به گزارش میمتالز، یکی از پیامدهای منفی استقرار صنایع آببر در مناطق کمآب، نیاز به انتقال آب از منابع دوردست به این مناطق است. این انتقال آب که اغلب از طریق پروژههای بزرگ انتقال آب صورت میگیرد، هزینههای قابل توجهی به همراه داشته و اغلب به تخریب اکوسیستمهای طبیعی منجر میشود. این فرآیند، علاوه بر تضعیف منابع آبی موجود، تعادل زیستمحیطی مناطق مبدا و مقصد را نیز بر هم میزند.
برای مثال، پروژههای انتقال آب از سرشاخههای کارون به فلات مرکزی ایران، به منظور تامین آب برای صنایع بزرگ، به کاهش قابل توجه جریانهای آبی در پاییندست منجر شده و اکوسیستمهای حساس مناطق خشک و نیمهخشک را تحت فشار قرار داده است.
در حالی که برخی از استانهای ایران مانند خوزستان به دلیل وجود رودخانههای پرآب و منابع آبی فراوان، مزیتهای نسبی قابل توجهی برای استقرار صنایع آببر دارند، اما تصمیمگیریهای نادرست و عدم برنامهریزی صحیح، باعث شده تا این ظرفیتها به درستی مورد استفاده قرار نگیرد. احداث صنایع بزرگ در نزدیکی منابع آبی، نه تنها هزینههای تولید را به طور قابل توجهی کاهش میدهد بلکه از تحمیل فشار اضافی بر منابع آب کشور جلوگیری میکند.
متاسفانه بسیاری از برنامههای توسعهای در ایران، بدون توجه به ظرفیتهای واقعی محیطی و آبی مناطق تدوین شدهاند. این برنامهها که بیشتر بر اساس معیارهای غیرعلمی و بعضا سیاسی شکل گرفتهاند، نه تنها به بحران آب دامن زدهاند بلکه با افزایش هزینههای زیستمحیطی و اجتماعی همراه بودهاند. در حالی که توجه به مزیتهای منطقهای و منابع طبیعی، میتوانست توسعهای پایدار و متوازن را به همراه داشته باشد.
ضرورت بازنگری در سیاستهای توسعهای کشور، به ویژه در زمینه استقرار صنایع آببر، بیش از پیش احساس میشود. به جای تکیه بر طرحهای پرهزینه انتقال آب و احداث صنایع در مناطق کمآب، باید از ظرفیتهای مناطق پرآب کشور مانند خوزستان بهره گرفت. این رویکرد نه تنها منجر به کاهش هزینههای تولید و حفظ منابع آبی میشود، بلکه با حفظ تعادل اکوسیستمها، به توسعهای پایدار و متوازن منجر خواهد شد.
لزوم توجه به این مسائل در برنامهریزیهای آتی، میتواند از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کرده و راه را برای آیندهای روشنتر و پایدارتر هموار کند.