بارشهای فراوان و بیش از ۳۰۰ رودخانه دارد، اما روشهای نادرست کشاورزی و آسیبهای برآمده از فعالیتهای صنعتی باعث فرسایش خاک؛ از بین رفتن جنگلها و آلایش ۹۰ درصد از ذخایر آبی شده است. السالوادوریها حق دارند بترسند؛ محیطزیستشان رو به نابودی است، اما جملهای هم هست که میگوید علاج واقعه را قبل از وقوع کن. اگر این جامعه مستقر در امریکای لاتین زودتر به زخمهای زیستمحیطی واکنش نشان میداد، حالا چهبسا هم معدن داشت و هم محیطزیست. اگر روشهای کشاوزی و فعالیت صنعتی که پیشبینی میشد به آسیبهای زیستمحیطی بینجامد، اصلاح و جریان زائدات معدنی کنترل میشد تا وارد ذخایر آبی نشود، حالا دیگر همه چیز بر سر معادن که با همه آسیبزایی خود منبع درآمد هستند، خراب نمیشد.
با این تفاسیر به نظر میرسد السالوادور باید بر حفظ تعادل خود تمرکز و تلاش بیشتری داشته باشد، این کشور هر چند با حذف معادن به داد محیطزیست خود رسید، اما گویی از سوی دیگر بام افتاده است. آن طرف آن قدر کار اکتشافی و صنعتی بدون اعمال کنترلهای لازم انجام شد که محیطزیست را به تخریب کشاند و این طرف به کل از معادن روی گردان شد. السالوادور میگوید زندگی آری، معدن نه... اما آیا این جامعه به این نمیاندیشد که برای حفظ زندگی توجه به جنبههای مادی آن نیز اجتنابناپذیر است؟ البته راههای دیگری هم برای درآمدزایی وجود دارد و این کشور از صنعت گردشگری خود خوب پول درمیآورد، اما وقتی جمعیت این کشور ۶میلیون نفر گزارش میشود و از این جمعیت ۲/۵میلیون نفر برای کار به ایالات متحده میروند و از آنجا برای بستگان خود پول میفرستند نشانهای است از اینکه در حوزه اشتغالزایی ضعفهای چشمگیری وجود دارد که بخش معدن میتوانست به سهم خود برای بهبود آن کارگشا باشد.