به گزارش میمتالز، پس از پیروزی انقلاب اسلامی شرکت ملی نفت ایران در دهه ۱۳۷۰ فعالیتهای تحقیقاتی خود را با همکاری شرکتهای بینالمللی در قالب کارگروهی با عنوان SCSG با همکاری شرکتهای شل، وبا اویل، لازمو و شرکت نفت خزر توسط شناور پژواک آغاز کرد که در آن زمان کل هزینههای مطالعات لرزهنگاری نیز توسط شرکت شل پرداخت شد.
بعد از انجام مطالعات توسط کارگروه SCSG و مطالعات مجدد توسط کارگروه SMDP منجر به شناسایی ۴۶ ساختار کوچک و بزرگ هیدروکربوری در دریای خزر شد که از بین آنها ۲۸ ساختار به عنوان اولویتهای حفاری و اکتشافی انتخاب شدند.
از آنجا که حوضه جنوبی دریای خزر جزو حوضه آبهای عمیق جهان محسوب میشود برای انجام عملیات حفاری نیاز به ساخت دکل نیمه شناور بود که به همین دلیل تصمیم گرفته شد برای ادامه فعالیت این نوع از دکل که از تکنولوژی بسیار پیشرفته برخوردار بوده و فناوری ساخت آن نیز صرفاً در دست کشورهای غربی بود برای اولین بار به کارفرمایی شرکت نفت خزر در کارخانه کشتیسازی صدرا در ساحل نکا در مازندران با همکاری چند شرکت صاحب نام خارجی به همراه سه فروند شناور منحصر به فرد پشتیبانی از دکل وعملیات حفاری ساخته شد.
این دکل که به عنوان بزرگترین و پیشرفتهترین دکل حفاری ایران در خاورمیانه شناخته میشود توسط مسوولان وقت امیرکبیر نام گرفت و نهایتاََ در سال ۱۳۸۸ پس از اتمام ساخت به موقعیت حفاری در ساختار ۶ در ۲۵۰ کیلومتری ساحل ایران در خزر منتقل شد و در سال ۱۳۹۱ با نخستین حفاری در عمق ۷۰۰ متر از بستر دریا برای نخستین بار در دریای خزر موفق به کشف نفت فوق سبک نایل شد که نخستین اکتشاف نفتی تاریخ کشور در بخش عمیق حوضه خزر جنوبی به دست متخصصان توانمند ایرانی بود که آن کشف به نام میدان سردار جنگل شناخته میشود.
میدان گازی سردار جنگل در دریای خزر و انتهای بخش مرزی ایران و در شهرستان رودسر قرار دارد که این میدان دارای ۲۴ کیلومتر طول و ۱۶ کیلومتر عرض و لایههای مختلف است.
به گفته علی اصولی، مدیرعامل وقت شرکت نفت خزر مناطق گیسوم، اسالم، سفیدرود، رودسر و لوندویل برای ساخت سایت صنعتی مورد بررسی قرار گرفتند که بر اساس معیارهای مختلفی از جمله نزدیکی به حوضههای نفتی و شبکههای انتقال نفت، تأسیسات زیربنایی، فاصله از گسلهای اصلی زلزلهخیز و نزدیکی به مناطق صنعتی، در نهایت رودسر توسط شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد.
کارشناسان حوزه انرژی و نفت معتقدند که اکتشاف نفت در دریای خزر از دو منظر بسیار مهم قابل بررسی است؛ نخست اینکه، این اکتشاف در بخش عمیق دریا و در اعماق بیش از ۷۰۰ متر رخ داد (که رویدادی کاملاََ متفاوت از اکتشاف در بخشهای نیمهعمیق و کمعمق دریاست)، اما دومین و مهمترین نکته در ارتباط با کشف نفت در دریای خزر، اکتشاف در شرایط سخت تحریم نفتی و فناوریهای مرتبط با آن است.
دکل نیمهشناور امیرکبیر با وزن ۱۵ هزار تن که در هنگام عملیات به ۲۱ هزار تن رسیده و قابلیت حفاری تا عمق ۶ هزار متر زیر بستر دریا و در آبهایی تا عمق یک هزار متر به همراه سه شناور چندمنظوره منحصربهفرد برای جابهجایی این سازه و انجام عملیات لنگراندازی در پهنه خزر را دارد.
بسیاری از مدیران کشور و صنعت نفت به صراحت میگویند که پرچم صنعت نفت در دریای خزر که توسط دکل امیرکبیر پابرجا است برای ما در حکم یک ناو جنگی است و فعالیتهای صنعت نفت در خزر توسط دکل امیرکبیر، حیثیت ملی کشور است.
کارشناسان حوزه بینالملل نفت معتقدند که با توجه به بسته بودن دریای خزر و عدم امکان ساخت چنین سازه ارزشمندی با توجه به تحریمهای نفتی، نقش راهبردی این دکل و ضرورت حفظ و نگهداشت آن باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد تا بتواند با حفاری در ساختارهای متعدد دریای خزر به کشفیات دیگری دست یافته و نقش مهمی در ورود سرمایهگذاری و تکنولوژیهای بینالمللی را به منطقه داشته باشد.
با آغاز فعالیتهای اکتشافی در دریای خزر در سال ۱۳۸۸ و کشف میدان نفتی سردار جنگل در سال ۱۳۹۱، خاص بودن موضوع «آب عمیق» و «دریای خزر» بیشتر عیان شد؛ بهطور کلی مشکلات کار در خزر را میتوان از ابعاد گوناگون ارزیابی کرد.
عمق زیاد آب، بسته بودن دریای خزر و ارتباط نداشتن با آبهای آزاد، محدودیتهای عملیاتی در ارتباط با حملونقل تجهیزات، شرایط جوی و اقلیمی متغیر دریای خزر، پشتیبانی بسیار سخت و پیچیده ناشی از فاصله زیاد از ساحل، هزینه و ریسک بالای عملیات اکتشاف در آبهای عمیق، نبود زمینههای لازم از جمله شرکتهای متعدد که در جنوب هستند، اما در شمال کشور وجود ندارند تا فعالیتهای تعمیراتی و سرویسهای دورهای ناوگان دریایی را انجام دهند و تحریمهای فناورانه از چالشهای اصلی کار در حوضه خزر بوده است.
در کنار این مشکلات، بیشک به ضرورتها و چالشهای توسعه و تولید از خزر نیز باید توجه شود، قطعاََ موضوع توسعه و تولید از خزر به عنوان یک اولویت، با چالشها و پیچیدگیهای عملیاتی و فناورانه متعددی روبهروست، به طوری که دستیابی به فناوریهای خاص حفاری و تولید از آبهای عمیق از جمله ضرورتهای ورود قاطعانه به این عرصه است و این در حالی است که بیشترین میادین نفتی موجود در مناطق نفتخیز کشور در نیمه دوم عمر تولید خود قرار گرفتهاند و لزوم دستیابی به ساختارهای جدید در بخش شمال کشور در دوره کنونی از ابعاد مختلف داخلی و بینالمللی برای صنعت نفت ضروری به نظر میرسد.
با وجود رویکردهای بین المللی در خصوص حرکت به سمت انرژیهای تجدید پذیر، اما همچنان روند سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ نفتی در بخش تأمین انرژیهای فسیلی نشان میدهد که با وجود هزینه و ریسک بالای فعالیت در آب عمیق، سرمایهگذاری در ساخت تجهیزات و توسعه میدانهای واقع در این مناطق از منظر اقتصادی توجیه پذیر است.
تأیید این مهم، تلاشهای فراوانی است که در سالهای اخیر در زمینه توسعه فعالیتهای اکتشافی در دریای خزر ازسوی همسایگان شکل گرفته و به این ترتیب راهبردهای معطوف به اکتشاف و تولید از میدانهای خزر را باید در چارچوب مشخصی بدون مقایسه با تولید از مناطق نفتی جنوب کشور مد نظر قرارداد چرا که دریای خزر (به علت عمق زیاد)، شرایط ویژهای را در همه مراحل مربوط به حفاری، توسعه، تولید و انتقال ایجاب میکند.
بدون شک بهرهبرداری از منابع خزر نیازمند به کارگیری فناوریهای پیشرفته و حضور کنسرسیومهای بینالمللی برای سرمایهگذاری و مشارکت است، از این رو با توجه به تجارب ایران و نیز شرایط کنونی تحریمهای ظالمانه بر صنعت نفت کشور، دنبال کردن تفاهمنامههای امضا شده بین کشورهای ایران و آذربایجان برای توسعه ساختار البرز و خبرهای خوب در خصوص دیدار سردار بردی محمدف، معاون رئیس کابینه وزرای ترکمنستان با جواد اوجی وزیر نفت در خصوص توسعه همکاریهای نفتی در خزر میتواند به عنوان یکی از راهبردهای اولویتدار برای تحقق اهداف توسعهای و تولیدی باشد که باید این مهم توسط دولت سیزدهم به عنوان یکی از راهبردهای اصلی برای توسعه در خزر دنبال شود.
موضوع همکاریهای ایران و آذربایجان که از سالها پیش به طور جدی از زوایای مختلف فنی توسط شرکت ملی نفت ایران و سوکار آذربایجان در قالب نشستهای متعدد پیگیری شده است و اخیرا نیز در دولت سیزدهم رونق عبداللهاف، مدیرعامل شرکت ملی نفت آذربایجان (سوکار) برای توسعه فعالیت در ساختارهای مشترک دریای خزر با وزیر نفت ایران چندین دیدار مشترک داشتند و به بنظر میرسد این بار دیدارهای دوجانبه برخلاف زمان صدارت زنگنه (وزیر سابق نفت) رنگ و بوی دیگری داشته باشد. همکاریهای مشترک ایران و آذربایجان در خزر
این راهبردها از دوحیث ضروری و با اهمیت هستند؛ نخست، میسر شدن امکان بهرهبرداری زودهنگام از ذخایر نفت و گاز خزر و دوم، تقویت حاکمیت جمهوری اسلامی به عنوان یکی از بازیگران مهم بازار انرژی در منطقه خزر و به این ترتیب، ایران میتواند ضمن بهرهبرداری از منابع نفت و گاز خزر، از بازار شکل گرفته برای نفت و گاز این منطقه منافع بسیاری را به اقتصاد کشور تزریق کند.
راهبرد دوم؛ تقویت همکاریها با کشورهای صاحب دانش و فناوری در حوضه آبهای عیمق است؛ کشورهایی که با همکاری شرکتهای بزرگ بینالمللی توانستهاند تجربههای مفیدی را در زمینه مطالعات، حفاری، توسعه، تولید و ساخت تجهیزات در آبهای عمیق خزر بهدست آورند.
غفلت چندین ساله از سرمایه عظیمی همچون سایت نفتی خزر برای مردم گیلان قابل قبول نیست و انتظار میرود دولتی که داعیه اقدامات عملی برای تحول را دارد باید نگاه مبسوطی با تکیه بر اصل فعالیت جهادی در سطوح مدیران میانی و بالادستی داشته باشد.
به طور حتم اجرای این راهبردها با در نظر گرفتن راهبردهای دیگری همچون تحقق بخشیدن به اولویتهای اکتشافی تعیین شده در منطقه خزر جنوبی (مبتنی بر سیاستهای راهبردی ابلاغ شده در بخش اکتشاف منابع هیدروکربنی کشور) امکانسنجی توسعه همکاریهای مشترک با دیگر کشورهای همسایه در دریای خزر با توجه به ظرفیتهای موجود و نیز الگوبرداری و پیادهسازی مدلهای قراردادی متداول در زمینه تولید از میدانهای آب عمیق در دیگر نقاط دنیا (بهخصوص مدلهای قراردادی به کار گرفته شده در دریای خزر) عینیت خواهد یافت.