به گزارش می متالز، تئوریزه کردن این مساله از آن جا اهمیت بیشتری یافته که گامهای صعودیاخیز بورس تنها در شرایطی میتواند بر مبانی مستحکمی قرار گیرد و تداوم یابد که دو متغیر ورود نقدینگی و توسعه تولید آن در ارتباطی منطقی باشند و همدیگر را ارتقا دهند. لطفعلی بخشی، اقتصاددان در این گفتوگو معتقد است که بازارهای ایران به دلیل محدودیتهای نرمافزاری و قانونی توانایی هضم حرکتهای تودهای که خود هم معلول همین محدودیتها است را ندارند.
با توجه به حجم نقدینگی موجود در اقتصاد ایران و ملاحظات و استراتژیهایی که برای حفظ ارزش آن از سوی دارندگان آن به کار گرفته میشود، سرمایهگذاران به هر بازاری سرک میکشند. از طرف دیگر بازار سهام ایران پیش از رشدهای یک سال اخیر پتانسیل بالایی داشت، چرا که زمان طولانی خود را با قیمت ارز تطبیق نداده و همینطور ارزش داراییهای آنها از طریق تجدید ارزیابی بهروز نشده بود، به خصوص اینکه قیمتهای جایگزینی بنگاهها بسیار بالا بود. به عبارت دیگر این هجوم به بازار سهام به دلیل سودآوری این بنگاهها نبود بلکه در درجه اول ارزش جایگزینی آنها مطرح بود. بهعنوان مثال بنگاهی که در بازار ۱۰۰ میلیارد تومان بود اگر قصد تاسیس نمونهای جایگزین داشت، نیازمند ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیارد تومان نقدینگی است. این فاصله خیلی خوب توانست دارندگان پول را به بازار سهام جذب کند. از آنجا که دولت هم هوشیاری لازم را در این شرایط به کار نگرفت و بازارهای رقیب هم از چندان مزیتی برخوردار نبودند، بنابراین موجبات ورود حجم پولی عظیم به بازار فراهم و به تبع آن قیمت سهام جهش کرد.
مجامع امسال شرکتها نشان داد که P/E بسیاری از آنها اصلا قابل توجه نیست. از همین رو بسیاری به این نتیجه رسیدند که ارزش اسمی سهامشان نسبت به سود آن بسیار بالا است. این قیمت دیگر با توجه به میزان بازدهی دیگر بازارها، سیگنال کاهشی میدهد. در کنار این شایعاتی که درباره میزان رشد شاخص وجود داشت باعث شد که برخی ترجیح دهند پول خود را خارج کنند.
اما جدا از این بحث موضوع مهم این است که میتوان گفت اقتصاد ایران به یک تعبیری ابتدایی است. به این دلیل که دارای بازارهای محدودی است و سرمایهگذاران آن آنچنان دارای دانش لازم برای سرمایهگذاری نیستند و بیشتر شاهد حرکتهای تودهای هستیم. در واقع اقدامات تودهای نشان میدهد که اولا اقتصاد ایران دارای بازارهای محدودی است. ثانیا مالکان سرمایه مالی دارای دانش دقیقی درخصوص سرمایهگذاری نیستند و از همین رو بسیار احساسی تصمیم میگیرند. به همین دلیل ما نمیتوانیم روندهای بازار سرمایه کشور را با رفتارهای بازارهای کشورهای پیشرفته مقایسه کنیم.
شاخص بورس این را نشان نمیدهد. چیزی که تورم انتظاری را شکل میدهد کسری بودجه گسترده دولت است که هر روز هم دامنه آن وسیعتر میشود و مضاف اینکه اعتبارات آن از مسیرهای دیگر قابل تامین نیست. دولت ناگزیر است به سمت انتشار اوراق برود و تا حدودی هم پول چاپ خواهد کرد. در واقع این چشمانداز است که تورم انتظاری را تعیین میکند نه شاخص کل بورس. چون افراد پول خود را در بازار سرمایهگذاری میکنند که از تورم انتظاری مصون بماند.
یک ویژگی مهم دیگری هم بازار سرمایه دارد. با توجه به اینکه دولت گفته بود به حسابهای بانکی سرکشی خواهد کرد و از سازمان امور مالیاتی خواسته بود که روی گردشهای بالا مالیات وضع کند، در واقع بورس محلی برای مصون ماندن از مالیات شد. بعد در مجامع دیدیم که قیمت سهام در حد نهایت خود افزایش یافته تا جایی که با رقمهای سود آن تناسب ندارد. حالا چند اشتباه دولتیها و بحثهایی که در ارتباط با سقف قیمتی شکل گرفت موجب شد که بسیاری پول خود را به دیگر بازارها ببرند. بنابراین نقدینگی سرگردان در تلاش برای کسب سود و حفاظت از خود در مقابل تورم انتظاری هرلحظه بازارها را رصد میکنند تا ببینند بهترین محل لازم کجاست.
بدون تعارف به شما بگویم این بازار سهام تقریبا ربطی به تولید ندارد. وقتی سهام یک کارخانه بالا یا پایین میرود مدیران و کارگران آن هیچ نفع و ضرری نمیبرند. رابطه بازار سهام با تولید قطع است و آن بازاری که در آن برای تولید تامین مالی میشود با بازار سهام ایران متفاوت است. حقیقت این است که بازار سهام ایران بازار سفتهبازها است، کسانی که به سمت ارز، سکه و مسکن میروند اکنون به سمت بورس رفتهاند. حال اینکه کدام به اقتصاد کشور آسیب بیشتری میزند باید بگویم که ورود نقدینگی به بازار سهام بهتر است تا بازار ارز. ولی آن سرمایهگذارانی که با وسوسه چندبرابر شدن سرمایه خود وارد این بازار میشوند و در نهایت شکست میخورند چون تعداد آنها زیاد است، میتوانند برای کشور مشکلساز شوند. به همین دلیل دولت به تکاپو افتاده است تا از طریق صندوق توسعه و بانکها شاخص را حفظ کند، اما این تلاشی است در راستای دوپینگ بازار که در کوتاهمدت از تغییر مسیر پول به دیگر بازارها جلوگیری کند.
از یک دیدگاهی باید گفت آن سپردهگذاران تعدادشان محدود بود ولی بازار سرمایه حدود ۵۰ میلیون عضو دارد و تا حدودی قابل مقایسه با هم نیستند. اما موضوع مهم این است که دولت نباید خود را منطقا متعهد به پرداخت زیان سرمایهگذاران کند و این سیاست خطرناکی است.
تعداد کسانی که به بازار سهام آمدهاند اعم از افرادی که سهام عدالت دارند، بسیار بالاست. حال اگر بعد خانوار را در ایران درنظر بگیریم متوجه میشویم که حدود ۸۰ درصد جمعیت کشور را شامل میشوند. اگر اینها متضرر شوند اثرات اجتماعی نامطلوبی ممکن است داشته باشد. بنابراین دولت به این بازار از زاویه دیگری نگاه میکند، مضاف اینکه خود دولت سهامدار بسیاری از بنگاههای بورسی است و با کاهش قیمت بیشترین زیان را نسبت به دیگر سرمایهگذاران خواهد داشت. دولت اگر میخواهد کسری بودجه خود را جبران کند نیاز زیادی به فروش سهام خود دارد هرچند که در این زمینه تاخیر زیادی کرد و اگر زودتر اقدام میکرد شاید آن رشد شاخص به آن ترتیب شکل نمیگرفت و در پی آن سقوط هم اتفاق نمیافتاد، یعنی با یک روندی متعادل و منطقی مواجه بودیم.
همانطور که گفتم ایران اقتصاد پیشرفته و مدرنی ندارد. ما مکانیزمهای پولی و تامین سرمایه گستردهای داریم که هیچکدام از آنها در ایران وجود ندارد و حتی بوروکراسی دولتی هم نمیتواند آن را مطرح کند. بهعنوان مثال یکی از امکانات معمول در بازارهای دنیا این است که شرکتها همدیگر را خریداری و با هم ادغام شوند. این امکان از نظر قوانین در ایران غیرممکن است. یا اینکه در کشورهای دیگر بنگاهها به کارمندهای خود استارت آپشن میدهند، یعنی به منظور ایجاد انگیزه به آنها سهام میدهند و در زمانی ترک کار سهام آنها پس گرفته میشود. این امکان هم در ایران وجود ندارد. مکانیزمها و مقررات اقتصادی ایران بسیار ابتدایی است و با ابزارهای مالی مدرن دنیا فاصله زیادی دارد و تحریمهای اقتصادی هم باعث شد که بیشتر عقب بیفتیم.
هر شرکتی که در ایران قصد توسعه دارد باید از بانک وام بگیرد. اما برخلاف ایران اگر بهعنوان مثال مایکروسافت بخواهد این موضوع را پیش ببرد خیلی راحت در بازار سهام عرضه میکند و به کسی هم بدهکار نمیشود.
تقریبا خیر. شرکتها حق دارند فقط افزایش سرمایه دهند، آن هم مشروط بر اینکه ابتدا سازمان بورس آنها را تایید کند. فرضا در بورس سهام یک شرکت ۳ هزار تومان قیمت تعیین شده است، ولی ارزش سهام آن در زمان افزایش سرمایه ۱۰۰ تومان خواهد بود. به بیان دیگر اگر این شرکت قصد داشته باشد بر مبنای سرمایه خود به سهامداران فعلی خود ۱۰ درصد سهام را عرضه کند، بر اساس قیمت ۱۰۰ تومان به این شرکت پول میدهند حالا قیمت آن در بازار هرچقدر باشد. در واقع شرکت نمیتواند سهام خود را در بازار به قیمت ۳ هزار تومان بفروشد. بعد هم درصد افزایش سرمایه را باید ابتدا به تایید سازمان بورس برساند. این بورس ما با هیچ بازاری در دنیا مشابه نیست هم از نظر نرمافزارها و هم قوانین عقب مانده است. بنابراین نمیتوان آن را با بورسهایی مانند لندن مقایسه کرد.