به گزارش می متالز، برای تنظیم مطلبی در خصوص مصالح ساختمانی مشغول جستجو و جمعآوری اطلاعات بودم که خبری توجهم را جلب کرد، خبری مربوط به مدیرکل بنیاد مسکن آذربایجانشرقی در خصوص تشریح آخرین وضعیت بازسازی مناطق زلزلهزده میانه و سراب.
خبری که حافظ باباپور در آن گفته است: متاسفانه دیگر باربرها حاضر به حمل سیمان حتی برای مناطق زلزلهزده نیستند و درخواست ۳۰ درصد افزایش هزینه باربری کردهاند و هنوز مشکل سیمان در کارخانه سیمان صوفیان حل نشده و از طرف دیگر بدلیل اعتصاب کارخانه ماسهشویی، با مشکل ماسه در میانه مواجه هستیم و در واقع خودمان به خودمان رحم نمیکنیم و نتیجه این افزایش قیمت و منفعت طلبیها شده است بروز چنین مشکلاتی و ناتمام ماندن عملیات بازسازی مناطق زلزلهزده.
ناخودآگاه با خواندن این خبر، سخنان استاندار آذربایجانشرقی در بازدیدهای اخیر از این مناطق به خاطرم متبادر شد که جناب پورمحمدی در آن سفرها، بازسازی مناطق زلزلهزده میانه و سراب را الگویی نوین در بازسازی مناطق آسیبدیده از حوادث در سطح کشور دانسته و با افتخار اعلام کرده بود صددرصد واحدهای نیازمند مرمت و ۹۰ درصد واحدهای تخریبی بازسازی شدهاند.
هر چند بماند که همین روزهای گذشته تصاویری از خانوادههای زلزله زده میانه و سراب در فضای مجازی دست به دست میشد که کاملاً با این ادعاها مغایرت داشت و حاکی از نیمه کاره رها شدن بازسازیها از سوی پیمانکاران بود.
در چنین شرایطی شاید امکان طرح این سووال از استاندار محترم و تمام مسوولان استانی دخیل در بازسازی مناطق زلزلهزده وجود داشته باشد که چه شده در استانی که خود دارای یک مجتمع معظّم تولید سیمان و البته دیگر مصالح ساختمانی است، بازسازی خانههای ویران شده عدهای محروم و مستضعف در دو شهرستان سرماخیز پس از گذشت یک سال و با وجود شروع فصل سرما، هنوز لنگ چند کیسه سیمان و چند کامیون ماسه است.
باید پرسید جناب آقایان مسوول کدام شیوههای نوین مدیریتی را بکار گرفتهاند که با وجود کارخانه سیمان صوفیان در آذربایجانشرقی، استاندار گرامی ذوق زده و مسرور از بارگیری ۱۰۰ تن سیمان برای حمل به استان خبر میدهد و مدیرکل بنیاد مسکن استان از نبود سیمان و ماسه برای بازسازی اماکن زلزلهزده میانه گله میکند.
شاید بتوان گفت این مشتی نمونه از انبوه تصمیمات و اقدامات ضعیف مدیریتی در سطح استان است که نه تنها در موضوع سیمان و ماسه و نایاب و لوکس شدن این مصالح ساختمانی در چند وقت اخیر نمود یافته، بلکه در موارد مهمتری مانند تدابیر مقابله با بیماری کرونا که نیاز به اتخاذ تصمیمهای جدی و البته جسارت و اراده اجرایی دارد نیز به وضوح عیان و آشکار است و نتیجه آن میشود دنبالهروی و تقلید از اقدامات دیگر استانها که حتی اجرای آنها نیز بدرستی صورت نمیگیرد.
کمبود و نبود ناخواسته یا شاید خودخواسته سیمان محدود به این موارد عمومی نیست و اثرات آن بر امور خیر و جهادی نیز مشهود است، حوزهای که بنا به تصور عموم از حمایتهای ویژه برخوردار است اما بر خلاف تمام این پیش فرضها در شرایط عادی نیز انجام پروژههای جهادی کاری دشوار است، چه رسد به زمانی که مصالحی ضروری مانند سیمان نیز نایاب شود.
گروه جهادی شهید عبداللهی بسیج دانشجویی شهرستان جلفا و منطقه آزاد ارس یکی از همین گروه هاست که با وجود تمام موانع و سختیها، در مناطق محروم شهرستان جلفا و شهرهای اطراف اقدام به ساخت مسکن برای نیازمندان می کنند اما مشکل سیمان اقدامات این گروه جهادی را نیز مختل کرده تا جایی که زینالی مسوول گروه جهادی شهید عبداللهی بسیج دانشجویی شهرستان جلفا و منطقه آزاد ارس از تعطیلی پروژه های عمرانی این گروه خبر می دهد.
به گفته وی بیش از 20 روز است که پنج پروژه عمرانی گروه جهادی شهید عبداللهی در مناطق محروم بخاطر نبود سیمان به تعطیلی کشیده شده و این در حالی است که روزانه چندین کامیون سیمان از جلفا بطرف خدا آفرین و مقاصدی خاص حمل می شود.
براساس این گزارش، هر کیسه سیمان در درب کارخانه 16 هزار و 800 تومان که با سود یک هزار تومانی سود عامل و هزینههای تخلیه و بارگیری حمل و نقل حدود 20 تا 21 هزار تومان میرسد اما متاسفانه در بازار در صورت پیدا شدن سیمان از 38 هزار تا 40 هزار تومان است.
در این میان آنچه آشکار و بدیهی است، نبود نظارتی است که محل اعراب و نمود آن در موضوعاتی مانند نبود، احتکار و گران فروشی سیمان است، کالایی مصداقی و مشتی نمونه از بازار انواع کالاهای اساسی و غیراساسی از چیپس و پفک گرفته تا بازار طلا و دلار و بورس که گویا همگی به حال خود رها شده اند و مدتهاست که واژه ای بنام "نظارت بر بازار" مفهوم و کارکرد خود را از دست داده و در عمل وجود خارجی ندارد و در حد سخنرانی های پشت تریبون و وعده های بی سرانجام مسوولان و مدیران قابل رویت است و نتیجه آن چیزی جز فشار حداکثری بیش از پیش بر گرده مردم عادی و عامه نیست.