به گزارش میمتالز، براساس این برنامه که بهطور معمول برای ۳ تا ۵ سال تدوین میشود، ماموریت و آینده استراتژیک یک شرکت مشخص شده که به این وسیله مسیر رسیدن به چشمانداز برای شما نمایان میشود. برای دستیابی به اهداف چشمانداز باید ورودیهای ارائهشده به تحقیقات بازار دادهها کاملا دقیق و صادقانه باشند که براساس تجربه شغلی و اطلاعات واقعی کسبوکار بهدست میآیند.
در ایران بحث تحقیقات بازار نسبتا به صورت نمایشی اجرا شده و آنطور که باید به آن اهمیت داده نمیشود. به همین دلیل گاهی اوقات چشمانداز و ماموریتها صرفا برای پر شدن صفحات کاتالوگها و فرمهای معرفی نوشته میشوند. با این حال امسال در بسیاری از بحثها، گفتگو و بررسیها بسیاری از فعالان اقتصادی برای تعیین چشمانداز خود دغدغه دارند. این موضوع را معمولا در پیوند با سیاستهای اقتصادی کشور، تجارت بینالملل و تصمیمگیری کلان میدانند. به نظر من بهترین چشمانداز قابل تدوین برای فعالان اقتصادی آن است که هیچ چشماندازی را برای سال ۱۴۰۰ در نظر نداشته باشند.
داشتن چشمانداز بهمعنای نیاز به ماموریت و استراتژی است. استراتژیداشتن یعنی برنامهریزی و تصمیمگیری برمبنای برنامههای تدوینشده. هنگامی که این مفاهیم را در قالب درست و مبنایی آن درک کنیم و آگاه باشیم که اطلاعات و دادههای حیاتی در ایران شفاف نیستند و همچنین به واسطه وجود تحریم، ناپایداری تصمیمهای داخلی که تاریخاعتبار آنها گاهی به یکماه هم نمیرسد، تغییر بسیاری از دستورالعملها و آییننامههای داخلی و پیچیده بودن اوضاع اقتصاد پس از کرونا در سطح بینالملل بدونشک به این نتیجه میرسیم که نمیتوانیم برنامهریزی کنیم آنگاه کسبوکارها تصمیمهای خود را آنطور اتخاذ میکنند که مصلحت خود را در لحظه بسنجند.
این مساله بدان معناست که شرکتهای دارای بنیه اقتصادی قویتر و امکان انعطاف بالاتر تصمیمها را بدون برنامهریزی اتخاذ میکنند و براساس شرایط لحظه خود را منطبق میسازند؛ بنابراین این دسته از صاحبان کسبوکار سال موفقتری را پشتسر خواهند گذاشت. نباید از نظر دور داشت که شرکتهای متفاوت براساس ماموریتی که دارند تصمیمهای متنوعی میگیرند، اما حداقل پیشنهاد من برای کسبوکارهای کوچک و متوسط این است که چشماندازهای ۳ ماهه برای خود تعیین کنند و برنامهریزی کلان را بر این اساس پیش ببرند یا براساس تجربیات شهودی نسبت به بازار، شرایط اقتصادی و خدمات یا محصولات خود، روزانه تصمیمگیری کنند.
با توجه به شرایط ناپایدار اقتصادی و لحظهای کشور از یکسو و نزدیکشدن به زمان انتخابات که بر عوامل متفاوتی تاثیر میگذارد از سوی دیگر، سرمایهگذاری کلان در بخش تولید امری اشتباه است. توجه داشته باشیم که تولید باید در کشور وجود داشته باشد و حرکت کند، اما نه بهصورت کارخانهداری! بلکه تولید به معنای به دست آوردن دانش، فناوری و دانشبنیان شدن ارزشآفرین است. این نظر به این صورت تعبیر میشود که برای صنعتی شدن نباید حتما سوله خرید و تجهیزات وارد کرد. یعنی از تجهیزات دیگر تولیدکنندگان و ظرفیتهای خالی کارخانهها یا حتی از کشورهای دیگر میتوان استفاده کرد و رونق اقتصادی ایجاد کرد، با این شرط که دانش فنی و عمق فناوری بهدست آمده و در اختیار شما باشد.
فکر میکنم این روشی است که وابستگی به دیگر کشورها را برای تامین منابع، قطعات و کالاها بهطور کامل قطع خواهد کرد و میتوان امیدوار بود که کشور به ایدهآل خودکفایی و صنعتی شدن دست پیدا کند. هر چند این دو عامل معلول برخورداری از روابط سالم تجاری با جهان و رعایت عرف تجارت بینالملل است.
منبع: دنیای اقتصاد