به گزارش میمتالز، پدرش سیدعبدالله در آغاز با شاگردی در بازار زندگیش را تامین میکرد. سواد مکتبخانهای در حد قرآن و کتابهای دعا داشت. او کاسبی متوسط بود که از ۱۶ سالگی تا ۶۵ سالگی در بازار تهران کار میکرد. سیدعبدالله از همان ابتدای کار در تامین هزینههای زندگی خواهران و برادرانش کمک میکرد و سنگینی بار زندگی را از نوجوانی احساس کردهبود. سیدعبدالله هیچگاه از سطح دکانداری بالاتر نرفت.
او با شرکت در مجالس مذهبی، داشتن سواد مذهبی منبری و رفتار اجتماعی پسندیده در بازار شهرتیافت. به روایتی حتی بعضی مواقع در مسجد حاج سیدعزیزالله بهعنوان پیشنماز اقامه نماز میکرد؛ نماز شب او ترک نمیشد. سیدعبدالله میگفت مال دنیا را فقط به اندازه احتیاج داشته باشید. بیش از ۴۵ سالدر یک خانه در محله خانیآباد کوچه شهابالدوله زندگی متوسطی داشت و به فکر گسترش آن نبود و در همین خانه سالها جلسات قرآن و مجالس روضهخوانی برپا میکرد. وی در تاسیس اولین مدرسه دخترانه قائمیه در محله خانیآباد نقش داشت.
اعتقادی به اعتبارگرفتن از بانک و حتی سفته نداشت؛ هیچگاه سفته را به حالت نزول در بانک نمیگذاشت و حدود ۴۰سال از بانکها وام نگرفت. پیش از انقلاب دوتن از فرزندانش بهنام محسن و مرتضی خاموشی -که تحصیلکرده دانشگاه بودند- در جریان مسائل سیاسی کشته شدند؛ همچنین در جنگ ایران و عراق هشت تا از نوههایش شهید شدند.
علینقی، پسر عبدالله از دوران نوجوانی تابستانها در بازار تهران پیش پدر کار میکرد. او از همین دوران با فرهنگ کسبوکار آشنا شد. نقش اعتقادات مذهبی در زندگی وی بسیار پررنگ بود. میرزایی معلم دینی او در اعتقادات مذهبی اش تاثیر بسیار داشت. علینقی در جلسات مذهبی قرآن میخواند. دوست داشت پس از گرفتن دیپلم در رشته پزشکی ادامه تحصیل بدهد؛ اما در کنکور این رشته قبول نشد. در همین زمان عبدالله مقدم کارخانه نساجی ممتاز را احداث کرده بود. آنها به نیروی کار دیپلمه نیاز داشتند.
اولین محل کار وی پس از گرفتن دیپلم (سال ۱۳۳۶) محیط صنعتی شهر ری بود، پس از آن از طریق حاجیترخانی پسرداییاش به مدت ۱۰سال در کارخانه مقدم (در نظرآباد کرج) کار کرد، پس از گذراندن دوران سربازی سال (۱۳۳۸ تا ۱۳۴۰) و چهار سالکار در کارخانه، مقدم او را به انگلیس فرستاد تا در رشته نساجی تحصیل کند. علینقی پس از تحصیل در انگلیس به دلیل علاقهاش به ایران بازگشت.
او پیش از آن، یکبار دیگر هم به مدت سه ماه برای آموزش زبان به انگلیس رفته بود. وی به اصول مذهبی پایبند بود و در هنگام ظهر زمانیکه کارخانه در اوج فعالیت خود بود، برای نماز به گوشهای میرفت. این رفتار برای انگلیسیها خیلی عجیب بود.
درباره مشروبات الکلی با آنها بحث میکرد و میگفت مشروب نجس است. او طی سالهایی که در انگلیس بود از گوشت ذبحشده آنها استفاده نکرد. علینقی هزینه تحصیلش را خود تامین میکرد. شرایط قدری سخت بود، ولی آنها را تحمل میکرد، پس از پایان تحصیل در انگلیس برای زیارت به کاظمین عراق رفت. یک روز صبح برادرش محمدعلی، به او گفت که یک دختر خوب با تایید خانواده برای تو درنظر داریم. همسر او یکی از شاگردان خواهر بزرگترش بود. حاصل این ازدواج سه فرزند بود که یکی از آنها در جنگ ایران و عراق به شهادت رسیدو دو پسر دیگر مشغول کار هستند.
خاموشی در کارخانه عبدالله مقدم برای کارگران کلاسهای تفسیر قرآن عربی و آموزشهای اسلامی برگزار میکرد. عبدالله مقدم (مالک کارخانه) از کارهای خاموشی دربرابر مخالفان و مقامهای امنیتی دفاع میکرد و به او میگفت بهکارتان ادامه بدهید؛ مشکلی وجود ندارد.
علینقی با وجود فعالبودن برادرانش در سازمانهای چریکی هرگز توسط حکومت دستگیر نشد. در همین دوران برادر کوچکترش مرتضی برای ادامه تحصیل روانه آمریکا شد و خاموشی، مدتی هزینه تحصیل او را تامین میکرد. مرتضی به شاخه مارکسیستی سازمان مجاهدین پیوست و در ۲۷بهمن ۱۳۵۵ در مرز ایران و ترکیه درحالیکه با خود چند مسلسل، سلاح کمری و نارنجک داشت، با خوردن سیانور خودکشی کرد.
برادر دیگرش، محسن خاموشی دانشجویی فعال خویشتندار و باروحیه بود. او نیز به شاخه مارکسیستی سازمان مجاهدین پیوست. زمانیکه محسن دستگیر شد (سال ۱۳۵۴) شرکت نساجی - که علینقی در آن کار میکرد - در حال احداث کارخانه تازهای در مشهد بود، از اینرو علینقی بهشدت درگیر کار بود. ساواک از علینقی بازجویی کرد.
رئیس ساواک کرج از او پرسیدکه از برادرت چه خبرهایی داری؟ او جواب داد که ما هم جریان را در روزنامهها خواندهایم. علینقی در سیاست میانهرو بود. در انجمناسلامی مهندسان با آیتالله مطهری، شهیدبهشتی، مهندس بازرگان، سحابی، معینفر و توسلی آشنایی داشت. با معینفر و توسلی در دوران دبیرستان، همکلاسی بود. او بدون عضویت رسمی، فقط سمپات انجمن بود.
خاموشی تا سال۱۳۵۶، چندان درگیر مسائل سیاسی نشده بود. اولین دیدارش بـا اسدالله عسگر اولادی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اتاق بازرگانی ایران صورتگرفت. پیوند فکری و همسویی سازمانیکه در بین آن دو پدید آمد، زمینهای شد که آنها در سالبعد در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران با هم همراه باشند.
او تا زمان پیروزی انقلاب بهکار در کارخانه برادرانتوکلیان و مقدم ادامه داد. در اواخر پاییز ۱۳۵۷ کارخانه مشهد وابسته به مقدم تازه راهاندازی شده و علینقی مدیریت پروژههای این کارخانه را بر عهده داشت.
همزمان با گسترش انقلاب اسلامی، در جلسات کمیتهای که برای تنظیم اعتصابات بازار تشکیل شده بود، شرکت میکرد. این کمیته با حکمی از طرف امامخمینی تشکیل شده بود و مهندس بازرگان، سحابی، باهنر، هاشمیرفسنجانی و تعدادی از بازاریان در آن فعالیت داشتند.
جمع دوستان بازاری علینقی خاموشی از بازاریان فعال سیاسی بودند. یک هفته پس از پیروزی انقلاب، خاموشی گفت گروه ما به اتاق بازرگانی برود.
منبع: دنیای اقتصاد