به گزارش میمتالز، در نگاه اول، شاید منتقدان یا مشاهدهکنندگان روبنا، به این گمان باشند که کلیدواژهها تنها تکرار حرفهای بیپشتوانه یا پوششی تازه برای نقصها، بیعملیها و عملکردهای سنتی است که برای سالها اقتصاد ایران را شکل دادهاند؛ اما نگاهی دقیقتر نشان میدهد ادبیات توسعه، ناظر بر شکلگیری ساحتهای نوین صنعتی، تجاری و اقتصادی در کشورند که از دلِ دگرگونسازیهای چند دهه اخیر بیرون آمدهاند.
در تعریفی سادهتر، میتوان گفت ادبیات توسعه و کلیدواژگان منتسب به آن برآمده از تغییراتی است که بهدنبال دگرگونی پارادایمهای حاکم بر اقتصاد و صنعت در جهان رخ داده و بهاصطلاح ناشی از پارادایم شیفت در حوزههای مختلف صنعتی و اقتصادی است. اما یکی از مهمترین تغییرات پارادایمیک که در ساحت صنعتیسازی کشور طی سالهای گذشته رخ داده نهادینه شدن تفکری است که خواستار توسعه متوازن، فارغ از بخشینگری و سانترالیسم تجاری- صنعتی است.
اگرچه سخن گفتن از توسعه متوازن صنعتی در قرن بیستویکم به نظر تازه نرسد؛ اما متأسفانه ایران کشوری است که برای سالها در دور باطل توسعه نامتوازن گرفتار بوده و با وجود تلاشهای گوناگونی که صورت گرفته، نتوانسته در برخی از بخشهای تولید کالا و خدمات، بین هزینهها و فایدهها، تولید و فروش یا آزادسازی و حمایت، توازن ایجاد کند. با این وجود میتوان فولاد مبارکه اصفهان را یکی از نقاط عطف صنعتیسازی دانست که امروز به الگویی در ساحت توسعه کشور تبدیل شده است؛ تمدنی صنعتی در قلب کشور که توانسته با استفاده از آخرین متد مدیریتی روزِ جهان، تغییرات پارادایمیک حاکم بر ساحت اقتصاد جهانی را شناسایی کند و حرکت خود را در مسیر توسعه متوازن صنعت فولاد کشور سرعت بخشد.
آنچه توسعه متوازن صنعت فولاد کشور خوانده میشود، فارغ از جنبههای تئوریک، در واقعیتهای میدان صنعتی کشور در دو ساحت همپوشان، برهمنهی دارند: ساحت اول بازار داخلی فولاد کشور و نیازهای امروز- فردای اقتصاد کشور است و دیگری ساحت بازارهای بینالمللی فولاد جهانی که در حال حاضر با رشد فناوریهای پیشرفته و روند رو به تزایُد نیازهای جدید به محصولات فولادی، تمامی تولیدکنندگان فولاد جهانی را به تکاپو برای سهمگیری از خودواداشته است.
این دو ساحت چگونه توانستهاند در نقطه کانونی فولاد مبارکه به اشتراک برسند؟ امروز فولاد مبارکه در مسیری قرار گرفته که علاوه بر رعایت و پاسخگویی به نیازها و دغدغههای روزافزون زیستمحیطی، کاهش مصرف آب تازه، استفاده از پساب و امثال آن، تلاشهای چندجانبهای را در بهکارگیری فناوریهای سطح بالا برای تولید محصولات با ارزش افزوده بیشتر صورت داده است. همچنین فولاد مبارکه با تکمیل زنجیره بومی تولید توانسته این شرکت را به جایگاه اول صنعت فولاد کشور ارتقا دهد. تولید ورقهای رنگی، ورق خودرو و همچنین انواع ورقهای موردنیاز در تولید لوازمخانگی ازجمله اقداماتی به شمار میرود که این شرکت را در میان حلقههای اصلی زنجیره فولاد کشور و به تعبیری دیگر، حلقه وصل صنعت فولاد نشانده است.
از سوی دیگر فولاد مبارکه در حوزه فناوریهای پیشرفته و حوزه تحقیقات، سرمایهگذاریهای بسیاری انجام داده که نشان میدهد جریان اصلی حاکم بر اقتصاد جهانی را که همان «اقتصاد ایده» نام دارد بهخوبی شناسایی کرده است. حمایت از شرکتهای دانشبنیان و طرحهای خلاقانه آنها در حوزه تحقیقات، تولید، بازاریابی و بازارسازی که طی چند سال گذشته از سوی فولاد مبارکه صورت گرفته، بخش دیگری از حکایت نگاه آیندهنگرانه به دو ساحت بازار داخلی و بازارهای بینالمللی فولاد دارد و همین نگاه است که توازن را در این دو بازار و ساحت برقرار میکند.
بااینهمه اگرچه فولاد مبارکه در مقام تمدنی صنعتی و کمپانی صدرنشین در بازار فولاد کشور، سهم زیادی در زنجیره متوازن تولید این محصول دارد، اما نباید از یاد برد که این شرکت نیز نمیتواند بهطور پیوسته، تعدیلکننده فضای صنعتی کشور باشد و این نیاز دیده میشود که دیگر نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر در صنعت و اقتصاد کشور نیز به این روند بپیوندند.