تاریخ: ۱۱ تير ۱۴۰۰ ، ساعت ۱۱:۴۹
بازدید: ۲۰۰
کد خبر: ۲۱۶۴۳۶
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت

«مالیات تورم؛ دست نامرئی دولت‌ها در جیب مردم»

‌می‌متالز - احمد یزدان‌پناه، اقتصاددان در یادداشتی به معنا و مفهوم موضوع مهم و اساسی در اقتصاد کلان، یعنی مالیات تورمی پرداخت و تاکید کرد که این امر می‌تواند آثار منفی متعددی را به همراه داشته باشد.

به گزارش می‌متالز، استاد بزرگوار ما که یَلی بود از دانشگاه یِل، در درس بانکداری مرکزی در دانشگاه ایالتی آیووا در ابتدای بحث مالیات تورمی می‌گفت: افسانه‌ای در میان عامه هست که می‌گوید روزی یک فرد روستایی در جنگل کنار ده خود، غولی را دید و خواست برای تحقق آرزو‌های خود چراغ جادوی او را به خدمت بگیرد؛ تا زمانی که شیشه عمر غول در کف قدرت روستایی بود (در کوتاه‌مدت) کار‌ها خوب پیش می‌رفت و غول به زندگی او و اهالی ده، گرما می‌بخشید! ولی به محض آنکه «کنترل» غول و مهار و افسار آن از دست این روستایی تدبیرگر و امیدبخش رها می‌شد، زندگی را برای همه تلخ‌تر از زهر می‌کرد.

استادمان، نرخ تورم پایین را به نقش آن در رونق بخشیدن به کسب‌وکار‌ها و تورم افسارگسیخته را به غول از شیشه بیرون آمده تشبیه می‌کرد.

دولت‌ها از «مالیات تورمی» به عنوان یک مالیات پنهان و غیرقانونی برای تجهیز منابع تامین مالی پروژه‌ها و پرداخت خرج و برج خود استفاده می‌کنند، ولی سرانجام کار آن‌ها همان عاقبت آن روستا در رابطه با آن غول است. در کوتاه‌مدت دولت مصیبت‌های مالی این سیاست را فراموش می‌کند و از این درآمد مالیاتی به‌عنوان آرام‌بخش موقت باعث لذت می‌برد؛ اما در بلندمدت وقتی غول تورم از کنترل دولت و بانک مرکزی خارج می‌شود، مردم مجبور می‌شوند، تمامی آنچه را در این راستا به‌طور موقت به دست آورده بودند از دست بدهند. این امر به نابودی زیربنا‌های مالی و از آن طریق به تخریب زیربنا‌های اقتصادی و اجتماعی جامعه منجر می‌شود. بازسازی این خرابه‌ها کاری سترگ و دردناک برای همگان، هم دولت و هم ملت است.

معنا و مفهوم مالیات تورمی

دولت‌ها قدرتی انحصاری و منحصربه‌فرد برای چاپ و عرضه پول دارند و یک هدف اصلی سه‌بعدی را تعقیب می‌کنند و آن اینکه پول در ایفای نقش سه‌گانه خود عاجز و درمانده نشود؛ از وظایف سه گانه پول یکی حفظ ارزش پول به‌عنوان وسیله تسهیل مبادلات، دوم به‌عنوان وسیله حفظ ارزش ذخیره تلاش‌های مردم و سوم پول به‌عنوان وسیله شمارش.

بانک مرکزی و دولت‌ها برای تحقق این هدف، مسوول و تنظیم و نظارت بر عرضه پول هستند. دولت‌ها در این راستا به چاپ اسکناس و ضرب سکه متناسب با نیاز تولیدات و مبادلات جامعه می‌پردازند و در این مسوولیت با کارائی تمام، به مزیتی منحصربه‌فرد دست می‌یابند؛ یعنی یک اسکناس ۱۰ هزار تومانی را به فرض با ۵ تومان تولید می‌کنند! یعنی با چاپ پول گنجی بی رنج معادل ۹۹۹۵ تومان برای هر برگ اسکناس که ارزش اسمی روی آن ۱۰ هزار تومان است، به دست می‌آورند!

در اقتصاد پولی به این سود بادآورده «حق‌الضرب» (Seigniorage) می‌گویند: سودی که درآمدی برای تامین کسری بودجه سلطان صاحب‌القران به بار می‌آورد.

حال فرض کنید دولت این اسکناس ۱۰هزار تومانی را بابت حقوق ماهانه به یک آموزگار دلسوز یا کارگر زحمت‌کش می‌دهد و آن‌ها برای به دست آوردن آن پول ۸ ساعت در روز کار کرده‌اند. این صرف زمان از عمر گرانمایه یک گذشت و ایثار واقعی است؛ چراکه آن‌ها می‌توانستند آن را صرف اوقات فراغت برای خود و خانواده کنند. برعکس آن، ایثار واقعی دولت و بانک مرکزی در اینجا فقط ۵ تومان است. یعنی ارزش واقعی منابع به کار رفته برای چاپ آن تکه اسکناس ۵ تومان بوده است! بنابراین دولت به هزینه آن آموزگار و کارگر و مردم، ۸ ساعت کار را ۵ تومان خریده و خود را غنی نموده است؛ عجب معامله‌ای نابرابر.

چرا مردم به چنین معامله‌ای تن می‌دهند؟ چون دو امضای پای آن است که آن دو به مردم قول و امید داده اند که آن‌ها می‌توانند با آن ۱۰ هزار تومان، به فرض سبدی از کالا‌ها و خدمات را که ۱۰ هزار تومان ارزش دارد، به دست آورد.

به فرض اگر قیمت یک کیلو برنج ۱۰هزار تومان باشد، آن‌ها می‌توانند با فروش ۸ ساعت از عمر گرانمایه خود یک کیلو برنج به دست آورده‌اند. تا اینجا مشکلی نیست؛ اما اگر دولت دست به چاپ اسکناس بزند دیگر آن ۱۰هزار تومانی ویژگی یک پول را ندارد یعنی می‌توان گفت که دولت‌ها برای منافع کوتاه‌مدت خود مانند کسری بودجه با صدای دستگاه چاپ اسکناس در زیرزمین بانک مرکزی، غول خفته را بیدار می‌کند و پول در دست مردم دیگر با تولیدات برنج توازن ندارد؛ و لذا مردم، چون به بازار می‌روند می‌بینند و لمس می‌کنند که به فرض قیمت برنج دو برابر شده و به ۲۰ هزار تومان در هر کیلو رسیده است. آن دو بزرگوار (آموزگار و کارگر) حالا هر کدام با پول در جیب خود فقط می‌توانند نیم کیلو برنج خریداری کنند. به عبارت دیگر این بالا رفتن قیمت‌ها آن‌ها را مجبور می‌کند که در مقابل ۸ ساعت کار خود نیم کیلو برنج تهیه نمایند؛ اینجاست که «کرامت» آن‌ها خدشه دار می‌شود؛ چراکه با کوچک شدن سفره خانوار تا حدی تقصیر پای آن‌ها نوشته می‌شود.

کاهش سبد کالایی خانوار و کم شدن کالا‌های اساسی و واقعی یا کوچک شدن سفره مردم در اثر تورم درست همان کاری را می‌کند که پرداخت مبلغی از درآمد به صورت مالیات باید به دولت پرداخت شود؛ در این مثال مبلغ مالیات معادل ۴ ساعت کار به حساب می‌آید که معادل آن است که مردم ۴ ساعت رایگان برای دولت کار کرده‌اند. لازم به گفتن نیست که آثار منفی این بیگاری بر رفاه مردم چگونه است؛ به این کاهش رفاهی که در اثر تورم به بار آمده «مالیات تورمی» می‌گویند.

دکتر احمد یزدان‌پناه / عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا (س)

منبع: شبکه خبری اقتصاد و بانک ایران (ایبنا)

عناوین برگزیده