دولتها با تکیه بر برنامهریزیهایی که در چشماندازهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت برای صادرات به کشور مورد ملاحظه و هدف انجام دادهاند، سعی در خودکفایی ملی، ارتقای رتبه صنعتی، افزایش درآمدهای کشور و پارامترهای مهم دیگری از این قبیل دارند. بر این اساس، برخی کشورها با بررسی صنایع کلیدی خود چون فولاد، آلومینیوم و مس بهدنبال یافتن رشد صنعتی کشور با کمترین هزینه و بیشترین سود هستند. بهعنوان نمونه، تولید مس تصفیه شده در جهان، طی چند دهه گذشته، تغییرات متفاوتی را در مناطق مختلف جهان تجربه کرده است. با وجود این تغییرات، رشد متوسط سالانه تولید این فلز سرخ، از سال 2000 تا 2015، حدود 2.9 درصد بود. نمودار 1، مصرف مس تصفیه شده طی این دوره را نشان میدهد.
با وجود این افزایش مصرف مس تصفیه شده در جهان، روند مصرف بهتفکیک مناطق، متفاوت است. نمودار 2، سهم تولید مس تصفیه شده بهتفکیک هر منطقه در سالهای 2000 و 2015 را نشان میدهد. همانطور که در این نمودار مشاهده میشود، سهم مناطقی چون آمریکای شمالی و آمریکای لاتین از تولید مس تصفیه شده در جهان کاهش قابل توجهی داشته است. در این بازه 15 ساله، آمریکای شمالی حدود 50 درصد و آمریکای لاتین حدود 35 درصد از سهم بازار خود کاسته اند. این در حالی است که کشورهای آمریکا و شیلی همچنان از بزرگترین کشورهای تولیدکننده مس در جهان هستند.
دلیل این کاهش چشمگیر تولید مس را میتوان به تغییر شرایط اقتصادی تولید مس در حلقههای مختلف زنجیره این صنعت ارتباط داد. طی سالهای گذشته، شیلی و آمریکا، مشکلات متعددی را از بابت هزینههای عملیاتی (قیمت تمام شده) و مسائل زیستمحیطی پشت سر گذاشتهاند. در آمریکا، مطالعات در صنعت مس بهجایی رسید که این کشور با تعطیلی کامل برخی از واحدهای تولیدکننده مس تصفیه شده خود به جایگزینی آن با واردات پرداخت.
شیلی نیز، از سال 2000 تاکنون، دست بهگریبان مشکلات مالی متعددی در خصوص صنعت مس خود بوده است. اعتصابات متعدد کارگری با محور افزایش حقوق و مزایا و همچنین بالا بودن قیمت تمام شده مس ناشی از هزینههای بالای تولید به ویژه هزینه انرژی، مسیر صنعت این کشور را نیز مانند ایالات متحده به سمت کاهش تولید مس تصفیه شده تغییر داده است. با بررسی حلقه کنسانتره از زنجیره ارزش تولید مس تصفیه شده، میتوان نتیجه گرفت که بیشترین میزان ارزش افزوده، در فرآوری و تغلیظ کانسنگ و تبدیل آن به کنسانتره است. جدا از شاخصهای اقتصادی مانند ارزش افزوده و حاشیه سود بیشتر که دولتها را ترغیب به افزایش درآمدهای ملی میکند، مسائل زیستمحیطی ناشی از فرآیند ذوب و پالایش مس نیز انگیزه دیگری برای این تحول بوده است.
این قبیل سیاستهای کاهش تولید که چشمانداز بلندمدتی را در نظر گرفته، مخارج حاصل از مصرف مس را با افزایش صادرات کنسانتره جبران کرده است. در این دوره، کاهش تعرفههای ذوب و پالایش مس نیز، مزید علت بوده و بعضا تعطیلیها ناشی از کاهش حاشیه سود ناشی از کاهش متوالی این شاخصها بوده است. در خصوص صنعت مس ایران نیز، بحث ارزش افزوده بیشتر در حلقه تولید کنسانتره صادق بوده و تولید مس تصفیه شده ارزش افزوده بسیار پایینی دارد که حتی در برخی دورهها، به حاشیه سود منفی در این صنعت منجر شده است! با وجود این، دولت اصرار بر تکمیل زنجیره تأمین محصولات مسی دارد و با افزایش تعرفه صادرات محصولات معدنی، فشار بیشتری بر دوش صنعت بالادستی مس کشور میافزاید؛ مسالهای که در آینده احتمالا به کاهش قدرت رقابتپذیری صنعت مس کشور و ضررهای هنگفت اقتصادی کشور در بازارهای دنیا منجر شود.