به گزارش می متالز، با هزار زحمت از شهرستان به تهران آمده و امروز به داروخانه ۲۹ فروردین در خیابان کارگر جنوبی مراجعه کرده؛ برای گرفتن داروهایی که خسخسِ سینه و ریهاش را بخواباند؛ داروهایی که بتواند رنج سالها کار در غبار ذغالسنگ را برای ساعتی یا حتی لحظهای التیام بخشد؛ داروهایی که اگر همین بیمه نباشد، با این قیمت بالای دلار، توان خریدنش را ندارد و نفس تنگی امانش را خواهد برید.
پیرمرد که سالها در معدن زغالسنگ البرز شرقی کار کرده، چند روزیست که در تهران سرگردان گرفتن داروهایش است؛ اول پیدا کردن دکتر متخصصی که بارها با تجویز این دکتر بستری شده و تحت درمان قرار گرفته؛ بعد ساعتها نشستن در مطب دکتر تا پروسه ویزیت کردن و نسخه نوشتن تکمیل شود؛ حالا هم که امروز نسخه در دست به داروخانه مراجعه کرده، انگار پایش باز به سنگ گیر کرده؛ به او گفتهاند فقط تا آخر ماه میتوانیم دارو بدهیم چون قرارداد بیمه ملت – بیمهگذار درمانی صندوق بازنشستگان فولاد- فقط تا آخر ماه یعنی تا آخر همین فروردین اعتبار دارد.
پیرمرد توانسته فقط برای شش روز آینده دارو بگیرد و باید بعد از آن دوباره همه این مسیر را طی کند؛ یعنی دوباره پیش دکتر متخصص برود و نسخه بگیرد؛ دوباره به داروخانه مراجعه کند و در صفهای طویل تحویل دارو و پیشفاکتور بایستد و دوباره به درمانگاه فولاد بازگردد.
بازنشستگان دیگر نیز مانند این معدنکار قدیمی ما از اختلالاتی که گاه و بیگاه در روند درمانیشان پیش میآید ناراضی هستند. این بازنشستگان که سالها در سختترین و جانکاهترین بخش صنعت یعنی در معادن زیر زمین کار کردهاند، میگویند: ما اکثراً بیماریهای ریوی داریم اگر قرار بوده بیمهگذار تعویض شود یا قراردادش منقضی شود، چرا زودتر اقدام نکردند تا ما بازنشستگان با این شرایط خاص و با اینهمه درد و عذاب، سرگردان و بلاتکلیف نمانیم؟!
نگرانی بازنشستگان همگی از یک سنخ است؛ البته باید به این نگرانی، بیحوصلگی و سرسامِ برآمده از این همه رفت و برگشت را بیافزاییم: «حالا نمیدانم برگردم شهرستان یا تهران بمانم؛ شما حساب کنید اگر بروم باید بعد از چند روز دوباره برگردم؛ اگر هم بمانم که همه امورات زندگیام معطل میماند؛ چرا از قبل فکر نمیکنند که یک بازنشسته معدنکار برای تهران آمدن و نسخه گرفتن چه دشواریهایی دارد و اگر بخواهد همه این مراحل را از سر طی کند، کار خیلی سخت میشود..»
خاتمه قرارداد صندوق بازنشستگان فولاد با بیمه ملت که کارگذار خدمات درمانی بازنشستگان است، مسالهای است که بازنشستگان را نگران کرده است؛ بازنشستگان فولاد میگویند: تا امروز هم خیلی از هزینههای درمان و دارو را از «جیب» پرداختهایم؛ نکند اوضاع بعد از این بدتر شود؟
آنها نکته مهم دیگری را نیز مطرح میکنند: سوال ما این است که با خاتمه قرارداد بیمه ملت، تکلیف نسخههای دارویی که متعلق به خیلی پیشترهاست چه میشود، نسخههایی که در انتظار کمیسیون پزشکی و پاسخ هستند؟ کاش صندوق، خود تکلیف ما را روشن کند و به این سوالات پاسخ بدهد.
مدیر روابط عمومی صندوق بازنشستگی فولاد در ارتباط با نگرانیهایی که بابت خاتمه قرارداد بیمه ملت وجود دارد، میگوید: قرارداد آخر فروردین تمام میشود ولی در حال حاضر، در حال بررسی گزینههای مختلف هستیم؛ هنوز مشخص نیست که آیا با همین بیمهگذار قرارداد را تمدید میکنیم یا بیمهگذار تغییر خواهد کرد.
این مقام مسئول در ارتباط با دلهرههای بازنشستگان میگوید: بازنشستگان نگران نباشند در تلاشیم شرایط بهبود پیدا کند.
او در ارتباط با بهبود شرایط میگوید: بهبودی که امیدواریم حاصل شود هم از نظر سرعت خدماترسانی به بازنشستگان است و هم از لحاظ کیفیت خدمات. در تلاشیم سرعت و کیفیت خدماترسانی، هر دو ارتقا یابد.
این مقام مسئول درباره دشواریهای بازنشستگان فولاد برای یافتن مرکز درمانی یا پزشک متخصص مناسب میگوید: همه اطلاعات در سایت صندوق فولاد موجود است و بازنشستگان میتوانند با رجوع به این سامانه، آدرس و اطلاعات مراکز درمانی را به راحتی به دست بیاورند.
اما بازنشستگان در واکنش به این پاسخ میگویند: درصد زیادی از بازنشستگان فولاد که معدنکاران قدیمی هستند، ساکن تهران یا کلانشهرها نیستند؛ لاجرم در منطقه محل سکونت ما هیچ مرکز تخصصی به خصوص در مورد بیماریهای ریه که بیماری مشترک همه فولادیهای قدیمیست، وجود ندارد و این مساله، کار را برای ما بسیار سخت میکند. ما برای هر بار مراجعه به پزشک، معاینه یا حتی تمدید نسخههای دارویی و گرفتن این داروها، باید رنج سفر طولانی از منزل تا تهران را به جان بخریم و خودتان خوب میدانید در این شرایط جسمی که ما قرار داریم، مسافرت بسیار سخت است؛ به خصوص که با توجه به گرانیهای اخیر، بودجه کافی برای سفرهای راحت و با امکانات نداریم.
خواسته این بازنشستگان، گسترش امکانات درمانیِ باکیفیت در سراسر کشور است؛ آنها میخواهند که دسترسی به امکانات در سراسر کشور به خصوص در مناطقی که در گذشته و حال، کلونی معدنهای ذغالسنگ بوده، تسهیل شود.
آنها در عین حال میگویند: امیدواریم آنچه «میگویند» فقط حرف نباشد و با خاتمه قرارداد بیمه ملت، قرارداد باکیفیتتر و قابل قبولتری با بیمهگذار بعدی منعقد شود؛ قراردادی که حقوق ما بازنشستگان را بیشتر رعایت کند.
پیرمرد مازندرانی قصه ما نیز مجبور است اول اردیبهشت دوباره به داروخانه ۲۹ بهمن مراجعه کند و امیدوار است که تکلیف بیمهگذار درمانی در همین روزهای باقیمانده از فروردین، با قطعیت مشخص شود چراکه حتی یک روز، یک نصفه روز هم نمیتواند بدون داروهایش نفس بکشد؛ او روزگار سختی را پشت سر گذاشته؛ بسیار سخت؛ سالها نفس زدن در هوای آلوده به سرب و گرد ذغالسنگِ معدن و حالا در روزهای کهولت، دست و پنجه نرم کردن با هیولای مرگبارِ انسداد ریه و سرفههای پی در پی.....