به گزارش میمتالز، یکی از عوامل جذاب برای فعالان معدنی تامین مواد معدنی مورد نیاز کشور از طریق معادن کشورهای دیگر است. به طور مثال ایران این خطر را احساس کرده است که برای ۱۵ سال آینده نیاز به سنگ آهن دارد تا تولید محصولات فولادی را پر قدرت ادامه دهد. به همین سبب سرمایه گذاری روی معادن سایر کشورها میتواند جایگزین مناسبی برای منایع داخلی باشد. به نظر میرسد دلیل اشتیاق معدنکاران داخلی برای سرمایه گذاری روی معادن سنگ آهن کشوری همچون افغانستان، همین امر باشد.
عامل دیگری که معمولا کشورهای مقصد به آن دچار هستند و به دیگر کشورها اجازه ورود و انجام عملیات معدنی روی معادن خود را میدهند؛ این است که به رغم وجود معادن، دانش و تکنولوژی لازم برای بهره برداری از آن را در اختیار ندارند. ورود کشور دیگری به معادن آنها هم باعث افزایش درآمد میشود و هم تبادل دانش و فناوری بین دو کشور رخ میدهد. این تبادل دانش میتواند به یکی از بزرگترین سرمایههای کشور مقصد تبدیل شود که بسیار پرسود و ماندگار خواهد بود.
از طرف دیگر معادن یکی از ارکان رشد اقتصادی کشورهای معدنی به شمار میآیند. کشورهای در حال توسعه که به دنبال راهی برای حرکت به سمت توسعه پایدار هستند، میتوانند معادن را به عنوان یکی از روشهای دستیابی به آن انتخاب کنند. توسعه معادن میتواند باعث رشد اقتصادی، توسعه راه و شهرسازی و پایه ریزی صنایع دیگر شود. این مساله خود میتواند نویدبخش روزهای پرفروغ اقتصادی یک کشور باشد.
سعید عسکرزاده دبیر انجمن سنگ آهن ایران به این مساله پرداخت که خاستگاه معدن کاری فراسرزمینی، فقط تامین مواد معدنی نیست و دو علت و محرک دیگر دارد. البته در بسیاری موارد مانند معادن افغانستان، همکاری دو کشور باعث به وجود آمدن یک رابطه برد-برد بین آنها میشود. در واقع محصولات معدنی افغانستان میتواند به رشد درآمد صنعتی ما کمک کند و همچنین توسعه بخش معدن افغانستان به شکوفایی اقتصادی آنها منجر خواهد شد. به عقیده من دوخاستگاه برای معدن کاری فراسرزمینی میتوان در نظر گرفت. اولین خاستگاه، دستیابی به تکنولوژیهای روز و استفاده از ماشین آلات مدرن در معادن سایر کشورهاست. به دلیل اعمال تحریمهای مستمر و طولانی مدت، امکان دستیابی به تکنولو ژیهای روز را در کشور نداریم. طبیعتا هر چه این تحریمها طولانیتر میشود این معضل عمیقتر میشود و عملیات معدنی در کشور ما با هزینه تمام شده به مراتب بیشتری نسبت به کشورهای دیگر انجام خواهد شد.
وی ادامه داد: این معضل همه فعالان را به این فکر فرو برد که آیا راهی برای دستیابی به این امکانات و انجام عملیات معدنی با این ماشین آلات وجود دارد؟ یا خیر. یکی از راه ها، معدن کاری فراسرزمینی است. قطعا برای معدن کار ایرانی که در معدن کشور دیگری در حال فعالیت است محدودیتهای کمتر وجود دارد. پس دستیابی به امکانات روز دنیا تقریبا بدون مانع امکان پذیر خواهد بود. متعاقبا امکان انتقال این امکانات در فواصل زمانی بعد به داخل کشور وجود خواهد داشت.
عسکرزاده خاستگاه دوم را کسب تجربه شرکتهای داخلی برای سالهای دورتر و پروژههای بزرگتر آینده دانست و عنوان کرد: به نظر من خاستگاه دوم استفاده از ظرفیتهایی است که در بخش صنایع معدنی ایجاد شده است. این ظرفیتها در یک رقابت داخلی در حال بروز است و هیچ گاه تجربه خارجی نداشته و در سطح بین المللی آزموده نشده است. به همین دلیل اگر در آیندهای نزدیک شرایط کشور تغییراتی داشته باشد و مراودات ما با کشورهای دیگر تغییر کند، استفاده از تمام این ظرفیتها و توانمندیها به دلیل نداشتن تجربه جهانی، امکان پذیر نخواهد بود. این کم تجربگی باید رفع بشود. یکی از راههای کسب تجربه و دانش فنی مهندسی، معدن کاری فراسرزمینی است. زمانی که تجربه کافی در این حوزه، در معادن خارجی به دست آمده باشد، طبیعتا فضا و قابلیت مناسب برای حضور در پروژههای بزرگ پیمان کاری کسب خواهد شد. مهمترین علت و خاستگاه را در این دو موضوع میبینم و تامین مواد اولیه داخلی یک هدف جانبی است که خود به خود به وجود خواهد آمد و مزیتی برای کشور به وجود خواهد آورد.
دبیر انجمن سنگ آهن در پاسخ به این سوال که آیا دولت به حمایت از شرکتهای خصوصی برای پذیرش پروژههای معدن کاری در سایر کشورها پرداخته است یا خیر؟ گفت: شرکتهای ایرانی معمولا ابتدا خود، اقدام به مذاکره موردی با شرکتها و کشورهای خارجی میکنند. تا زمانی که با مشکلی مواجه نشده اند هیچ کمکی نمیخواهند. اما به محض اینکه با مشکلاتی مواجه میشوند به دنبال کمک میگردند. این درحالی است که از سرمایه گذاری این شرکت نه دولت مطلع است، نه اتاق بازرگانی و نه اصناف حمایت کننده. اما خوشبختانه طی سا لهای گذشته دولت به این امر آگاه شده و به عنوان یک حامی به مساله معدن کاری فراسرزمینی ورود پیدا کرده است.
وی افزود: از ۲ سال پیش انجمن سنگ آهن مساله معدنکاری فراسرزمینی را پیگیری کرده است. نتایج جلسات و اطلاع رسانیهای دوساله را میتوان در مزایده اخیر معادن افغانستان مشاهده کرد. شرکتهای ایرانی سنگ آهنی به مراتب بیشتر از تعداد شرکتهای ایرانی تولید کننده سرب و روی بودند. اما اگر بپرسید که آیا نتیجه مطلوب حاصل شده است یا نه؟ پاسخ من منفی خواهد بود. به نظر من یکی از دلایل اصلی عدم دستیابی به موفقیت این است که ما به پنجره واحد دسترسی نداشته ایم.
عسکرزاده در توضیح پنجره واحد عنوان کرد: پنجره واحد به این معنی است که یک گروه از شرکتها با سخن واحدی، وارد مذاکره با کشور مقصد شوند تا مذاکرات به بهترین شکل ممکن صورت گیرد. اگر چند شرکت از ایران به افغانستان بروند فارغ از اینکه دولتی یا خصوصی باشند یا اینکه به چه صورت اداره میشوند، تنها یکی از آنها برگزیده میشود و دلیل انتخاب هم فقط سودآوری بیشتر برای کشور مقصد است. در بنگاهها نیز همین مشکل وجود داشته است. این بنگاهها برای دستیابی به قرارداد با کشور دیگر وارد یک رقابت منفی میشوند. این در حالی است که اگر استراتژی مدون و مشخصی وجود داشته باشد قطعا نتایج بهتری حاصل خواهد شد.
وی ادامه داد: یکی از مثالها در همین زمینه، ورود شرکتهای چینی به مزایدههای بین المللی همچون افغانستان است. آنها یا به صورت واحد شرکت میکنند یا با تعداد بسیار بیشتری از شرکتهای ایرانی که برای مزایده افغانستان آمده بودند شرکت دارند. اما این ورود هدفمند و مدیریت شده است. یعنی آنها یا به صورت منفرد یا تحت عنوان کنسرسیومهایی میآیند که سخن واحد دارند و به دلیل عدم رقابت به راحتی میتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند. در حالتی که بیش از یک بنگاه وارد میشود هم هماهنگی بین آنها بسیار زیاد است. مثلا زمانی که قیمت و شرایط را اعلام میکنند به گونهای است که سه شرکت اول مزایده چینی باشند وقتی سه شرکت پیاپی برنده شدند، بین خود تصمیم میگیرند که کدام شرکت بهتر میتواند به تعهدات عمل کند. اگر شرکت سوم شرایط بهتری داشته باشد، شرکتهای اول و دوم چینی کنار میروند و شرکت سوم که بازهم چینی است پروژه را عملیاتی میکند.
منبع: دنیای اقتصاد