به گزارش می متالز، شاید برای شما جالب باشد بانید که چرا دو کشور چین و آمریکا با وجود حجم بالای تجارت جهانی و سطح عالی از اقتصاد دنیا و بعضا مرزبندی های اقتصادی و بازارها در برخی شاخه ها همواره به دنبال ضربه زدن به اقتصاد یکدیگر هستند و جنگ تجاری را به راه انداخته اند؟در این تحلیل به این موضوع خواهیم پراخت. شناخت کافی از این موضوع به تحلیل روند قیمت طلا،ارز جهانی، نفت و فولاد کمک قابل توجهی خواهد کرد چرا که آمریکا و چین دو بازیگر اصلی اقتصاد دنیا در زمینه انرژیریال کامودیتی ها و ارز جهانی هستند.
نکته اولی که در صورت های مالی دو کشور آمریکا و چین به چسم می خورد کسری تجاری بالای کشور آمریکا و مازاد تجاری بسیار بالای کشور چین است. هر دو مولفه در چین و آمریکا در وضعیت بحرانی قرار دارد که در صورتی که مدیریت این دو شاخص از بین ببرد زمینه روپاشی اقتصادی این کشورها را هموار می کند. برای همین این موضوع عاملی است که جذابیت حذف رقیب را در طرفین ایجاد می کند.
کسری تجاری ایالات متحده با چین در سال ۲۰۱۹ چیزی معادل سیصد و چهل و پنج تریلیون دلار بوده است. این میزان ۱۸ درصد کمتر از کسری ۴۱۸٫۹ میلیارد دلاری سال ۲۰۱۸ است. به نوعی آمریکا به صورت پله ای این بدهی را پرداخت می کند تا ریسک های اقتصادی خود را به حداقل برساند.
بزرگترین دسته واردات ایالات متحده از چین رایانه، تلفن همراه، پوشاک و اسباب بازی و وسایل ورزشی بود. بسیاری از این واردات از تولیدکنندگان آمریکایی است که مواد اولیه را برای مونتاژ با هزینه کم به چین می فرستند و پس از مونتاژ وارد مرحله ترانزیت و حمل می شوند که این خود بخشی از واردات آمریکا محسوب می شود.
بیشترین واردات چین از ایالات متحده هواپیماهای تجاری، دانه های سویا و نیمه هادی ها است. در سال ۲۰۱۸ ، پس از آغاز جنگ تجاری دونالد ترامپ، چین واردات سویا خود را لغو کرد و عملا دومینوی جنگ تجاری آغاز شد. به دنبال این موضوع ترامپ تعرفه هایی را برای صادرات فولاد چین و سایر کالاها وضع کرد. عملا ورود بسیاری از کالاهای چینی به خاک آمریکا با تعرف های سنگینی همراه است. ترامپ با این کار قصد داشت تا مازاد تجاری چین را که بخشی از آن به دست آمریکایی ها رقم می خورد را کاهش دهد تا کسری تجاری این کشور نیز تعدیل یابد. با این کار بسیار از تجار دو کشور آسیب دیدند و کسب و کارهای کوچک زیادی در این دو کشور به ورطه تعطیلی و ورشکستگی کشیده شدند.
با همه این اتفاقات کالاهای مصرفی با قیمت پایین که در چین تولید می شود، در این سال ها بر واردات آمریکا تسلط داشته است عملا چیزی بین تعاملات این کشور حذف نشده است. چین می تواند کالاهای زیادی را با قیمت های رقابتی به دلیل دو مزیت نسبی تولید کند.
پیوند جزئی یوان به دلار که همواره با کاهش ارزش یوآن بازار چین را برای بازرگانان آمریکا جذاب کرده است.
برای پایین نگه داشتن قیمت های صادراتی، چین حجم زیادی اوراق خزانه داری خریداری می کند. این کشور به یکی از بزرگترین کشورهای وام دهنده به ایالات متحده تبدیل شده است، در حال حاضر بعد از ژاپن دوم است. با این کار وابستگی آمریکایی ها به چین افزایش پیدا می کند و به نوعی پاتکی بر عملکرد دولت آمریکا خواهد بود.
چین بسیاری از کالاهای مصرفی را با هزینه کمتری نسبت به سایر کشورها تولید می کند و خریداران از جمله خریداران در ایالات متحده به سمت قیمت های پایین جلب می شوند.
اگر ایالات متحده حمایت گرایی تجاری را اجرا کند، مصرف کنندگان آمریکایی مجبور به پرداخت هزینه های بالاتر برای کالاهای “ساخت آمریکا” خود هستند، چرا که هزینه های ساخت داخل به هیچ عنوان قابل رقابت با کالاای چینی نیستند و هزینه تمام شده محصولات به شدت افزایش می یابد. بنابراین بعید به نظر می رسد که کسری تجاری با این رویکرد تغییر کند. بیشتر مردم ترجیح می دهند کمترین هزینه ممکن را برای رایانه، لوازم الکترونیکی و لباس بپردازند، حتی اگر این بدان معنا باشد که سایر آمریکایی ها شغل خود را از دست می دهند.
جنگ تجاری آمریکا با چین از انعطاف بالای بازار چینی ها در تولید شروع شد. چین بزرگترین اقتصاد جهان است و بیشترین جمعیت جهان را دارد. این کشور باید تولید خود را بین تقریباً ۱٫۴ میلیارد نفر ساکن تقسیم کند. یک روش معمول برای اندازه گیری سطح زندگی سرانه تولید ناخالص داخلی است . در سال ۲۰۱۹، سرانه تولید ناخالص داخلی چین ۱۶،۷۸۴ دلار بود. شرکت های آمریکایی که نمی توانند با کالاهای ارزان چینی رقابت کنند باید هزینه های خود را کاهش دهند و یا از کار خارج شوند. بسیاری از مشاغل با برون سپاری مشاغل به چین یا هند هزینه های خود را کاهش می دهند. تولید ایالات متحده ، با توجه به تعداد مشاغل اندازه گیری شده، بین سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۱۰ ۳۵٪ کاهش یافته است. این موضوعی بود که برای رئیس جمهور آمریکا اصلا خوشایند نبود و نیست.
در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۱۶، ترامپ، اشاره به تجارت ایالات متحده با چین و توافقاتی کرد که این امکان را ایجاد کرد تا چینی ها به طور گسترده شاخص های مالی آمریکا را دستخوش تغییر کنند، او جین را به عنوان دلیل اصلی از بین رفتن مشاغل تولیدی و دارایی های معنوی ایالات متحده دانست. وی گفت چین مسوول “بزرگترین سرقت در تاریخ جهان” است و کسری تجاری ایالات متحده با چین را که در سال ۲۰۱۶ حدود ۳۴۶ میلیارد دلار بود ، ابزاری برای نمایش عمق خسارت اظهار کرد. وی در کمپین های انتخاباتی خود بیان کرد “ما دیگر نمی توانیم به چین اجازه تجاوز به کشورمان را بدهیم.”
مبارزات انتخاباتی وی با تکیه بر چهره دونالد ترامپ به عنوان معامله گر نهایی ، استراتژی اصلاح روابط تجاری ایالات متحده و چین را منتشر کرد که در آن متعهد شد “معامله ای بهتر وو به صرفه تر را با چین قطع می کنیم تا به رقابت مشاغل و کارگران آمریکایی کمک کند”. ترامپ برای تأمین توافق بهتر با چین طرحی چهار قسمتی ارائه داد: مقابله با چین در مورد مالکیت معنوی و نگرانی های انتقال فناوری اجباری. پایان استفاده از یارانه صادراتی چین و استانداردهای زیست محیطی و کاهش نرخ مالیات شرکتی آمریکا تا تولیدات ایالات متحده را رقابتی تر باقی بمانند.
چین ارزش پول خود یوان را برابر با ارزش سبدی از ارزها که شامل دلار است تنظیم می کند. به عبارت دیگر، چین گیره ارز خود به دلار با استفاده از یک اصلاح نرخ ارز ثابت وقتی ارزش دلار از دست می رود، چین برای حمایت از دلار از طریق خزانه داری ایالات متحده خرید می کند.
ترامپ برای واردات فولاد تعرفه ۲۵ درصدی وضع کرد که از ۶ جولای ۲۰۱۸ به اجرا درآمد و ۳۴ میلیارد دلار واردات چین را تحت تأثیر قرار داد. این مبلغ بالاتر از تعرفه ۱۰٪ بود که قبلاً روی آلومینیوم اعمال شده بود. تعرفه های ترامپ باعث افزایش هزینه های فولاد وارداتی شده است که در نهایت به مصرف کنندگان تحمیل می شود. این تعرفه ها یک ماه پس از اعمال تعرفه ها و سهمیه بندی ترامپ بر روی صفحات خورشیدی وارداتی و ماشین لباسشویی اعمال شد. لازم به توضیح است که چین در تولید پنل خورشیدی به یک رهبر جهانی تبدیل شده است. تعرفه ها با اعلام بازار سهام ، سبب افت شاخص بورس های آمریکا گردید.
جنگ تجاری موجب کاهش روند رو به رشد اقتصادی هر دو طرف و منجر به انحراف جریان تجارت از چین و ایالات متحده شد. رشد اقتصادی هر دو طرف منفی شد، سرمایه ها در دو کشور بلوکه شدند و قیمت مواد اولیه بالا رفت و عملا ریسک سرمایه گذاری طرفین به دلیل جریمه های سنگین مالیاتی بسیار بالا رفت.شرکت ها به دلیل عدم شفافیت شرایط نیروی جدید استخدام نکردند و بعضا با تعدیل نیرو وضعیت نرمال خود را حفظ کردند.
در سرتاسر آمریکا، بسیاری از کشاورزان ورشکسته شدند و بخش های تولید و حمل و نقل کالا به پایین ترین سطح خود رسید که از آخرین رکود اقتصادی این شرایط دیده نشده است. اقدامات ترامپ به یکی از بزرگترین افزایش مالیات ها در سال های گذشته منجر شده است.
مطالعه سپتامبر ۲۰۱۹ توسط مجله تحلیل مودی نشان می دهد که جنگ تجاری در حال حاضر برای اقتصاد ایالات متحده نزدیک به ۳۰۰۰۰۰ شغل و ۰٫۳٪ از تولید ناخالص داخلی واقعی هزینه داشته است.
مطالعات دیگر هزینه تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را در حدود ۰٫۷٪ اعلام کرده اند. گزارش سال ۲۰۱۹ بلومبرگ اکونومیکس تخمین زده است که جنگ تجاری برای اقتصاد ایالات متحده تا پایان سال ۲۰۲۰ هزینه ۳۱۶ میلیارد دلار خواهد داشت ، در حالی که تحقیقات اخیر بانک مرکزی فدرال نیویورک و دانشگاه کلمبیا نشان داد که شرکت های آمریکایی حداقل ۱٫۷ تریلیون دلار در این کشور از دست داده اند قیمت سهام آنها در نتیجه تعرفه های ایالات متحده بر واردات از چین همواره رو به کاهش است و بعضا اجازه برداشت و انتقال وجه به سایر بازارها وجود ندارد.