به گزارش می متالز، هدف این اقدام بانک مرکزی اروپا وادار کردن بانکها به دادن وام بیشتر به متقاضیان و کاهش نقدینگی در اختیار است. اما هنگامی که چنین سیاستی در اروپا و ژاپن اجرا میشود یعنی در اقتصادهایی که نرخ تورم و نرخ رشد اقتصاد در آنها سالهاست پایین باقی مانده است، رهبران دیگر کشورها نیز تشویق میشوند این سیاست را دنبال کنند و ترامپ یکی از این افراد است.
ترامپ در ماههای اخیر بارها از بانک مرکزی آمریکا خواسته است نرخهای بهره را پایین آورد. او ماه گذشته میلادی در یک توییت نوشت بانک مرکزی باید نرخهای بهره را به صفر درصد یا زیر این رقم برساند. او همواره بانک مرکزی را عامل ضعف در اقتصاد آمریکا دانسته و تاکید کرده سال قبل این نهاد نباید ۴ بار نرخهای بهره را بالا میبرد. این دیدگاه یک دیدگاه کارشناسانه نیست. رقابت بانکهای مرکزی برای منفی کردن نرخهای بهره، یکی از زیانهای حاصل از اجرای سیاست نرخهای منفی بهره است. بسیاری از بانکهای مرکزی برای مقابله با بحران مالی جهانی که حاصل ورشکستگی بانک لمان برادرز آمریکا در سال ۲۰۰۸ بود، نرخهای بهره را به صفر رساندند و کمی بعد آنها را منفی کردند. یک دهه بعد نرخهای بهره همچنان در اکثر اقتصادها پایین باقی مانده، زیرا نرخ رشد اقتصاد و نرخ تورم بالا نرفته است.
با توجه به اینکه امکان زیادی برای کاستن از نرخهای بهره وجود ندارد، برخی بانکهای مرکزی به سیاستهای غیرمتعارف پولی روی آوردهاند یعنی نرخهای بهره را منفی کردهاند. بانک مرکزی اروپا، بانکهای مرکزی سوئیس، دانمارک، سوئد و ژاپن همگی نرخهای بهره را به زیر صفر کاهش دادهاند. هنگامی که نرخهای بهره منفی میشوند، نهادهای مالی برای سپردهگذاری مازاد نقدینگی خود در بانک مرکزی باید به این نهاد سود پرداخت کنند. به این شکل بانکهای مرکزی نهادهای مالی را بهدلیل نگهداری پول مجازات میکنند و هدف این است که بانکها تشویق شوند، بر میزان وامدهی خود به شرکتها و مصرفکنندگان بیفزایند.
بانک مرکزی اروپا ژوئن سال ۲۰۱۴ نرخهای بهره را به منفی ۱/ ۰ درصد کاهش داد تا از اقتصاد منطقه یورو حمایت شود. این نهاد ماه قبل با اشاره به ضعف در اقتصاد منطقه یورو نرخهای بهره را به منفی ۵/ ۰ درصد کاهش داد. بانک مرکزی ژاپن ژانویه سال ۲۰۱۶ نرخهای بهره را منفی کرد تا از رشد ارزش ین و لطمه وارد شدن به صادرات کشور جلوگیری کند، اما جنبههای مثبت و منفی این سیاست چیست؟ طرفداران نرخهای بهره منفی میگویند این سیاست هزینه استقراض را کاهش میدهد و نیز از ارزش پول ملی میکاهد، زیرا جذابیت آن را برای سرمایهگذاران کمتر میکند. کاهش ارزش یک ارز به کالاهای صادراتی کشور مزیت رقابتی میدهد و به رشد نرخ تورم کمک میکند، زیرا هزینه واردات را بالا میبرد.
یکی از علل تمایل ترامپ به کاهش شدید نرخهای بهره در آمریکا همین است. نرخهای منفی بهره همچنین هزینه استقراض را برای شرکتها و خانوادهها کم میکند و آنها به وامهای ارزان دسترسی پیدا میکنند. اما منفی شدن نرخهای بهره حاشیه سود نهادهای مالی را از محل وامدهی کم میکند و اگر سیاست نرخهای منفی بهره برای مدتی طولانی ادامه یابد، سلامت نهادهای مالی در معرض خطر قرار میگیرد و آنها ممکن است از دادن وام اجتناب کنند. در این حالت اقتصاد لطمه میبیند. بانکهای مرکزی برای کاستن از تبعات نرخهای منفی بهره تدابیری اتخاذ کردهاند، اما طولانی شدن اجرای این سیاست در نهایت لطماتی برای اقتصاد دارد. مخالفان این سیاست میگویند اگر اجرای آن طولانی شود، اثرات آن بهجای آنکه مثبت باشد، منفی خواهد بود. همچنین دولتها و بانکهای مرکزی باید به عوامل مختلف ضعف در اقتصاد و پایین باقی ماندن نرخ تورم توجه کنند. نرخهای منفی بهره در اقتصاد معجزه نمیکند.