به گزارش می متالز در سال های اخیر و با رشد تقاضای گاز طبیعی در جهان ، فرضیه جایگزینی گاز به جای نفت و ذغال سنگ قوت گرفته است. بدنبال رشد تقاضای برای گاز و همچنین محدود بودن کشورهای تولیده کننده آن، بسیاری از کشورهای دنیا بدنبال یافتن کشورهای دارنده ذخایر گازی قابل توجه برای انعقاد قرارداد تامین گاز مورد نیاز خود به صورت بلندمدت جهت توسعه برنامههای صنعتی و تولید برق خود هستند.
در این میان با افزایش اهمیت گاز طبیعی در دنیا، حساسیتهای کشورهای صادر کننده گاز نیز برای حفظ منافع خود و افزایش قدرت خود در بازار انرژی در انعقاد قراردادها افزوده شده است.
یکی از بندهای مهمی که معمولا در قراردادهای صادرات گاز می توان یافت، وجود بندی به نام یا بگیر یا پولش را بده TAKE OR PAY است.
در این بند تاکید میشود که کشور صادر کننده باید تا پایان قرارداد بخش عمدهای از مقدار گاز در قرارداد را (معمولا بیش از دو سوم) برای طرف مقابل تامین کند و از طرف دیگر کشور وارد کننده نیز تا پایان اجرای قرارداد باید یا حداقل این مقدار گاز را دریافت کند یا در صورت عدم نیاز باید پول آن را پرداخت کند.
بی تردید این بند از قراردادهای صادرات گاز باعث استحکام اجرای قرارداد برای هر دو طرف است. از طرفی کشور صادر کننده باید بتواند همیشه آن مقدار گاز را تامین کند در غیر اینصورت جریمه خواهد شد و از طرف دیگر کشور وارد کننده نیز همیشه و در طول اجرای قرارداد باید یا گاز و یا پول آن را به کشور صادر کننده پرداخت نماید.
دلیل عمده وجود چنین بندی در قراردادهای گازی در ویژگیهای ذاتی گاز طبیعی نهفته است. گاز طبیعی به دلیل حجم بسیار بالایی که نسبت به نفت خام دارد قابلیت ذخیره سازی و حمل و نقل همانند نفت خام را به راحتی نخواهد داشت به همین دلیل فرایند تولید و انتقال و مصرف آن باید به صورت همزمان اتفاق بیافتد چرا که در غیر اینصورت گاز تولیدی تا زمانی که به مصرف نرسد باید بیهوده سوزانده شود و قابلیت ذخیره سازی ندارد. این ویژگی ذاتی موجب شده تا کشورهای صادرکننده به منظور اطمینان از به مصرف رسیدن گاز تولیدی خود و جلوگیری از هدر رفت منابع این بند را در قراردادهای گازی قراردهند.
از طرف دیگر کشورهای واردکننده به دلیل فرایند هزینه بر انتقال گاز طبیعی تمایل دارند تا بتوانند گاز را به صورت بلندمدت از یک مسیر واردکنند چرا که ایجاد کردن مسیرهای جدید فرایندی زمانبر و هزینهبر خواهد بود. بنابراین با قراردادن چنین بندی در قرارداد از تامین گاز خود از مسیر موجود به صورت بلندمدت اطمینان حاصل میکنند.
وجود این بند در قراردادهای گازی به همراه دیگر ویژگی های این قراردادها ، مانند بلند مدت بودن آن ها، که صادرات گاز را از صادرات نفت متمایز می کند، میتواند برای کشورهای صادر کننده گاز نقطه قوتی بوجود آورد تا هرگز تحولات سیاسی نتواند بر صادرات آنها تاثیر بگذارد. یکی از این تحولات، تحریم ها هستند که معمولا قدرت های جهانی با محدود کردن صادرات بعضی کشورها در صدد اجبار آنها برای قرار گیری در مسیر اهداف خود هستند.
مثلا آمریکا با خروج از برجام و اعمال تحریم هایی علیه ایران درصدد آن است تا با اعمال محدودیت در صادرات نفت ایران ، یکی از اصلی ترین منابع درآمد آن را محدود کند. اما صادرات گاز مانند صادرات نفت نیست که به راحتی کشور واردکننده واردات خود از این کشور را بر اثر تحریم ها قطع کند.
در واقع وجود بند TAKE OR PAY این محدودیت را برای کشورهای وارد کننده گاز ایجاد میکند تا نتوانند تحت تاثیر فشار کشور ثالثی ، واردات گاز خود را از کشور صادر کننده را قطع کنند.
بنابراین با توجه به ویژگیهای متمایز قراردادهای صادرات گاز نسبت به نفت همچون بند take or pay ، آیا انتظار به جایی نیست که مسئولین وزارت نفت در شرایط تحریمی آمریکا علیه ایران به صادرات گاز ایران به عنوان دومین کشور دارنده ذخایر گاز دنیا اهتمام بیشتری ورزند؟
آیا نباید از مسئولین وزارت نفت این انتظار را داشت که سهم ایران در بازار گاز دنیا را از 2 درصد کنونی به 17 درصد یعنی متناسب با ذخایر گاز ایران نسبت به کل ذخایر جهانی رسانند؟
بی تردید این انتظارات در حوزه ی صادرات گاز از مسئولین این حوزه بیهوده نیست چراکه ایران با دارا بودن 17 درصد از ذخایر جهانی گاز و همچنین دارا بودن موقعیت استراتژیک در منطقه می تواند جایگاه ویژه ای در صادرات گاز به کشورهای متقاضی واردات گاز منطقه، متناسب با ذخایر خود در بازار جهانی پیدا کند، به ویژه آنکه در شرایط تحریم همانطور که گفته شد، صادرات گاز نمی تواند تحت الشعاع قرار گیرد.
بدیهیست که بازاریابی فعال گاز و تبدیل کردن ایران به هاب گاز منطقه به هیچ عنوان نافی قیمتگذاری صحیح گاز و انعقاد قراردادهای تامین کننده منافع ملی و انعقاد قرارداد با کشورها به جای دلالان بدنام نیست.