به گزارش می متالز، این سرمایه گذاری مشترک از ۱۳ سپتامبر رسما توسط Baowu Group، Anshan Iron &Steel و Manshan Iron &Steel و گروه مدیریت سرمایه چین کلید خورده است.
سرمایه اولیه این سرمایه گذاری مشترک ۲ میلیارد یوان (۲۹۱ میلیون دلار) می باشد. اگرچه بسیاری از فولادسازان چینی پس از پشت سر گذاردن بحران سال ۲۰۱۲، از ابتدای ۲۰۱۶ شروع به سوددهی نمودند، با این حال هنوز هم برخی با ضرر دهی دست و پنجه نرم می کنند.
میانگین نسبت دیون به دارایی فولادسازان در چین در انتهای ۲۰۱۷ به ۶۷/۲ رسیده که عدد بسیار بالایی است و پکن قصد دارد تا این میزان را امسال به زیر ۶۰ برساند. این در حالیست که این نسبت برای برخی فولادسازان این کشور بین ۸۰ تا ۹۰ درصد می باشد. بانکهای دولتی و خصوصی چین که پس از سواپ مطالبات خود با سهام فولادسازان مالکین اصلی این شرکتها محسوب می شوند فاقد دانش لازم برای ارتقاء آنها هستند و حالا این تیم متخصص می تواند مجددا فولادسازان تحت مالکیت بانکها را به روزهای خوب بازگرداند.
چین در ۲۰۱۶ اعلام کرد به دنبال برنامه است تا ۶۰ درصد از فولاد این کشور توسط ۱۰ فولادساز بزرگ تولید شود و حالا در حال عملیاتی کردن آن است. شاید وقت آن رسیده که در ایران نیز همین مدل پیاده سازی شود. نرخ بهره برداری از ظرفیت فولادسازی های کشورمان در حدود زیر ۶۰ درصد می باشد که عمدتا به دلیل نداشتن منابع مالی کافی و عدم توجیه اقتصادی واحدهای کوچک می باشد.
اصرار بر نگاه جزیره ای و کمبود نگرش ملی باعث شده تا تمرکز در صنعت فولاد کشور کم شده و در هر گوشه کناری از ایران به بهانه اشتغالزایی یک واحد فولادی با ظرفیتی بسیار پایین تر از بنچ مارک جهانی تاسیس شود که نه تنها توان استفاده از تمامی ظرفیت خود را ندارد، بلکه قادر به کسب الزامات استاندارهای بازارهای جهانی نیز نبوده و در بهترین حالت رقابت منفی در بازار دو کشور همسایه یعنی عراق و افغانستان را سرلوحه خود قرار داده و سودهای میلیاردی را به تجار این دو بازار می رساند، یا با کیفیتی پایین محصولات خود را روانه بازار داخلی می کنند. این به مثابه ی هدر رفت منابع ملی است، در حالیکه در سایر کشورها ادغام حتی در سطوح بسیار بزرگی اتفاق می افتد. Bao Steel و Wuhan Steel هر دو فولادسازهای به نامی در صنعت فولاد چین بودند که با ادغام در یکدیگر به دومین تولیدکننده فولاد در دنیا به نام Baowu Group تبدیل شدند.
TyssenKrupp و TATA Steel ودر اروپا نیز دیگر نمونه موفق ادغام در اروپا بوده اند که قدرت تولید و توان رقابت این دو شرکت را بیش از پیش نموده اند. تمرکز گرایی و ادغام واحدهای کوچک با بزرگان صنعت فولاد می تواند به اعتلای هرچه بیشتر صنعت فولاد کشور کمک شایانی کند. صرف نظر از موانع سیاسی پیش روی تجارت، آمیختن سرمایه بخش خصوصی با دانش فنی تولیدکنندگان بزرگ، ایران را به الگویی موفق مانند ترکیه بدل خواهد نمود و این توان را به کشور خواهد داد تا در بخش محصولات با ارزش افزوده بالاتر نیز حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد.
جدا از توفیق در بخش محصولات نهایی، هم افزایی واحدهای فولادی باعث خواهد شد تا کشور به سمت تولید فولادهای کیفی برود، محصولاتی که یافتن جایگزین برای آنها مشکل بوده و خریداران به راحتی قادر نخواهند منابع تامین خود را تغییر دهند، کما اینکه خریداران آمریکایی حتی پس از اعمال تعرفه ۲۵ درصدی بر واردات فولاد از سایر کشورها همچنان مجبور به خرید از منابع قبلی مانند چین، ژاپن و کره جنوبی با قیمتهای بالاتر می باشند.
تولید این محصولات در ایران همچنین می توانند محرکی برای خریداران در جهت یافتن راه حلی جهت دور زدن تحریم ها باشند. در زمان فشار، تنها راه نجات صنعت فولاد کشور در کنار تامین نیاز داخل، تجمیع برای افزایش قدرت در بخش صادرات است. در صورتی که ظرفیت های تولید کوچک تر تحت استانداردهای فولادسازهای معتبر کشور فعالیت نمایند، مطمئنا توان رقابتی فولاد کشور افزایش خواهد یافت و شاید بتواند مهمترین گام در کاهش نفوذ تجار بازارهای سودجو مانند عراق و افغانستان میان تولیدکنندگان فولاد کشور باشد.
فولادسازان بزرگ کشور، طی چندسال اخیر گواهینامه های حضور در بازارهای مهمی را دریافت نموده اند و افزودن بر توان تولید آنها با خرید واحدهای کوچکتر می تواند گسیل صادرات را افزایش دهد. اگرچه هنوز این سطح برای فولاد ایران کافی نیست و تولیدکنندگان لاجرم باید به سمت تولیدات کیفی حرکت کنند.