنیم؛ ارزش معاملاتی که در مهرماه و نیمه اول آبان به عدد زیر ۸-۷ هزار میلیارد تومان رسیده بود، در حال حاضر مجددا به سطوح مطلوبی بازگشته است بهطوریکه در حال حاضر روزانه ۱۵ تا ۲۰ هزار میلیارد تومان برای ارزش معاملات ثبت میشود. این موضوع نشاندهنده برگشت نسبی ثبات و اعتماد سرمایهگذاران و سهامداران است. با توجه به مواردی که عنوان شد میتوان گفت در مجموع تلاش برای بهبود زیرساختهای بازار، ورود بازارگردانها و برگشت ثبات و اعتماد به سرمایهگذاران و سهامداران در ارزش معاملات از جمله مهمترین عوامل تاثیرگذار بر رشد اخیر بازار سهام بود. اما ریسکهایی که در ادامه میتواند بر بازار اثرگذار باشد را نیز میتوان در سه دسته کلی تقسیمبندی کرد.
مورد اول، مربوط به مسائل داخل بازار سرمایه است بهعنوان مثال تغییرات بازارگردانی. هر چند در حال حاضر بازارگردانها در نقطه شروع قرار دارند و زمان زیادی باید صرف شود تا مشکلات و مسائل این نهادهای مالی آشکار شود و بهبود یابد، ولی اگر سرمایهگذاران متوجه شوند که بازارگردانها نقش چندانی در روند معاملات و نقدشوندگی سهام ندارند، وجود این نهادها در فهرست مهمترین ریسکهای مهم بازار قرار خواهد گرفت. به عبارت دقیقتر ممکن است فعالان بازار نسبت به ادامه نقش بازارگردانها دچار تردید شوند. موضوع دوم و در واقع ریسک دیگر مربوط به بحث دامنه نوسان و حجم مبنا است. در هفتههای اخیر بحثهای زیادی در این خصوص در گرفت و نظرسنجیهای مختلفی انجام شد. چند آزمون و خطا نیز در این زمینه صورت گرفت. چنانچه تصمیمگیری مناسبی در این زمینه انجام شود، میتواند در ثبات بازار سهام کمک شایانی داشته باشد. این در حالی است که باید به ریسکهای موجود در این زمینه نیز توجه شود؛ در صورت عدم اجرای صحیح این موضوع، ریسکهایی برای معاملات رقم خواهد خورد که باعث کاهش اعتماد سرمایهگذاران به بازار خواهد شد. دسته دوم ریسکها مرتبط با تصمیمات اقتصادی خارج از بازار سرمایه است که معمولا در سطح دولت انجام میشود. مثل قیمتگذاریهای دستوری یا تغییر در رویههایی که باعث میشود بر شرکتها و صنایع مهم بورسی اثرگذار باشد. نمونه واضح آن بحث قیمتگذاری فولاد در هفتههای اخیر بود که فضای مبهمی را برای این شرکتهای مهم بورسی ایجاد کرد.
دسته سوم ریسکها، دخالتهای سیاسی و فرابازاری است. این مسائل بیشتر از سوی نهادهای سیاسی اعمال میشود که شاید چندان به جزئیات و زیرساختهای بازار و سرمایهگذاری در بورس توجه نداشته باشند. در واقع برخی از تصمیمات این چنینی میتواند به اعتمادی که در این هفتههای اخیر کمی ترمیم شده، آسیب جدی بزند.