به گزارش می متالز، جواد صالحی اصفهانی استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک در یادداشتی نوشت:
آمارها نشان میدهد که اقتصاد ایران، حدود 10 سالی است که کارآمدی خود را از دست داده است. به این معنی که اگر بین سالهای 1370 تا 1390 به اقتصاد ایران و ترکیه نگاه کنید، تولید سرانهشان پابهپا بالا رفته است. در واقع با تمام مشکلاتی که اقتصاد ایران داشته، توانسته با یک اقتصادی که تقریباً موفق است، همردیف حرکت کند. اما پس از 1390، اقتصاد ایران تقریباً دیگر رشدی ندارد و اقتصاد ترکیه رشد هفت تا هشتدرصدی دارد. تمام تفاوتهایی که بین درآمد سرانه ایران و ترکیه اکنون میبینید که زیاد هم شده است، حاصل همین 10 سال است. به نظرم تنها شاخصه این 10 سال، تحریمها بوده که به اقتصاد ایران ضرر زیادی زده است اما به فروپاشی نینجامیده است. اما این سوال که از اینجا به بعد ممکن است چه اتفاقی بیفتد، اطلاع دقیقی ندارم که در اقتصاد ایران چه اتفاقی در حال وقوع است، پس نمیتوانم به درستی پیشبینی کنم. مثلاً اگر به من بگویند که این 500 هزار شغلی که ایجاد شده، به خاطر این است که کارخانهها با ظرفیت کم کار میکردند و اکنون که قیمت بسیاری از اقلام بالا رفته، کارخانهها هم تولید را بالا بردند و به ظرفیت رساندند؛ اگر این فرضیه درست باشد، نسبت به آینده بدبین میشوم. چراکه ایجاد شغل جدید در آینده نیاز به ایجاد ظرفیت تولید جدید دارد، بهخصوص در بخشهای صنعتی که در جانشینی واردات نقش بارزتری دارند و سرمایهگذاری در این بخشها نسبتاً سنگین است.
وقتی صحبت از سرمایهگذاری میکنیم، از یک طرف به مساله فاینانس برمیخوریم که آیا این شرکتها میتوانند از شبکه بانکی پول جدید بگیرند، که سرمایهگذاری کنند و تولیدشان را زیاد کنند؟ که این جای سوال دارد چراکه بانکها دچار بحران هستند و اصلاحات در آن بخش به کندی پیش میرود. مساله دیگر هم آیندهنگری است؛ یک سرمایهگذار اگر اکنون بخواهد ظرفیت کارخانهاش را با سرمایهگذاری بالا ببرد، باید به آینده خوشبین باشد. همانطور که عرض کردم، استفاده از ظرفیت فعلی نیازی به نگاه مثبت به آینده ندارد، چراکه کارگر در ایران ارزان است و قیمت اقلام تولیدی هم افزایش یافته است، پس به راحتی ظرفیت کارخانه را به 100 درصد میرساند. اما اگر بخواهد کارخانه را توسعه دهد و به خط تولید بیفزاید، باید نگاه کند که اقتصاد ایران در 5 تا 10 سال آینده چه جایگاهی دارد. اینجاست که دچار چالش میشود و حرفهای ضدونقیضی میشنود. چون ممکن است تحریمها تشدید شوند، ممکن است جنگ شود، ممکن است موقعیت بخش خصوصی در نظام تضعیف شود و مانند زمان جنگ تحمیلی که نقش دولت در اقتصاد خیلی زیاد شده بود، بازهم دولت تصدیگریاش را افزایش دهد. همه این ابهامات باعث میشود تا نسبت به آینده در بخش خصوصی و سرمایهگذاران نااطمینانی ایجاد شود. فکر میکنم ایجاد یک نوع فضای مثبت که ایران در دهه 80 داشته و بخش خصوصی در حال قدرت گرفتن بود، نیاز است. اگر آن دید را بتوانیم در جامعه نگه داریم، ممکن است باعث شود که سرمایهگذاری و روند مثبتی که در یک سال اخیر در اشتغال دیدهایم، ادامه یابد؛ اما در اینجا اگرهای زیادی وجود دارد.