تاریخ: ۲۹ مرداد ۱۳۹۸ ، ساعت ۲۰:۱۲
بازدید: ۱۰۲
کد خبر: ۵۱۰۴۳
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت
«چالش‌های آموزش مهندسی در ایران» در گفت‌وگو با دکتر علی اشرفی‌زاده

فقط مهندسان بخوانند

می متالز - قریب به نود سال است که از آموزش «مهندسی» نوین در ایران می‌گذرد و در این مدت این رشته با فراز و نشیب‌های فراوان همراه بوده است. آموزش مهندسی بیش از آنکه توانسته باشد ما را به «تکنیک» و «فناوری» نزدیک کند، اثرگذاری‌های سیاسی و اجتماعی داشته است. گواه این مدعا این است که به جز حوزه ساختمان و معدن، هیچ‌یک از رشته‌های مهندسی در ایران دارای «نظام مهندسی» نیست و با آنکه پیشرفت‌های شتابدار علمی در طی چند دهه اخیر شکل گرفته است، امّا طعم بکارگیری فناوری در زندگی و زیرساخت‌های اجتماعی چندان احساس نمی‌شود.
فقط مهندسان بخوانند

به گزارش می متالز، نبود یک سیستم نظام‌مند سبب شده تا علاوه بر کوچ مهندسان به فعالیت سیاسی و اجتماعی، بحران‌هایی نیز شکل گیرد که برای نمونه می‌توان به بحران کنونی آب، توسعه بی‌رویه شهرها و آلودگی هوا اشاره کرد.

بر اساس آماری که موسسه GII در سال 2016 منتشر کرد، ایران دومین کشور جهان از لحاظ شمار سالانه دانش‌آموختگان رشته‌های فنی و مهندس است. این درحالی است که رتبه ایران از لحاظ تولید اختراعات و نوآوری در مقام هفتاد و پنجم جهان گزارش شده است.

حال باید دید چرا توسعه کمی مهندسان منجر به پیشرفت کیفیت نظام مهندسی کشور نشده است؟ برای گرفتن پاسخ این پرسش‌ و چالش‌های آموزش مهندسی در ایران با دکتر علی اشرفی‌زاده، معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی و استاد تمام رشته مهندسی مکانیک این دانشگاه به گفت‌وگوی نشستیم. او که سابقه تدریس در دانشگاه واترلو کانادا را نیز دارد معتقد است در ایران نظام آموزش مهندسی فاقد «فلسفه» است. حال باید دید نظام مهندسی‌ که فاقد فلسفه است چگونه می‌توان از آن انتظارات «اخلاقی» داشت!

جناب دکتر اشرفی‌زاده، اگر بخواهید یک ویژگی منحصر به فرد در مهندسان نام ببرید به چه مؤلفه‌ای اشاره می‌کنید؟

در جامعه‌ ما وجه تمایز بین «مهندس»، «تکنسین»، «کارشناس ارشد مهندسی» یا «دکترای مهندسی» به درستی مشخص نیست. امّا براساس آنچه «جامعه» از یک مهندس انتظار دارد و تعریف مهندسی، که معادل با  Engineering است، داشتن «خلاقیت» و «قدرتِ پیداکردن مسأله» و «طراحی راه‌حل‌های هوشمندانه» ویژگی‌های مهمی است که مهندسی را از دیگر حرفه‌ها متمایز می‌کند.

 «خلاقیت» در هر فرد یا حرفه‌ای باشد سبب می‌شود تا پیش‌بینی‌های لازم برای رفع مشکل صورت گیرد از همین رو است به افرادی که از این ویژگی‌ برخوردارند بطور ضمنی می‌گویند دارای «ذهن مهندسی» هستند. شنیده‌ایم که فرق بین مهندسان و دانشمندان در این است که «دانشمندان» بر تجزیه و تحلیل چیزهایی کار می‌کنند که «وجود دارد» در حالی که «مهندسان» چیزهایی که «وجود ندارد» را «خلق» می‌کنند؛ که این جنبه‌ای بسیار ملموس در مهندسی است. یک دانش‌آموخته مهندسی باید دارای توانایی چهارگانه «دانش»، «مهارت»، «بینش»، و «کارآفرینی» باشد.

 

«فلسفه آموزش مهندسی» در ایران چیست و چه هدفی را دنبال می‌کند؟

در ایران به سختی می‌توان ادعا کرد که «فلسفه آموزش مهندسی» وجود دارد. به نظر می‌رسد ما در یک مرحله تاریخی از آموزش مهندسی یا فلسفه آموزش مهندسی گرفتار شده و درجا زده‌ایم. این مرحله تاریخی عمدتاً به زمانی بر می‌گردد که جامعه مهندسان آمریکا درصدد همترازی حرفه‌ای خود با پزشکان و وکلایی بودند که جزء افراد حرفه‌مند (professional)  جامعه محسوب می‌شدند. در نتیجه دانشگاه‌های فنی-مهندسی که پیش از آن بر آموزش «مهارت» مهندسان تأکید بسیار داشتند، وزن زیادی را بر «انتقال دانش مهندسی» و «جنبه‌های تئوری دانش مهندسی» گذاشتند.

توضیح بیشتر اینکه اگر نظری کوتاه به تاریخ علم بیاندازیم معمولا به کسانی دانشمند اطلاق می‌شد که در علوم پایه با مبانی نظری قوی مانند فیزیک، شیمی و ریاضی کار می‌کردند. بر همین اساس، آنان مهندسان را بیشتر به چشم تکنسین‌ها یا افرادی که کار فنی بلد هستند می‌نگریستند و آنان را در زمره دانشمندان یا حتی افراد دانشگاهی و به اصطلاح آکادمیک قبول نداشتند. مهندسان و آموزش‌دهندگان آنان این طرز تلقی را منصفانه و متناسب با منزلت خود نمی‌دانستند. به همین دلیل تحولاتی در برنامه آموزش مهندسی آمریکا رخ داد و دانشگاه‌های فنی و مهندسی کاملاً «همتراز» با دانشگاه‌های علوم پایه شدند.

آموزش مهندسی کشور ما، همچون بسیاری از کشورهای دیگر، آموزش‌های مهارتی نسبت به آموزش‌های نظری و دانشی کم‌رنگ‌تر است. بنابراین شاید بتوان گفت که «فلسفه آموزش مهندسی» ما بر مبنای «تقویت دانش مهندسی افراد» بوده است. این چیزی است که در دانشگاه‌های مهندسی ما جا افتاده و دانشگاه‌های خوب ما در آن تا حدود زیادی موفق عمل می‌کنند.

ما همواره شاهد کوچ مهندسان به حوزه علوم‌انسانی بوده‌ایم. به نظر شما آیا توسعه رشته‌های مهندسی توانسته بر توسعه علوم‌انسانی تأثیری داشته باشد؟

امروز، شاید به طور تصادفی یا آگاهانه، وقتی کاری با نظم و حساب و کتاب و سنجش انجام می‌شود، لفظ «مهندسی» به آن اضافه می‌شود؛ مثلاَ می‌گویند «مهندسی فرهنگی»؛ در واقع مقصود از لفظ مهندسی اتخاذ نوعی روش هوشمندانه در برخورد با مسائل، پیدا کردن راه‌حل برای آن است. تفکر و روش مهندسی در هر زمینه‌ای قابل استفاده است و می‌توان ادعا کرد که مثلاً یک پزشک خوب یک مهندس خوب نیز هست، یعنی پزشکی را از دید مهندسی می‌فهمد.

مهندس، اصطلاحاً مسائل را به صورت «سیستماتیک» نگاه می‌کند، سعی در ریشه‌یابی مسأله دارد، و دارای قابلیت «تجزیه و تحلیل» و «ترکیب و طراحی» است. بنابراین یک پزشک، وکیل یا جامعه‌شناس و یا فیلسوف خوب هم حتما این ویژگی‌ها را دارد و ما در آموزش مهندسی می‌توانیم از این موضوع بهره ببریم. از این دید اگر مهندسان، خوب تربیت شوند، یک نیروی کارآمد خوب برای حل بسیاری از مسائل جامعه خواهد بود. البته موضوع ارتباط بین مهندسی و رشته‌های علوم‌انسانی بحث گسترده و بسیار با اهمیتی است که مناسب است در بحثی مستقل به آن پرداخته شود؛ معلومات بنده در این زمینه ناچیز است.

 

ما چقدر به فهم اصل تکنیک و فناوری نزدیک شده‌ایم؟

شاید یک تفاوتی که جوامع صنعتی با ما دارند در این باشد که از سال‌ها پیش به این باور رسیده‌اند که نه فقط در زمینه مهندسی بلکه در هر زمینه‌ای دیگر، از پزشکی و روانشناسی گرفته تا جامعه‌شناسی و اقتصاد، جهت انجام امور به متخصص احتیاج دارند. به همین دلیل است که در واقع در جوامع صنعتی و پیشرفته مهندسان جایگاه بسیار روشنی دارند و مردم می‌دانند که برای حل مسائل خاصی از زندگی‌شان به مهندس نیازمندند. این یک مسأله «فرهنگی» است و فقط محدود به مهندسی هم نمی‌شود.

در یک جامعه صنعتی، «مصرف‌کننده» و «تولیدکننده» به «حقوق»، «وظایف» و «مسئولیت‌های» خود آشنا هستند اما در کشورهای کمتر توسعه یافته اصل تکنیک و فناوری کمتر حاصل شده است. اگر منصفانه به بخش‌های خدماتی و صنایع خود مثل صنعت خودروسازی و غیره نگاه کنیم باید اذعان کرد که جای کار زیادی باقی مانده است.

بنابراین امروزه برخی دانشگاه‌ها برنامه آموزش مهندسی را به کلی تغییر داده‌اند، مثلاَ به دانشجویان ورودی در دوره‌های مهندسی یک دسته مسأله می‌دهند و از آنها می‌خواهند که ظرف یکی دو ترم اول تحصیل خود مسائلی را انتخاب و تعریف کنند، سپس بقیه آموزش‌ها در دوران تحصیل‌شان در چارچوب حل آن مسایل خواهد بود. این نمونه‌ای از تلاش‌هایی است که برای فهم و بکارگیری اصل تکنیک و فناوری انجام می‌شود و ما هنوز در این زمینه شاهد حرکتی جدی در کشور نیستیم.

عناوین برگزیده