به گزارش میمتالز، سیر وقایع، حدفاصل این سالتا اوایل دهه۶۰ چنان توفانی است و چنان بحثهای پرحرارتی میان گروههای مختلف جریان دارد که نظر به ماهیت این بحثها که درباره مسائلی است که عمدتا به جدل میان متکلمان و فیلسوفان پهلو میزند - نظیر رابطه کار و سرمایه، نظام تولید سرمایهداری و شیوه تولید غیرآن- شاید کمتر جایی برای پرداختن به مساله تجارت بخشخصوصی و اتاق بازرگانی وجود داشتهاست. این مساله مانند بسیاری از مسائلی که در نگرش آن زمان، مواردی فرعی بهحساب میآمد، به کناری گذاشته شد.
با این وجود برخی از فعالان اقتصادی اتاق بازرگانی پس از انقلاب در تیررس هیجانات صدمات جدی دیدند، درحالیکه هیچگاه، یا حداکثر در عمده موارد نه مخالفتی با انقلاب داشتند و نه به اقتضای حرفه خود چندان سد راه انقلاب بودند و حتی حامی آن بهشمار میرفتند و نهحتی پس از پیروزی انقلاب تمایلی به سمت گیری و دخالت در روند امور نشان میدادند. بسیاری از تجار و بازرگانان احساس میکردند با تغییر مسیر سیاست بهتر است با درک شرایط با نظام سیاسی جدید نیز همکاری خود را تا آنجا که ممکن است هماهنگ کنند.
بحث بازرگانی با این حال در آن زمان، یکی از مسائل عمده مورد مناقشه گروههای مختلف سیاسی بود.
جناح سنتی به رهبری حزب موتلفه با جدیت پیگیر تجارت آزاد بود، در مقابل طیفی که بعدا موسوم به چپ اسلامی شد با محوریت شخصیتی، چون نخست وزیر دوران جنگ، طرفدار نظام متمرکز و کنترل تجارت از سوی دولت بودند.
مناقشهای که در ابتدا با پیروزی طیف چپ به پایان رسید و بازرگانی عمدتا دولتی شد، هرچند جناح مقابل اتاق بازرگانی را تحت تسلط درآوردند. این دوران با ریاست طولانیمدت علینقی خاموشی، از اعضای موثر حزب موتلفه همراه شد و جناح راست سنتی پس از شکست در عرصه سیاسی و واگذاری نخست وزیری به طیف چپ، تجارت آزاد را از این نهاد پیگیری میکرد و هنوز نیز با وجود کم وزنشدن تعداد اعضا و تغییر چهره اعضای اتاق بازرگانی به واسطه عضو گیری و فعالیت نیروهای مدرن جامعه مدنی بازرگانان، همچنان میراث قابل اعتنایی در اتاق بهجا دارد.
سرآغاز این یادداشتها از دوران پیشامدرن ایران -با اندکی تسامح در کاربرد واژه- آغاز شد؛ دوران گذار و برآمدن دولت مدرن را نقل کرد و نگاهی کوتاه به آن کرد و سرانجام صنعتیشدن و حمله به منافع قطبهای سنت و اشرافیت را با توجه به اسناد و مدارک پیگرفت. در همین سیر کوتاه به دور از هرگونه جبرگرایی و و فارغ از حدس پسینی و از آینده حداقل سعی بر این بود که نتیجهای قابلپذیرش یا رد و انکار در مورد سیر وقایع ساخته شود: اصلاحات ارضی و ضربه به زمینداری ایران، به حاشیه راندن روحانیت با دولتیکردن برخی از وظایف سنتی آن - نظیر آموزش- و گسترش صنعت بدونتوجه کافی به کشاورزی سنتی و نیز ایجاد رقابت برای تجارت سنتی بازار تاحدی به انسجام گروههای مختلف اجتماعی برای به زانو درآوردن حکومت مستقر کمک کرد یا انگیزه آنها را تقویت نمود و چنانچه مستند به اسناد شد، در بسیاری از زمینهها اتاق بازرگانی کار گزاری مهم در این رویه بود.
لشکر این نبرد برای طبقات سنتی از طنز روزگار ۳ طیفی بودند که با تغییرات جدید در ایرانزاده شدند: کشاورزان حاشیه نشین شده شهرها، سیل کارگران صنعتی؛ افرادی که حتی برای خود نیز غریبه محسوب میشدند و از شناسایی موقعیت خود در جامعه ناتوان بودند و قابلیت هضم در نظم جدید را نیز نداشتند و نیز فارغ التحصیلان نظام آموزشی جدید در دبیرستانها و دانشگاههای مدرن ایران. انقلاب بهثمر رسید، اما اتاق بازرگانی ایران همچنان بهکار خود ادامه داد؛ این بخشی از ماجرای اتاق بازرگانی است که شاید تا به حال کمتر از هر دورهای به آن پرداخته شدهاست.
منبع: دنیای اقتصاد