به گزارش می متالز، استفاده به موقع از ذخایر معدنی نیز یکی دیگر از مواردی است که میتواند زمینهساز ایجاد ارزش افزوده در این حوزه شود. این موارد در حالی از سوی معاون اکتشافات سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور مطرح میشود که به دلیل استفاده نکردن از برخی مواد معدنی در دوره زمانی ویژه خود، اکنون بازاری برای مصرف آنها در جهان وجود ندارد و مواد دیگری جایگزین آنها شدهاند. همچنین به عقیده بهروز برنا، واحد شدن مدیریت زمین و ایجاد انسجام در کشور، یکی دیگر از موارد ضروری است که باید مورد توجه قرار گیرد. معاون اکتشافات سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور در گفتوگویی اظهار امیدواری کرد که این روزنامه، نشاطی را برای بخش خصوصی کشورمان در حوزه معدن به وجود آورد و با ارائه اخبار معدنی روز و معرفی هرچه بیشتر بخش معدن، زمینه را برای حضور سرمایهگذاران در این بخش فراهم کند.
سهم اکتشافات معدنی این بخش در بودجهریزی کشور به طور تقریبی صفر است و ما امیدواریم این بخش از حالت رخوت خارج شود. البته از حقوق دولتی گاهی مبالغی میرسد که میتواند راهگشا باشد.
معادن متروک در ایران بسیار هستند و هر جایی را نگاه میکنیم معادنی از این دست را میبینیم. زمانی که ما فعالیت اکتشافی را در کشور انجام میدهیم میبینیم که بیش از ۱۲۰۰معدن شدادی در ایران وجود دارد. از طرفی بسیاری از آنها به شکل متروک درآمدهاند. از آنجاییکه مالکی نداشتهاند و درگذشته، تونل و چاهی در آنها زدهاند با گذر زمان و شرایط فیزیکیشان به همان شکل باقی ماندهاند و کسی سراغ آن را نگرفته است. نکته مهم و جالب اینجاست که بیشتر اکتشافات و فعالیتهای جدید معدنکاری در حوالی همین معادن انجام شده و معدنکاران با توجه به نشانههای موجود در این مناطق توانستهاند اکتشافات جدیدی انجام دهند. در واقع اگر کسی بخواهد محدوده جدید را پیدا کند در اطراف معادن شدادی به دنبال ذخیره جدید میرود. در واقع تاریخ معدنکاری ایران را معادن شدادی(که بیشتر فلزی هستند) نشان میدهد. برای نمونه شما از قلع و تنگستن خیلی کم شنیدهاید اما در دپوهای یک محدوده همچون چاهپلنگ ۱۲درصد تنگستن وجود دارد درحالی که اگر میزان تنگستن در محدودهای نیمدرصد باشد قابل توجه بوده و اقتصادی است. این مسائل در حالی مطرح میشود که یکسری از فعالان در این حوزه، با ناآگاهی، دپوها را برای ساخت جاده استفاده میکنند و توجهی به ارزش واقعی آنها ندارند. این موضوع ناشی از نبود متولی خاص برای استفاده بهینه از دپوهای مواد معدنی است.
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی، تمام این معادن را شناسایی کرده و اگر شما نقشههای سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی را ببینید تمام این معادن به شکل اندیس مشخص شدهاند. همچنین در مقیاس یکصدهزارم و بیستوپنج هزارم، نقشههایی تهیه شدهاند. در واقع یک پاراگراف زمینشناسی اقتصادی برای آن در نظر گرفتهایم و میتوانیم بگوییم انجام اکتشافات معدنی بر اساس همان اطلاعات و دادههایی است که سازمان زمینشناسی مشخص کرده است.
قانون، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور را به عنوان متولی اکتشافات در نظر گرفته اما در عمل سیاستگذاری برای این بخش از سوی معاونت معدنی انجام میشود یا اینکه وام اکتشاف از سوی صندوق وابسته به ایمیدرو انجام میشود. حال اگر در کابینه جدید میان بخشهای یادشده انسجامی ایجاد شود و همه این بخشها از حال یکدیگر باخبر شوند، اتفاقات خوبی خواهد افتاد. البته ما این شرایط را به وجود آوردیم و ارتباط خود را با مدیران همسطحمان در وزارت صنعت، معدن و تجارت و ایمیدرو افزایش دادیم اما کافی نیست و باید به شکل قانون درآید. برای نمونه رئیس سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور میتواند عضوی از هیات مدیره ایمیدرو باشد و تعامل میان این دو سازمان از این راه افزایش مییابد. البته در این زمینه میتوان به تاکید وزیر صنعت، معدن و تجارت بر همکاری و ایجاد ارتباط میان رئیس سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، معاونت معدن و امور معادن وزارت صنعت، معدن و تجارت و رئیس هیات عامل ایمیدرو اشاره کرد چراکه تصمیمسازی به درستی انجام میشود. این موضوع در حالی مطرح میشود که وقتی بخش خصوصی وارد فعالیت معدنکاری میشود انتظار دارد به نتیجه برسد اما از سوی بخشها و سازمانها نظرهای مختلفی میشنود و درگیر بروکراسی اداری و نظرهای مختلف و سلیقهای این سازمانها میشود. از این رو من همیشه گفتهام که از صفر تا ۱۰۰ هر بخش معدن باید دارای متولی باشد تا به شکل روان به سمت جلو حرکت کند. برای نمونه معدنکار بعد از استخراج مواد معدنی خود از معدن باید بداند که قرار است آن را به مصرف کدام یک از کارخانهها برساند. در واقع زنجیره فعالیت معدنی باید به طور کامل مشخص باشد و تمامی مراحل بر اساس برنامهریزی انجام شود. ممکن است یک کالای معدنی اکنون بازار فروش نداشته باشد اما شاید بتوان از یک ماده معدنی محصولی ویژه تولید کرد که در بازار به نوعی برای آن سر و دست شکسته شود. برای نمونه گچ ممکن است به مصرف ساختوساز نرسد اما از آن میتوان در صنایع مختلف همچون داروسازی استفاده کرد. در اینجاست که میتوان به نقش شرکتهای دانشبنیان و حرکت روبه جلوی آنها اشاره کرد.
بله؛ بسیاری معتقدند که ارتباط صنعت و دانشگاه کمرنگ است. در پاسخ این موضوع میتوان گفت دلیل آن بیشتر به خود دانشگاهها بازمیگردد. برای نمونه دانشگاه دانشجو را میپذیرد اما مشخص نیست درسهایی که دانشجو میگذراند کاربردی است یا خیر و روشهایی که به آنها آموخته میشود تا چه اندازه در ایران کاربرد دارد.
به عنوان نمونه برای فرآوری طلا در کانادا از آب فراوان استفاده میشود چراکه ذخایر فراوانی از آب دارند اما از این روش نمیتوان در ایران که کشوری خشک است استفاده کرد. این نمونه ممکن است در کتابهای دانشگاهی موجود باشد و به دانشجو آموخته شود پس لازم است برای اینکه دانشجو مهارت پیدا کند مفاهیم کتاب، کاربردی باشد و در ذهنش نقش بندد. به نظر میرسد مسیر پذیرش دانشجو در ایران مناسب نیست و بعد مدرکپروری بیشتر مورد توجه است؛ در صورتی که مهارت باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. در واقع سازمانهای مختلف و فعال در حوزه معدن و صنایع وابسته به آن باید در کنار دانشگاهها قرارگیرند و در نهایت مسیرهای طلایی را با یکدیگر پیدا کنند در حالی که به عنوان نمونه دانشگاهها هیچگاه از واحدهای صنعتی و معدنی نپرسیدهاند که کدام رسته از دانشآموختگان رشته معدن را میخواهید تا بر همان اساس نسبت به پرورش و تعلیم دانشجویان اقدام کنند.
بگذارید برای پاسخ به این موضوع، مثالی بیاورم. فعالیت معدنکاری به محیطزیست آسیب میرساند اما در ادامه کار احیای معدن رخ میدهد. به این شکل که در کنار معدنکاری، یک گروه میتواند این موضوع را در نظر بگیرد و گونههای مختلف گیاهی را در معدن پرورش دهد. برای این کار، فعالان معدنی هزینه پرداخت میکنند اما در عمل اقدامی از سوی سازمانهای پاسخگو در این زمینه انجام نمیشود. در نتیجه معدنکار به فکر کار خود بوده و محیطزیست هم همینطور؛ پس میتوان گفت مدیریت زمین واحد نیست و انسجامی ندارد. در واقع ما نباید بخشینگر باشیم.
بشر نیاز خود را از دل زمین بهدست میآورد. از طرفی اکنون برخی از مواد معدنی در جهان کاربردی ندارند و برای آنها جایگزین در نظر گرفته شده که اکنون ذخایر فراوانی از این مواد معدنی را ممکن است در ایران در اختیار داشته باشیم اما به سمت استفاده از این مواد نرفتیم و در زمانی که بازار مصرف داشت از آن استفاده نکردیم؛ به عنوان نمونه سلستین یکی از این کانیهاست که در ساخت وسایل الکترونیک همچون تلویزیون از آن استفاده میشود اما اکنون این ماده معدنی در جهان جایگزین پیدا کرده درحالی که ما ذخیره تک رقمی ذخایر سلستین را در جهان داریم ولی نتوانستهایم از آن بهره بگیریم. در واقع ایران کشوری است که دنیایی از ذخایر غیر فلزی بسیار با ارزش دارد. برای نمونه زاج در چرمسازی، پزشکی و تولید کودهای شیمیایی کاربرد فراوان دارد و ایرانیان در سالهای گذشته از زاج استفاده میکردند. اکنون زاج کندی، زاج کان سفلی و اولیا در استان زنجان وجود دارد اما نیاز کشور به زاج از ایتالیا تامین میشود. یکی دیگر از این مواد معدنی که میتوان به آن اشاره کرد ذخایر آلونیت است که بیش از ۱/۵ میلیارد تن ذخیره از آن در کشور وجود دارد؛ آلونیت یک سولفات آلومینیوم پتاسیمدار چندمحصولی است. از هر تن آلونیت میزان فراوانی گاز دی اکسید کربن به هوا میرود و همین موضوع باعث شده به سراغ استفاده از آن نرویم در حالی که ذخایر بوکسیت به عنوان ماده اولیه آلومینیوم، محدود است و آلونیت میتواند جایگزین آن شود. اقداماتی از این دست، کار بخشهای خصوصی کوچک نیست و اقدامی کلان به شمار میآید که نیازمند سرمایهگذاری کلان و وسیع است. برخی از فعالان بخش خصوصی وقتی وارد این حوزه میشوند تنها به دنبال دریافت پروانه بهرهبرداری و گواهی کشف هستند تا آن را به فروش برسانند. در واقع نگاه آنها زودبازده و تجارتی بوده و این در حالی است که فعالیت در بخش معدن مانند بخشی همچون کشاورزی نیست که ۳ ماهه بتواند بازده داشته باشد. باید بخش خصوصی قدرتمندی داشته باشیم که متاسفانه تعداد آنها بسیار کم است و آنچنان حمایتی نیز از آنها نمیشود اما شرکتی همچون ریوتینتو یک شرکت خصوصی بزرگ است که تعداد زیادی از شرکتها را زیر پوشش دارد و سیاستگذاری برای آنها انجام میشود. در ایران نیز شرکتها باید به شکل تخصصی درآیند و به تمامی مسائل و کارهای مربوط به نوع ماده معدنی که در اختیار دارند اشراف داشته باشند یعنی از اکتشاف تا فرآوری. این در حالی است که در ایران یک شرکت تنها به یک ماده معدنی بسنده نمیکند و چندین ماده معدنی را در کنار هم مورد اکتشاف و فرآوری قرار میدهد. در واقع برای تخصصی کار کردن باید به دنبال ابزار تخصصی همان کار رفت. برای نمونه در بخش طلا باید آزمایشگاه تخصصی طلا داشته باشیم. همچنین بحثی که در حوزه اکتشاف در جهان وجود دارد این است که در جهان امروز همواره فناوریها در حال تغییر هستند و به سوی پیشرفته شدن میروند. استفاده از تجهیزات پیشرفته میتواند زمینه را برای تسهیل در کار فراهم کند که نمونه بارز آن، برداشت از نمونه مواد معدنی است. حفاری معدنی نیازمند تجهیزات و فناوریهای نوین است تا به بهترین شکل ممکن انجام شود.
بله. مرکز پژوهشهای سازمان زمینشناسی در شرایط تحریم توانست تجهیزات مربوط به ژئوفیزیک هوایی را به ایران وارد کند در حالی که تجهیزات ژئوفیزیک هوایی در دنیا تنها در اختیار ۵ کشور است که میتوانند پرواز، برداشت، پردازش و تغییر و تفسیر را انجام دهند که میتوان به امریکا، کانادا، استرالیا و افریقای جنوبی اشاره کرد. در این میان سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور تلاش بسیاری کرد و توانست چندین دستگاه را خریداری کند که جدول مندلیف را به شما میدهد. زمانیکه قرار به اکتشاف عناصر نادر خاکی است میتوان از این دستگاهها استفاده کرد. در واقع داشتن تجهیزات به روز و آزمایشگاههای پیشرفته به سود کشور است. پیش از انقلاب، یک شرکت آیروسرویس امریکایی، ژئوفیزیک هوایی فواصل ۷/۵ کیلومتر را در ایران انجام داد و بعد از انقلاب و خروجشان از ایران اطلاعات میدانهای مشترک گازی و نفتی را به قطر و امارات دادند. در واقع بسیاری از کشورها تمایلی ندارند که اطلاعات طبقهبندی شده خود را به هر جایی بدهند. از این رو آزمایشگاه مرجع را باید خودمان ایجاد کنیم. سازمان زمینشناسی نیز در این زمینه اقدام کرده و در مرکز پژوهشهای کاربردی خود در کرج، این کار را انجام داده و دستگاههایی را تهیه کرده است. آزمایشگاه مخصوص برای شناسایی طلا در مقیاس ناحیه که یک روش بومی در استرالیا بوده در ایران بومیسازی شده است. کانهآرایی، فرآوری و جواهرشناسی نیز در این مرکز وجود دارد اما به طور کلی تجهیزات و امکانات اکتشافی در جهان متنوعتر میشود، دستگاهها قدرت عمق بیشتری را میتوانند بگیرند و ما باید در این زمینه به روز شویم.