فولاد مبارکه جزء معدود شرکتهای صنعتی کشور است که به عنوان مولود انقلاب اسلامی توانسته سیر صعودی و منطقی اش را به خوبی طی کند. کمتر شرکتهایی بوده اند که توانسته اند چنین رشدی را از خود نشان دهند؛ رشد ۳۰ درصدی فولاد مبارکه از سال ۹۱ تا ۹۶، یکی از الگوهای خوب توسعۀ صنعتی ایران محسوب میشود؛ ضمن اینکه این توسعه به نحوی بوده که جوابگوی نیاز داخلی است و در حوزۀ منطقه و جهان نیز عملکرد قابل قبولی داشته است؛ یعنی مطابق استانداردهای جهانی و بین المللی ظاهر شده است.
در بازار سرمایه نیز فولاد مبارکه جایگاه بسیار خوبی دارد و توانسته اعتماد سهامداران را جلب کند که خود جای قدردانی دارد. چشم انداز توسعه در فولاد مبارکه مبین این موضوع است که مدیران این شرکت به خوبی سمت وسوی توسعه را میشناسند و با چشم باز حرکت میکنند.
یکی از دلایل توسعۀ صنعت فولاد کشور وجود منابع زغال، سنگ آهن، گاز و برق بوده که یک مزیت برای صنعت فولاد کشور به شمار میآید. طبیعی است که به دلیل شرایط خاص ناشی از رشد جمعیت و انتظار برای ایجاد اشتغال نسل جوان در کشور، شرکتهای فولادی به دلیل نوع فرایندشان، در موضوع اشتغالزایی موردتوجه قرار میگیرند. فولاد مبارکه و ذوب آهن که به نوعی هدایت گر بازار داخلی هستند، ناچارند نیروی مازاد بر نیاز خود استخدام کنند. اگر قرار بر این باشد که این دو شرکت اضافه بر نیازشان در مقایسه با شرکتهای مشابه خارجی نیرو استخدام و جذب کنند، این جنبه باید به عنوان مسئولیت اجتماعی این شرکتها در نظر گرفته شود. طبیعتا در زنجیرۀ تأمین نیز باید بسیار احتیاط کرد که قیمت گذاری مواد اولیه که به یمن وجود منابع غنی سنگ آهن و زغال و گاز و برق، به عنوان زیرساختهای توسعۀ فولاد کشور به آنها میبالیم، به سمتی رود که به نفع تولیدکننده هم باشد.
من فکر میکنم یک راه این است که همه چیز را آزاد کنیم و بگویم قیمت گذاری ها واقعا آزاد باشد و این شرکتها نیز اگر نیروی مازاد دارند، آزادانه بتوانند تعدیل کنند. نمیشود ما بخشی را مطابق با مسئولیت اجتماعی بپذیریم و از سوی دیگر بخواهیم قیمت محصولات را با فرمولهای جهانی انطباق دهیم و مثلا قیمت سنگ آهن و کنسانتره را به روز حساب کنیم. اینها نیازمند بررسیهای بیشتر است؛ زیرا موضوع سادهای نیست.
فکر نمیکنم تغییر چندانی در سیاست گذاری های مجموعه باشد؛ چراکه آقای دکتر شریعتمداری به عنوان فردی دردآشنا و باتجربه در حوزۀ بازرگانی که دورهای نیز معاون اجرایی رئیس جمهور بوده اند، اگر بخواهند حرکتی در این زمینه انجام دهند، قطعا با تدبیر و نگاه کارشناسی خواهد بود؛ البته تاکنون نیز همینگونه بوده است و دست اندرکاران عجولانه به این موضوع ورود پیدا نکرده اند که یک نمونه آن سازمان بورس است که چندین بار این موضوع در هیئت پذیرش مطرح شد و مدیران ارشد سازمان اظهار کردند که لازم است این موضوع بیشتر کار شود. اگر بخواهیم منافعی متوجه سهامداران باشد، این منافع باید به سود خود سازمان نیز باشد؛ به گونه ای نباشد که دستهای از سهامداران در بالادست منافع سرشار ببرند و نداند با آن سود کلان چه کنند و در پایین دست شرایط سخت و پیچیده ای حاکم باشد.
درواقع فولادمبارکه و ذوب آهن بیشترین فشار را در عرضه در بورس تحمل میکنند و نگاه به سایرین نگاه در سایه بوده است؛ ولی فکر نمیکنم درست باشد.
شرکتهای بزرگ دغدغه ها و مشکلات بزرگتری دارند. این مسئله که این شرکتها محصولاتشان را در بورس کالا عرضه میکنند، نشان میدهد میخواهند معاملات شفاف بشود و امکان دسترسی به محصولات برای همگان یکسان باشد و در بازار سرمایه برای سهامداران اعتماد را حاکم کنند. این شرکتها هر سال باید بابت این رفتارشان تندیس دریافت کنند؛ اما میبینیم بعضا از جاهای مختلف مورد هجمه قرار میگیرند؛ نمونۀ آن ادعایی است که در مورد فولاد مبارکه مطرح میکنند. درحالیکه موضوع ساده است و از آنها [منتقدین] خواسته شده محصولاتشان را در بورس بفروشند و روشن کنند از مواد اولیه ای که میگیرند چه درصدی را تبدیل به محصول میکنند؟ چقدر وارد میکنند؟ با چه نرخی از بازار خرید میکنند؟ آیا همه را تولید میکنند؟ همۀ این مسائل به شفاف سازی نیاز دارد که اگر وارد بورس شوند، خودبه خود شفافیت صورت میگیرد.
صحبت ما درمورد بالادست هم در جهت تأمین مواد اولیه مثل سنگ آهن و زغال درست است؛ اما ما نمیدانیم پایین دست چه خبر است؟ باید آنها بیایند شرایط شان را شفاف روی تابلوی بورس بیاورند. سپس اگر در این شرایط احساس شود در حق آنها اجحاف میشود، میتوان وارد شد اما قطعا چنین چیزی نیست؛ چراکه اگر غیر از این بود، آنها هم محصولاتشان را روی تابلو بورس عرضه کرده بودند.