به گزارش می متالز، این مرکز پژوهشی در زمینه ارتقای تجارت پایدار جهانی فعالیت میکند و دفتر مرکزی آن در شهر هنگکنگ مستقر است. اولسون که در گذشته مذاکرهکننده تجاری دولت امریکا بود، در توضیح بیشتر در این باره میگوید: دو اقتصاد بزرگ جهان نیاز دارند بر سر یک چارچوب جدید به توافق برسند تا زمینه ادامه بقا برای هر دو نظام اقتصادی فراهم باشد؛ اتفاقی که سازمان تجارت جهانی قادر به ارائه راهکاری برای وقوع آن نیست. در ادامه، گزیدهای از گفتوگویی که خبرگزاری بلومبرگ در این زمینه با اولسون داشته، میآید.
امروز در یک جنگ تجاری نیستیم اما فکر میکنم خطر وقوع آن درحالحاضر شدت میگیرد. اعمال تعرفههای آلومینیوم و فولاد بر اتحادیه اروپا، کانادا و مکزیک به این مسئله بسیار دامن میزند. ما اطمینان داریم در صورت تمدید نشدن معافیت این کشورها، این شریکان تجاری به دنبال انتقامگیری از امریکا خواهند بود اما حالا این پرسش مطرح میشود که دولت امریکا چه واکنشی نشان خواهد داد و آیا از آنها انتقام خواهد گرفت؟
باید بگویم دولت کنونی امریکا شاید غیر قابل پیشبینیترین دولت در تاریخ امریکای مدرن است. در نتیجه، ارائه هر گونه پیشبینی با ریسک بسیار همراه است اما در اینجا میتوانم این سناریو را مطرح کنم؛ ویبلر راس، وزیر بازرگانی امریکا با بینتیجه خواندن مذاکره تجاری امریکا با شریکان تجاری غربی خود اعلام کرد امریکا تعرفههای جدیدی بر واردات فولاد و آلومینیوم از کانادا، مکزیک و اتحادیه اروپا وضع میکند، اقدامی که میتواند به احتمال بروز جنگ تجاری میان این کشورها دامن بزند. راس همچنین تاکید میکند که مذاکره با کانادا و مکزیک برای احیای نفتا(قرارداد تجارت آزاد امریکای شمالی) بیش از آن چیزی که انتظار میرفت طول کشیده، در نتیجه دولت امریکا تصمیم گرفته معافیت این دو کشور را تمدید نکند. حالا باید دید چه میشود و آیا همین اتفاق میتواند پایان بازی باشد؟
این بعد یکی از جالبترین ابعادی بود که در سفر اخیر ویبلر راس به چین بررسی شد و حتی به نظر میرسید هدف اصلی این سفر به نوعی مذاکره درباره اندازه کسری تجارت امریکا با چین باشد. در واقع تا زمانی که امریکا بخواهد توازن را بین آنچه صادر و آنچه وارد میکند، بر هم زند، احتمال زیادی وجود دارد که کسری تجارت با چین را به دیگر کشورها انتقال دهد یا به شکل خطرناکتری تجارت با چین را به اقلامی ویژه محدود کند. این در حالی است که روابط و مذاکره تجاری باید در راستای حذف محدودیتها و دسترسیهای فرامرزی باشد و نه درباره تقسیم دلخواهانه یک کشور از میزان سهمها در بازار.
چین اقتصاد رشدیافته و پیچیدهای دارد و مدل سرمایهداری دولتگردان آن به طور روزافزونی در تقابل با بازار آزاد و مدل سنتی غربی است. قوانین تجارت جهانی، این توانمندی را ندارند که این دو نظام اقتصادی را در رقابت با هم به پیش ببرند.
با توجه به تجربهای که ما درباره مذاکره «دور دوحه» داشتیم، من چندان خوشبین نیستم که مدیریت روابط اقتصادی این دو اقتصاد برتر جهان در ظرفیت و چارچوب سازمان تجارت جهانی بگنجد. امریکا و چین باید این مسئله را حل کنند که چگونه با این دو نظام اقتصادی میتوانند در کنار هم بقا یابند چون واضح است که هر دو تمایل به بقا دارند.
به دلیل بزرگی اقتصاد چین و پیچیدگی فناوری آن، به نظر من این اختلافها در آینده نیز گاهی تکرار میشود، در نتیجه نمیتوان آن را نادیده گرفت و به حال خود رها کرد.