به گزارش میمتالز، مدیریت منابع، از سرمایههای انسانی گرفته تا مواد اولیه، تجهیزات و ... به همراه رشد بهرهوری، از نکاتی است که در بسیاری از عرصهها، بهویژه در صنعت کشور مغفول مانده است. این در حالی است که در نظر گرفتن همین شاخصها میتواند باعث رشد تولید و پایداری در آن صنعت شود.
این فرآیند میتواند در قالب سیاستی با عنوان «استفاده حداکثری از ظرفیتهای موجود» در صنعت پیادهسازی شود. به طور مثال در صنعت فولاد کشور به طور متوسط از حدود ۶۵ درصد و در دنیا نیز به طور متوسط از حدود ۷۸ درصد ظرفیت موجود استفاده میشود.
با یک محاسبه ساده معلوم میشود که اگر در کشور از همه ظرفیتهای موجود با رعایت نکات گفته شده استفاده شود بیش از ۴۶ میلیون تن فولاد تولید میشود و تا رسیدن به افق ۱۴۰۴، برای کمتر از ۱۰ میلیون تن ظرفیت دیگر نیاز به سرمایهگذاری نست.
این در حالی است که در سال گذشته، علیرغم وجود این حجم خالی از ظرفیت تولید که میتواند موجب اشتغالزایی، شکوفایی اقتصادی و... شود تنها ۳۰میلیون تن فولاد در کشور تولید شده است و سرمایههای عظیمی که صرف توسعه این حجم از ظرفیت شده، رسماً بلااستفاده مانده است.
استفاده حداکثری از ظرفیتهای موجود یک رؤیا نیست، بلکه در مقام نظری، یک تئوری مدیریتی مهم و تأثیرگذار است. در عرصه عمل نیز در همین صنعت فولاد، شرکتهایی نظیر فولاد مبارکه با تولید محصولات فولادی، فراتر از ظرفیت نامی، این تئوری را به اثبات رسانده اند.
اما نکته اینجاست که نه تنها این دستاورد ملی ارج نهاده نمیشود بلکه موج صنعتستیزی توسط دوستان نادان و دشمنان آگاه امروز بر صنایع مهم، حیاتی و ارزآور کشور هجمههای ناروایی وارد میکند و با خبرپراکنی در رسانههای معاند و شبکههای اجتماعی راستی را کژ جلوه میدهند!
رهبر انقلاب در دهه گذشته از افزایش تولید، جهش تولید، حمایت از تولید داخل و... صحبتهایی را به میان آوردهاند. فولاد مبارکه به عنوان محققکننده حدود ۸ درصد از تولید ناخالص داخلی در بخش صنعت به این ندای رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی لبیک گفته و با رسیدن به رکورد رکودها، تولید خود را در سال گذشته به طور قابل توجهی افزایش داده است.
این تولید موجب ارزشآفرینی برای سهامداران و سرمایهگذاری چشمگیری در زمینههای مختلفی نظیر ساخت نیروگاه سیکل ترکیبی، بادی، خورشیدی، تقویت ناوگان حملونقل ریلی، توسعه در سراسر زنجیره تولید، اشتغالزایی برای بیش از ۱۱۰۰ نفر با برگزاری آزمون استخدام و... شده است.
این تنها گوشهای از دستاوردهای این شرکت است که متأسفانه بدون نظر گرفتن زحمات شبانهروزی کارگران این شرکت که در سختترین شرایط در کنار کورههایی با دمای ۱۶۰۰ درجه سانتیگراد کار میکنند به راحتی زیر سوال میرود و این مجاهدتها نادیده گرفته میشود آن هم بهخاطر کمبود تولید بلکه به خاطر سودآفرینی بیرحمانه به این شرکت تاخته میشود. آیا ایجاد ارزش افزوده با کار و تلاش را باید مذمت کرد یا خامفروشی یا کاهش سود یا زیاندهی را؟
نکته دیگر این است که در کشورهای صنعتی، اقتصادی بودن فعالیت صنایع با نرخ بهره و در کشورهایی که اقتصاد تورمی دارند با اقتصاد تورمی محاسبه میشود. مثلاً در شرکتی نظیر پوسکو در کره جنوبی، سود ناشی از تولید فولاد حدود ۱۵ درصد، یعنی بالغ بر ۶ برابر نرخ بهره در این کشور است. حال با نرخ تورم بالغ بر ۵۰ درصد در کشور، افکار عمومی باید قضاوت کنند که حاشیه سود فولاد مبارکه، باید چقدر باشد تا تولید در این شرکت اقتصادی باشد؟!
فراموش نکنیم که طبق بدیهیترین مفاهیم اقتصادی، تولید هزینههایی ثابت دارد و با افزایش میزان تولید، این هزینهها به ازای هر واحد از محصول کاهش مییابد و به اصطلاح، هزینهها سرشکن میشود و سود تولید افزایش مییابد.
بدیهی است که این جریان دراآمدی، به عنوان تحولی در یک صنعت مادر، میتواند برکات زیادی را برای صنعت و اقتصاد کشور از جمله ارتقاء معیشت مردم با اشتغالزایی، ایجاد نشاط و امید در سهامداران با افزایش سود سالانه و ارزش سهام و رونق صنایع پاییندستی داشته باشد که مسیر را برای سرفرازی ایران عزیزمان، در آیندهای نزدیک هموار میسازد.