به گزارش میمتالز، جهان کار، پس از پاندمی کووید ۱۹ دگرگون شد. در دوران پساکووید بسیاری تصمیم گرفتند شغل خود را ترک کنند و به شغلهایی رو بیاورند که بیشتر با ارزشهایشان همخوانی دارد و تعادل بیشتری میان زندگی شخصی و زندگی کاری برقرار میکند. اکنون کارمندان انتظار دارند مزایای بیشتری از کارفرمای خود دریافت کنند. دلیل چنین انتظاراتی این است که آنها میدانند جهان اکنون با کمبود استعداد روبهرو است و سازمانها باید بر سر جذب آنها با یکدیگر رقابت کنند؛ بنابراین در دوران جنگ بر سر استعدادها به سر میبریم.
کمبود استعداد یک مساله جدی است؛ چنانکه مؤسسه کرنفری (Korn Ferry) میگوید تا سال ۲۰۳۰ میلادی جهان با کمبود ۸۵ میلیون نیروی کار مواجه میشود و اگر این مشکل برطرف نشود، ۸.۵ تریلیون دلار سود سالیانه تحقق نیافته خواهد بود. به گزارش سازمان مکنزی، ۴۳ درصد از سازمانها از هماکنون با مشکل کمبود استعداد روبهرو شدهاند و ۴۴ درصد از سازمانهای دیگر هم تا پنج سال آینده با این مشکل روبهرو خواهند شد. مشکل کمبود استعداد بیشتر در حوزه آموزش، درمان و خدمات دولتی (۷۶ درصد)، آیتی و فناوری (۷۶ درصد)، تولید (۷۶ درصد)، حوزه مالی و بانکداری (۷۵ درصد)، عمدهفروشی و خردهفروشی (۷۵ درصد)، رستوران و هتل (۷۴ درصد) و ساختوساز (۷۲ درصد) دیده میشود. این دادهها با بررسی ۴۰ کشور و گفتههای بیش از ۴۰ هزار کارفرما به دست آمده است.
یکی از دلایل اصلی کمبود استعداد، تغییرات جمعیتی است. نسل پرتعداد بیبیبومرها که روزگاری بازار کار را در دست داشتند، یکییکی بازنشسته میشوند. چالش اصلی اینجاست که نسل Z از نظر تعداد قابلمقایسه با نسلهای پیشین نیست و این نسل همان گروهی است که اکنون باید بازار کار را احیا کند. اقتصاددانان حوزه نیروی کار پیشبینی کردهاند که اثر این موضوع تا دهه ۲۰۳۰ و پس از آن در بازار کار باقی خواهد ماند. میزان مشارکت در بازار کار پس از پاندمی کووید بهشدت کاهش پیدا کرد؛ اما این روند همچنان ادامه دارد و اقتصاددانان پیشبینی میکنند که میزان مشارکت نیروی کار زیر ۴۵ سال تا سال ۲۰۳۰ کاهش خواهد یافت و این کاهش برای گروههای سنی ۱۶ تا ۳۴ سال و ۵۵ تا ۶۴ سال حتی چشمگیرتر خواهد بود. برای مثال در آمریکا رشد جمعیت از رشد نیروی کار بیشتر است؛ بنابراین کمبود استعداد بیشتر اتفاق میافتد. این در حالی است که پیش از دهه ۲۰۰۰ میلادی رشد نیروی کار از رشد جمعیت بیشتر بود و اکنون این روند برعکس شده است و تا سال ۲۰۳۰ شدت میگیرد. شکل شماره ۱ نیز همین موضوع را نشان میدهد.
البته آمریکا در این داستان تنها نیست و جنگ بر سر استعداد در آسیا نیز جریان دارد. برای مثال، بیش از سهچهارم کارفرمایان هنگکنگ با جنگ بر سر استعداد درگیرند و ناچارند برای جذب استعداد دست به کارهای زیادی بزنند. اکنون کارفرمایان هنگکنگی در پی فراهم کردن مزایای درمانی، بیمه و فرصتهای توسعه و آموزش شغلی هستند وضعیت در جنوب شرقی آسیا هم به همین شکل است و این موضوع بهویژه در صنعت فناوری دیده میشود که در آن عرضه استعدادها بهشدت از میزان تقاضا کمتر است. یکی از دلایل این روند فرار مغزهاست؛ بسیاری از استعدادهای این منطقه در جستوجوی فرصتهای شغلی بهتر به خارج از کشور خود مهاجرت میکنند و غالباً به بازارهای توسعهیافتهای همچون آمریکا، اروپا و استرالیا میپیوندند. بااینحال، رقابت بر سر جذب استعداد چنان بالاست که بازارهای نوظهوری مانند هند، چین و آمریکای لاتین نیز به مقاصد مهمی برای این استعدادها تبدیل شدهاند؛ چراکه همه این بازارها بهشدت نیازمند نیروی متخصص در حوزه فناوری هستند.
نبرد برای جذب استعدادهای برتر، چه امروز و چه در آینده، همچون مسابقهای پرهیجان، همچنان ادامه خواهد داشت. ازاینرو کارفرمایان ناچارند برای جذب کارمندان بااستعداد بیشتر هزینه کنند و مزایای بیشتری به آنان ارائه دهند. روشن است که اگر سازمانها میخواهند مزیت رقابتی خود را در بازار حفظ کنند، باید رویکرد کنونی خود را نسبت به جذب استعداد تغییر دهند. اکنون کسانی در میدان جنگ بر سر استعدادها پیروز میشوند که بیشتر به نیازهای استعدادها آگاهاند و در راستای برطرف کردن این نیازها میکوشند.
منبع: فولاد مبارکه اصفهان