تاریخ: ۲۳ آبان ۱۳۹۶ ، ساعت ۱۱:۰۴
بازدید: ۴۶۰
کد خبر: ۷۵۲۷
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت
گفت‌وگو با «حسین راغفر»، اقتصاددان :

مسئولیت اجتماعی کلید تاب‌آوری است

می متالز - اقتصاد مقاومتی یا واژۀ مورد نظر دیگر اقتصاددان‌ها یعنی «تاب‌آوری اقتصادی» چقدر توانسته جایش را در ادبیات سیاست‌گذاران اقتصادی باز کند و مهم‌تر، چقدر اجرایی شده است؟ سؤالاتی که «حسین راغفر»، اقتصاددان در گفت‌وگو با «تاب‌آوری» به آن‌ها پاسخ داده است.
مسئولیت اجتماعی کلید تاب‌آوری است

به گزارش می متالز، با وجود گذشت سال‌ها از طرح موضوع اقتصاد مقاومتی و حتی تلاش‌های نظری و عملی گسترده در زمینۀ صورت‌بندی و عملیاتی کردن این مفهوم، به‌نظر می‌رسد هنوز هم اقتصاد مقاومتی آن‌طور که باید و شاید نتوانسته در کشور پیاده‌سازی شود.

اقتصاد مقاومتی یا واژۀ مورد استفادۀ برخی دیگر از اقتصاددان‌ها یعنی «تاب‌آوری اقتصادی» چقدر توانسته جای خود را در ادبیات سیاست‌گذاران اقتصادی باز کند و مهم‌تر از آن، چقدر اجرایی شده است؟ سؤالاتی که از «حسین راغفر» اقتصاددان پرسیده‌ایم؛ او با نگاهی کلان‌نگر می‌گوید: «باید سراغ ساختارهایی رفت که اقتصاد برای مردم را محقق نمی‌کند و یکی از این راه‌ها برای بنگاه‌های اقتصادی، توجه به مفهوم مسئولیت اجتماعی است.» با راغفر در پژوهشکدۀ اقتصاد دانشگاه الزهرا (سلام‌الله‌علیها) قرار گفت‌وگو گذاشتیم و او از موانع تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی و لزوم تاب‌آوری اقتصاد از طریق اتخاذ سیاست‌های درست سخن گفت.

 

مدتی است که در ایران اصطلاح اقتصاد مقاومتی وارد ادبیات اقتصاددان‌ها و سیاست‌گذاران شده؛ از سوی دیگر در تجربه‌های کشورهای دیگر از اصطلاح تاب‌آوری اقتصاد استفاده می‌شود؛ آیا فهم مشترکی دربارۀ اقتصاد مقاومتی وجود دارد و آیا آن‌چه ما از آن به‌عنوان اقتصاد مقاومتی یاد می‌کنیم، همان لزوم تاب‌آورشدنِ اقتصاد در برابر مخاطرات بیرونی و درونی است؟

هنوز تعریف واحدی از اقتصاد مقاومتی در کشور وجود ندارد؛ ممکن است در چند جمله بتوان دربارۀ آن سخن گفت، اما حیطۀ خیلی گسترده‌ای از فعالیت‌ها را شامل می‌شود. اساسأ مفهوم اقتصاد، پیچیده و چندجانبه است؛ اقتصاد یک قلمرو مستقل از اجتماع، فرهنگ، محیط‌زیست، روان‌شناسی اجتماعی و فردی، جغرافیا و... نیست؛ بلکه مجموع این‌هاست که درک ما را از اقتصاد تشکیل می‌دهد. لفظ اقتصاد مقاومتی، یک ارتباط تنگاتنگ با مفهوم تاب‌آوری دارد که بعد از بحران اقتصادی سال 2008 در دنیا مطرح و به‌هم‌پیوستگی اقتصادهای جهان موجب شد این سؤال مطرح شود که چگونه می‌توان اقتصاد را در برابر تکانه‌های بیرونی مستحکم‌تر کرد.

 

فقط مخاطرات بیرونی مدنظر بود؟ چون گفته می‌شود بحران‌های داخلی هم در بحث تاب‌آوری مدنظر است؟

اقتصاد یک مقولۀ پویاست؛ بنابراین، در این تحول متغیرهای داخلی هم بر یک‌دیگر اثر می‌گذارند. به‌عنوان مثال امروزه اقتصاد ما به‌شدت در برابر کارکردهای نظام بانکی آسیب‌پذیر است، اما بیست سال پیش این وضعیت وجود نداشت که این بخش، هم مربوط به تعامل با اقتصاد دنیا و هم متأثر از متغیرهای داخلی است.
به نظر من طرح مفهوم اقتصاد مقاومتی در ایران، واکنشی است به شرایطی که در طول دولت‌های نهم و دهم به‌وجود آمد و اقتصاد ما به‌شدت آسیب دید و وابسته شد. ما سیاست‌هایی را در داخل اتخاذ کرده بودیم که عملأ گلوگاه‌های اصلی اقتصاد ما در اختیار کنگرۀ امریکا و قدرت‌های جهانی قرار گرفت تا بتوانند ما را به‌شدت تحت فشار قرار دهند.

 

زمینۀ اولیۀ طرح مفهوم تاب‌آوری اقتصاد به چه زمانی بازمی‌گردد؟

جهانی شدن اقتصاد در شکل‌گیری مبحث مربوط به تاب‌آوری نقش مهمی داشته است. اکنون، ما با جوامع پرمخاطره یا جامعۀ همراه با ریسک روبه‌رو هستیم و اصولأ تمدن امروزی، مولد ریسک است؛ چراکه تکنولوژی، ریسک به‌وجود می‌آورد. بعد از بحران اقتصادی سال 2008 این سؤال پیش آمد که جوامع چگونه می‌توانند اقتصادشان را چه در برابر آسیب‌های بیرونی و چه در برابر آسیب‌های درونی، مقاوم‌سازی کنند.

 

شما طرح مبحث اقتصاد مقاومتی در کشور را نتیجۀ سیاست‌های دولت‌های نهم و دهم می‌دانید؛ سیاست‌های دولت‌های قبل از آن چه نقشی در این بحران داشتند؟

سیاست‌های اقتصادی سه دهۀ بعد از جنگ، اقتصاد کشور را آسیب‌پذیرتر کرده بود، اما در دولت‌های نهم و دهم، ما با یک پدیده روبه‌رو شدیم که درآمدهای ارزی هنگفتی وارد کشور شد و علاوه بر این درآمدها، با دو پدیده روبه‌رو بودیم؛ یکی رشد گستردۀ فساد و دیگری رکودهای بی‌سابقه؛ این سه ویژگی موجب آسیب‌دیدن بنیان‌های تولید شد. از سوی دیگر وابستگی اقتصاد کشور به واردات، به‌شدت افزایش یافت؛ به‌طوری‌که 16 میلیارد دلار واردات در سال 84، به 90 میلیارد دلار در سال 90 رسید، طی همین مدت، 14 هزار واحد تولیدی ورشکست شد. و طبق آمارهای رسمی، از سال 1385 تا 1390،  415 هزار شغل صنعتی را از دست دادیم که رقم هولناکی است و این اتفاق بر اثر تغییر ساخت اقتصاد ایران رخ داد. بعد از این مسایل، مسألۀ اقتصاد مقاومتی مطرح و این پرسش بیان شد که چگونه می‌توانیم اقتصادمان را توانمند کنیم تا حتی در برابر تکانه‌های جهانی و داخلی کم‌ترین آسیب را تجربه کنیم.

 

از نظر شما آن‌چه تاکنون در کشور رخ داده، موجب تاب‌آور شدن اقتصاد ایران شده است؟

طی دوسالی که رهبر انقلاب تأکیداتی دربارۀ اقتصاد مقاومتی مطرح کرده‌اند، اقدامات مفصلی در ستاد اقتصاد مقاومتی انجام گرفته، اما هنوز بخش‌هایی از آن به مردم گزارش نشده است، منتها نکتۀ قابل توجه این است که آیا با این اقدامات، در نهایت می‌توانیم شاهد یک اقتصاد مقاوم باشیم یا خیر که به نظر من با توجه به محدودیت‌های اقتصاد ایران، دست‌یابی به هدف نهایی که همان توانمند شدن اقتصاد در برابر تکانه‌های بیرونی و داخلی است، بسیار سخت به نظر می‌رسد.

 

چرا؟

بایستی روندهای ساختاری در اقتصاد را تصحیح کنیم. ما با اقتصادی روبه‌رو هستیم که علایم راهنما ازجمله قیمت‌ها، باید در آن مورد توجه قرار گیرند. بخش‌های نامولد در اقتصاد کشور، پرسود هستند، خریدوفروش زمین، ورود به فعالیت‌های مالی و بانکی و سودهای بزرگی که از فعالیت‌های سوداگری به دست می‌آید، تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی را با چالش جدی مواجه می‌کند.

 

رشد سوداگری و اقتصاد غیرمولد نتیجۀ بیماری‌های دیگر اقتصاد ایران است یا خود آن‌ها عامل بروز بیماری و زمین‌گیر شدن اقتصاد هستند؟

این‌ها خودشان علت هستند. این‌که اقتصاد قادر به خلق شغل نیست، به این دلیل است که بخش‌های تجارت و فعالیت‌های نامولد، بخش‌های غالب هستند و مادامی که به علت این بیماری‌ها پاسخ داده نشود، بیماری اقتصاد ایران تشدید می‌شود و هدف اصلی اقتصاد مقاومتی یعنی -افزایش توان تولید داخلی- محقق نخواهد شد.

 

بسیاری از اقتصاددانان و مسئولان اجرایی از لزوم رشد تولید در کشور به‌عنوان یک ارزش اقتصادی سخن می‌گویند، اما به نظر می‌رسد بر سر مفهوم تولید و دامنه‌های آن هم فهم مشترکی وجود ندارد؛ برای نمونه برخی از خودکفایی در تولید گندم، به‌عنوان یک ارزش یاد می‌کنند که موجب تقویت اقتصاد کشور می‌شود، اما در مقابل دیدگاهی وجود دارد که خودکفایی در تولید محصولاتی مانند گندم که به آب فراوان نیاز دارند را زیان‌آور می‌دانند و ظاهرأ هر دو دیدگاه هم دل‌سوزانه است، اما کدام‌یک را باید ترجیح داد؟

تولید برخی کالاها در بعضی از حوزه‌های حیاتی اقتصاد کشور لازم است. الان، چینی‌ها 30 سال است که وارد حوزۀ نفت شده‌اند، تعداد زیادی کارشناس تربیت کرده‌اند و به کشورهای دنیا ازجمله ایران می‌فرستند؛ درحالی‌که ما با وجود این‌که ظرفیت‌های انسانی زیادی داریم، هنوز نتوانسته‌ایم برای راهبردی‌ترین بخش اقتصادمان، نیروی انسانی کافی تربیت کنیم. البته معنی حرف من این نیست که تمام کشورها خودشان تمام تخصص‌ها را فراهم می‌کنند؛ ضمن این‌که در اقتصاد مفهوم مزیت‌های نسبی هم باید مورد توجه قرار گیرد؛ هر چند در مورد کالاهای حیاتی گاهی مفهوم مزیت‌های نسبی هم کنار می‌رود؛ زیرا یک کشور برایش مهم است که کالای خاص را حتی با هزینۀ گزاف تولید کند؛ به‌طور مثال در ژاپن، زمین برای کشاورزی وجود ندارد، برنج هم غذای اصلی مردم این کشور است و می‌توانند برنج را با یک‌ششم قیمت تولید داخل، از کشورهای دیگر وارد کنند، اما آن‌ها برای این‌که کشورشان در مقابل فشارهای جهانی یا بحران‌های اقتصادی آسیب‌پذیر نباشد، خودشان برنج تولید می‌کنند. یا به‌طور مثال تولید گندم در دست قدرت‌های جهانی است و اسرائیلی‌ها نقش عمده‌ای در آن دارند و از یک میزان معینی بیش‌تر هم به کشورها فروخته نمی‌شود.

 

به نظر می‌رسد مفهوم تولید داخلی نزد سیاست‌گذاران در ایجاد کارخانه‌های بزرگ خلاصه شده؛ درصورتی‌که یکی از ویژگی‌های تاب‌آور شدن اقتصاد، این است که اقتصاد در سطح کسب‌وکارهای خُرد هم تقویت شود.

بله، این تفکر سال‌هاست که وجود دارد؛ به‌طور مثال در ایران تصوری شکل گرفت که کارخانه‌های فولاد درست کنیم و همین الان در خراسان رضوی، هفت کارخانه تأسیس شده که با ظرفیت‌های نازل کار می‌کنند -یعنی زیر 20 درصد- درحالی‌که به آب به‌عنوان یکی از نهاده‌های مهم، بی‌توجه بودیم. در شرایط کنونی، اصلأ ساخت کارخانه‌های زیر 10 میلیون تن غیراقتصادی است و از طرف دیگر این صنعت باید در کنار اقیانوس‌ها و دریاها ایجاد شود.
اگر به اسم خودکفایی، یک صنعت آب‌بر را در جای غلط ایجاد کنیم، جز این‌که اتلاف منابع کردیم، اقتصاد را هم آسیب‌پذیرتر می‌کنیم و این اقدامات با تاب‌آور شدن اقتصاد در تضاد کامل است. همیشه تأسیس کارخانه‌های جدید، چارۀ کار اقتصاد نیست؛ مقاوم‌سازی بنگاه‌ها، یکی از اهداف اقتصاد مقاومتی است؛ به‌عنوان مثال اگر بهره‌وری همین کارخانۀ مس سرچشمه افزایش یابد و میزان خلوص محصول تولیدی آن افزایش پیدا کند، می‌تواند بخش قابل توجهی از نیازهای کشور را پاسخ دهد و با ارزش افزودۀ بالاتر محصولش را بفروشد. متأسفانه مدتی است که شاهد نهضت فولادسازی و پالایشگاه‌سازی هستیم، اما واقعیت این است که در پس این فعالیت‌ها، ملاحظات دیگری به جز منافع ملی وجود داشته است؛ ازجمله گرفتن امتیازات تسهیلات ارزی و بانکی و فشار نمایندگان مجلس و مواردی از این دست.

 

یکی دیگر نشانه‌های اقتصاد قوی، نسبتِ درست فعالیت‌های اقتصادی و منافع عمومی است؛ به‌طور مثال توجه به مسئولیت‌های بنگاه‌های اقتصادی به منافع ذی‌نفعان و جوامع محلی، یکی از بحث‌های جدی در این حوزه است؛ اقتصاد ما در این زمینه چقدر کامیاب بوده است؟

مسئولیت اجتماعی با تاب‌آوری اقتصاد، نسبت مستقیم دارد و سال‌هاست مسألۀ مسئولیت‌های اجتماعی بنگاه‌ها مطرح است. بنگاه‌ها، یک نقش اجتماعی هم دارند؛ یعنی این‌که به‌طور مثال یک صنعت نسبت به محیط‌زیست و کیفیت زندگی مردم محلی چه اثری می‌گذارد، یا آن صنعت چه پیامدها و مخاطراتی به‌همراه دارد که باید برای کاهش آن چاره‌اندیشی کرد.
مهم‌ترین ویژگی اقتصاد، ارتباط با مردم است؛ اقتصاد قرار است در نهایت برای مردم کار کند و همین الان در ایران، برخی بنگاه‌های چندملیتی، سرمایه‌گذاری‌های بزرگی کرده‌اند و به مسئولیت‌های اجتماعی‌شان هم توجه می‌کنند که البته بخشی‌ هم موجب تبلیغ آن‌هاست. در مفهوم تاب‌آوری اقتصاد، نگاه درست این است که ببینیم نقش هر منطقه در توسعه چیست؛ به‌طور مثال در کردستان که یک اقتصاد کشاورزی و دامپروری دارد، چه رویکردی برای توسعه مناسب‌تر است؛ بنابراین، این‌که برویم دو  مجتمع ذوب‌آهن نصب کنیم و منابع آب را در این استان به مخاطره بیندازیم، نشان می‌دهد که درک دقیقی از توسعۀ اقتصادی نداشته‌ایم. یا به‌طور مثال اگر در کرمان ذوب‌آهن و پتروشیمی احداث کنیم، ممکن است آسیب‌زا باشد.

 

به نوعی همان موضوع آمایش سرزمین مطرح می‌شود؟

بله، همه‌جای دنیا توسعه براساس ظرفیت‌های محلی رخ می‌دهد. به‌طور مثال در کرمان در بیش‌تر روزهای سال آفتاب داریم؛ خب، می‌توان در بخش تولید انرژی خورشیدی سرمایه‌گذاری کرد؛ همه‌جا که نباید فولادسازی ایجاد کرد. از طرف دیگر رفع موانع اداری نیز بخشی از مقاوم‌سازی اقتصاد است؛ موانع ایجاد اشتغال و سرمایه‌گذاری، محور اقتصاد مقاومتی است و اقتصاد زمانی مقاوم می‌شود که آینده‌نگر باشیم؛ این‌که فناوری به چه سمتی می‌رود و نیازهای ما در آینده چیست. به‌طور مثال فناوری‌های اطلاعاتی و اقتصاد دانش‌بنیان، باید محور مهم این برنامه‌ها باشد، اما خطاهای سیاستی، موجب اتلاف منابع ناکارآمدی و آسیب‌پذیرتر شدن جامعه می‌شود.

 

به برخی موانع مقاوم‌سازی اقتصاد ایران اشاره کردید؛ اگر بخواهید به سایر موانع اشاره کنید، چه اولویت‌هایی باید مورد توجه قرار گیرد؟

مهم‌ترین عامل برای عقب‌ماندگی اقتصاد ایران، نظام تصمیم‌گیری اساسی است؛ اگر ما آن‌جا را اصلاح و راه‌کارهای توسعۀ منطقه‌ای را درست طراحی کنیم، آن‌وقت می‌توانیم انتظار داسته باشیم سرمایه‌گذاری‌هایمان نتیجه‌بخش باشد.
آینده‌نگری در سیاست‌های ما مغفول است؛ درحالی‌که آینده در جای دیگری رقم می‌خورد؛ برای مثال، یکی از سرمایه‌گذاری‌های غلط، لوله‌کشی گاز به سیستان‌وبلوچستان است؛ آیا لوله‌کشی گاز سرمایه‌گذاری درستی است، یا سرمایه‌گذاری در تولید انرژی خورشیدی در این استان. تولید انرژی خورشیدی می‌توانست در تأمین انرژی پاک و اشتغال‌زایی گسترده مؤثر باشد، اما نفوذ لوله‌کش‌ها باعث شده پروژۀ اول ایجاد شود؛ بنابراین، نفوذ سیاسی منافع گروه‌های قدرت و ثروت می‌تواند آیندۀ صنعت را به گروگان بگیرد.
نکتۀ اساسی در اقتصاد مقاومتی، توجه به منافع و معیشت مردم است؛ درحالی‌که سیاست‌های سه دهۀ اخیر، حافظ منافع فرادستان بوده است؛ بنابراین، باید به سمتی حرکت کنیم که هرچه بیش‌تر منافع عمومی تأمین و سیاست‌های توسعه با جهت‌گیری درست اعمال شود؛ در چنین شرایطی اقتصاد می‌تواند در برابر تکانه‌های داخلی و بیرونی مقاوم شود.

منبع: عصر مس
عناوین برگزیده