در این یادداشت سعی شده است، تحول منابع و مصارف بودجه عمومی و محدودیتهای مالی دولت با توجه به تحریمهای جدید، برآورد شود و در انتها چند توصیه سیاستی در این زمینه به عمل آید.
در دوره بعد از انقلاب، بودجه دولت در ایران همچون دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، بهطور عمده از محل منابع بین نسلی نفت تامین شده است. اما برخلاف دوره قبل از انقلاب که این منبع بین نسلی بهطور عمده صرف پروژههای عمرانی میشد، در دوره اخیر بهدلیل افزایش هزینههای جاری دولت و عدم افزایش متناسب در درآمدهای مالیاتی آن، عایدات نفتی، سهم بزرگتری در پوشش کسری عملیاتی بودجه داشته است.
این وضعیت از منظر اقتصاد سیاسی محصول آن است که در دوره بعد از انقلاب ساختار قدرت سیاسی به نحوی در قانون اساسی شکل گرفته و در عمل تحقق عینی یافته است که دولت اختیار لازم برای تعیین منابع درآمدی و مخارج خود را ندارد و رانت جویی غیرمولد از محل درآمدهای نفتی بودجه سبب میشودبودجه دولت همواره آماج حملات دستگاههای دولتی، نمایندگان مجلس و نهادهای مختلف برای فزون خواهی شود. از این رو اتخاذ سیاست مسوولانه مالی که خود مستلزم وفاق بر سر قواعد مالی است ممتنع شده است.
جدا از کشمکشهای سیاسی در مورد نحوه تخصیص منابع عمومی به مصارف معین، شاید بتوان مهمترین علل افزایش هزینههای جاری دولت در دوره بعد از انقلاب را به افزایش جمعیت کشور و محول شدن وظایف اجتماعی سنگین به دولت در حوزه آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و کمکها و حمایتهای اجتماعی دانست.
بدیهی است فساد مالی و ناکارآمدی نظام اداری کشور نیز در اتلاف منابع عمومی بیتاثیر نبوده و نیست. با توجه به پر نوسان بودن درآمدهای نفتی دولت، که اساسا ناشی از کاهش عایدات نفتی بهدلیل کاهش مقدار صادرات نفت (بر اثر جنگ یا تحریمهای بینالمللی) یا نوسان قیمت نفت خام در بازار جهانی است و بهدلیل انعطافناپذیری هزینههای جاری و مستمر دولت، همواره از این کانال شاهد تشدید ادوار اقتصادی بهصورت رونق و رکود در اقتصاد ایران بودهایم. این بدان معنی است که در این وضعیت نمیتوان از سیاست مالی برای تنظیم نوسانهای اقتصادی استفاده کرد.
بیاغراق میتوان گفت بیانضباطی مالی دولت در دوره دولتهای نهم و دهم بهرغم افزایش درآمدهای نفتی از حد گذشت و حتی در قیاس با بیبند و باری مالی دولت در برنامه اول توسعه (۱۳۷۲-۱۳۶۸) از آن فراتر رفت. در دولت دهم، بخش مهمی از کسری بودجه دولت از طریق بانک مرکزی، نظام بانکی و ایجاد تعهدات پرداخت نشده به مشاوران و پیمانکاران پروژههای دولت، کارکنان شاغل و بازنشسته بخش عمومی و بانکها، تامین مالی شد.
محمد طیب نیا؛ وزیر اقتصاد در سال ۱۳۹۵ در گفتوگو با شماره ۱۷۲ هفتهنامه «تجارت فردا» با اشاره به رقم بدهیهای دولت گفته «تا انتهای سال ۹۳ حجم بدهیهای دولت و شرکتهای دولتی محاسبه شده که مجموع این دو رقم ۳۸۰ هزار میلیارد تومان است؛ حجم بدهیهای دولت ۱۹۶ هزار میلیارد تومان و حجم بدهیهای شرکتهای دولتی هم ۱۸۴ هزار میلیارد تومان بوده است.» البته طیبنیا گفت بدهیهای دیگری هم وجود دارد که باید به این رقم اضافه کرد و هنوز مورد محاسبه قرار نگرفته است.
در آن دوره دولت برای کنترل تورم به لنگر اسمی نرخ ارز متوسل شد و درهای تجارت خارجی را گشود. این سیاست گرچه برای مدتی موثر واقع شد؛ اما زیانهای سنگینی بر اقتصاد ایران بهصورت از دست رفتن توان رقابتی اقتصاد کشور و بروز بیماری هلندی، سلطه سیاست مالی بر سیاست پولی و رشد بیرویه نقدینگی وارد آورد. حاصل این سیاست غیرمسوولانه عبارت بود از اتکای هرچه بیشتر موازنه بازرگانی کشور به صادرات نفت، تشدید گرایشهای تورمی در اقتصاد و مهیا شدن زمینه برای جهش نرخ ارز در سالهای پایانی دولت دهم.
تجربه تلخ این دوره بیانگر آن است که دولتی که نه با مدیریت اقتصاد کلان کشور آشنایی دارد و نه به قواعد دیپلماسی بینالمللی در عصر جهانی شدن آگاهی دارد، میتواند در غیاب نظارت موثر مجلس از یک سو موجب بیثباتی اقتصاد کلان و تشدید وابستگی کشور به درآمدهای نفتی شود، از سوی دیگر در همان حال موجب اجماع جهانی برای برقراری سنگینترین و جامعترین تحریمهای بینالمللی علیه کشور شود.
تحریمها از یکسو موجب کاهش سهم مخارج سرمایهای دولت در بودجه شد و از سوی دیگر بر کسری بودجه پیدا و پنهان دولت تاثیر گذاشت. در دوره تشدید تحریمهای بینالمللی در سالهای ۱۳۹۴-۱۳۹۱ شاهد آثار مخرب تحریمها بر بودجه دولت بودیم. به این معنی که:
یکم- سهم مصارف جاری و سرمایهای دولت در تولید ناخالص داخلی کاهش یافت و با کاهش تقاضای کل، رکود تورمی تشدید شد (نمودار زیر)
دوم- سهم مخارج سرمایهای دولت در کل مخارج آن بیش از پیش کاهش یافت و سرمایهگذاری دولت در پروژههای عمرانی و زیر بنایی به تاخیر افتاد. از این مجرا رشد دراز مدت اقتصاد کشور مختل شد.
سوم- دولت به منظور پوشش کسری بودجه پیدا و پنهان خود ناگزیر شد میزان برداشت خود را از ذخایر صندوق توسعه ملی افزایش دهد و بازپرداخت بدهیهای خود را به بانکها و شرکتهای خصوصی به تعویق اندازد. در دور قبلی تحریمها، هر چند نسبت کسری بودجه دولت به تولید ناخالص داخلی بهدلیل برداشت بیشتر از صندوق توسعه ملی و تبصرههای تکلیفی، در سطحی کمتر از دوره رونق نفتی در سالهای ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸ نگه داشته شد (نمودار زیر). اما بهدلیل کاهش نسبت بودجه به تولید ناخالص داخلی، تقاضای سرمایهگذاری و مصرف عمومی، بهشدت انقباضی و همین امر موجب تشدید رکود اقتصادی شد.
در دوره تحریمهای جدید آمریکا، انتظار میرود:
با توجه به تحلیل فوق، انتظار میرود نسبت کسری بودجه دولت به تولید ناخالص داخلی در دور جدید تحریمها، بر خلاف دور قبلی افزایش یابد. تجربه گذشته نشان داده است که این وضعیت موجب غلبه سیاست مالی بر سیاست پولی شده و عامل موثر بر افزایش نرخ تورم در اقتصاد کشور خواهد بود.
نکته دیگری که بهرغم اهمیت آن معمولا نادیده گرفته میشود، این است که بهطور ضمنی فرض میشود درآمد کاهشیافته ارزی در دوره تحریم بدون دردسر بهصورت دلاری به حسابهای شرکت نفت نزد بانک مرکزی واریز میشود. اما واقعیت این است که دولت ناگزیر خواهد شد بخش عمده عایدات ارزی را بهدنبال اعمال تحریم نفتی از ۱۴ آبان سال ۱۳۹۷، بهصورت یورو، روپیه هند و یوآن چین در حسابهای خارج از کشور نگهداری کند و از آن بدتر ناخواسته با اتحادیه اروپا، هند و چین به معاملات پایاپای برای تامین بخشی از نیازهای وارداتی کشور که از سوی آمریکا مجاز تشخیص داده میشود، روی آورد.
با در نظر گرفتن این واقعیت میتوان نتیجه گرفت که ارزهای حاصل از صادرات نفت ایران ارزش یکسان و نقدشوندگی یکسانی نخواهند داشت. روال گذشته نشان میدهد که در عمل بخشی از عایدات ارزی به آسانی نقدپذیر نبوده و این بخش به صندوق توسعه ملی تخصیص داده میشد.
بنابراین زمانی که دولت ادعا میکند در سال ۱۳۹۸ سهم صندوق توسعه ملی را نخواهد پرداخت و با تبدیل آن به ریال با نرخ مفروض از آن برای تامین مالی بودجه استفاده خواهد کرد، چون ارزی به بانک مرکزی داده نمیشود، معادل ریالی سهم صندوق که وارد بودجه میشود از محل پول پرقدرت تامین مالی خواهد شد.
در واقع بعد از تحریم، عدم شفافیت مالی بودجه دولت بیش از گذشته خواهد شد و کسری بودجه آن کمتر از واقع نشان داده خواهد شد. این وضعیت البته از نظر سیاسی مورد تایید دولت و نمایندگان مجلس خواهد بود؛ اما یکبار دیگر دولت و مجلس متفقا از طریق اخذ مالیات تورمی از شهروندان و عاملان اقتصادی منابع مورد نیاز بودجه را تامین خواهند کرد.
بانک جهانی در گزارش اخیر خود در زمینه پیشبینی وضعیت اقتصادی ایران تحول نسبت کسری بودجه دولت و مانده بدهی آن را به تولید ناخالص داخلی به شرح جدول (۱) پیشبینی کرده است. پیشبینیهای کمی بانک جهانی در راستای گرایشاتی است که در بالا بهصورت کیفی توضیح داده شد. برآورد اولیه بودجه ۱۳۹۷ و پیشبینی بودجه سال ۱۳۹۸ در جدول (۲) صرفا برای نشان دادن گرایشات کلی منابع و مصارف بودجه بعد از تحریم درج شده است.
به طوری که ملاحظه میشود در هر دو سناریو، واگذاری داراییهای مالی برای پوشش دادن کسری بودجه بیشتر از سقف تعیین شده در برنامه ششم (یعنی 53 هزار میلیارد تومان) انجام خواهد شد. سازمان برنامه و بودجه فروش اوراق بدهی برای سال ۱۳۹۸ را در هر دو سناریو نزدیک به سقف تعیین شده در برنامه ششم برای آن سال، یعنی 56 هزار میلیارد تومان پیشبینی کرده است.
اما همانطور که در جدول فوق نشان داده شده است، واگذاری داراییهای مالی بیشتر از مبلغ فوق خواهد بود. واقعیت این است که سازمان برنامه ارزش ریالی عایدات نفتی کشور را در بودجه بیش از برآورد ما در این گزارش در نظر گرفته است. نحوه تامین مالی کسری بودجه در سنجش پیامدهای اقتصادی آنهم حائز اهمیت است.
با توجه به مسالهای که در مورد محدودیت معاملات دلاری پیش خواهد آمد و محدود بودن ظرفیت بازار بدهی، انتظار میرود بر خلاف آنچه در ظاهر ملاحظه میشود، در عمل بخشی از کسری بودجه دولت در سال ۱۳۹۸ از محل پول پرقدرت تامین مالی شود.
این امر موجب افزایش نقدینگی خواهد شد و با توجه به کاهش سطح تولید داخلی در سال ۱۳۹۸، به تورم موجود در کشور دامن خواهد زد. ضمنا همانند سالهای گذشته بهدلیل بالا بودن هزینههای جاری اجتنابناپذیر دولت و صرف بخش عمده هزینه سرمایهگذاری دولت در پروژههای نیمه تمام، دست دولت در زمینه تغییر تخصیص منابع بودجه عمومی بسته خواهد بود و احتمال بهبود کارآیی تخصیصی در بخش عمومی وجود نخواهد داشت.
اغلب کارشناسان اقتصادی کشور اعتقاد دارند سلطه سیاستهای مالی بر سیاستهای پولی و کسریهای مزمن بودجه دولت موجب افزایش نقدینگی در اقتصاد و منشا بیثباتی اقتصاد کلان است. ضمنا در دوره تحریمها کسری بودجه دولت افزایش مییابد.
در زیر توصیههایی برای اتخاذ سیاست مسوولانه مالی پیشنهاد شده است. اجرای برخی از این توصیهها مستلزم همکاری سران سه قوه و دستور مساعد مقامات عالیرتبه نظام است و دولت به تنهایی اختیارات لازم برای اجرای آنها را ندارد. این توصیهها به شرح زیراند: