به گزارش میمتالز، انجام برخی تغییرات و اقدامات میتواند شدت انرژی کل را تا حدود ٣١درصد نسبت به سطوح فعلی کاهش دهد که با مداخلات بیشتر این میزان میتواند تا ٤٢درصد نیز افزایش یابد. با وجود این، گذار انرژی باعث ایجاد تنشهای بزرگ و فزاینده میشود و با چالشهایی در زمینه امنیت، مقرونبهصرفه بودن و پایداری روبهروست.
در همین راستا و به منظور مدیریت مصرف انرژی، توجه همزمان به عرضه و تقاضا و در نتیجه رفع ناترازی انرژی، ضروری به نظر میرسد. دستیابی به گذار موفق انرژی، نیازمند توجه برابر به تغییر در هر دو سمت عرضه و تقاضای انرژی است و میتواند سبب رفع ناترازی انرژی شود. صرفه جویی در انرژی، بهره وری انرژی و همکاری در زنجیره ارزش سهرویکرد و راه اصلی است که به کاهش مصرف انرژی از طریق ایجاد تغییرات در دو سمت عرضه و تقاضا کمک میکند. کاهش شدت انرژی به معنای استفاده کمتر از انرژی برای تولید یک واحد ناخالص داخلی است که میتواند رشد اقتصادی را با هدایت انرژی اتلافشده به منابع تولید انرژی پاک، افزایش دهد. همچنین، این اقدامات به شرکتها در جهت صرفه جویی در هزینه، رقابت پذیری و کاهش انتشار دیاکسیدکربن کمک میکند. معاونت بررسیهای اقتصادی اتاق تهران در گزارشی به بررسی این موضوع پرداخته است که چرا اقدامات مربوط به گذار انرژی، چه از بخش خصوصی و چه از بخش دولتی، ارزشمند است؟ این اقدامات بازدهی بالایی را از طریق استفاده از فناوریهای موجود فراهم میکند و گزینه مناسبی برای جذب سرمایه خواهد بود. همچنین اجرای اقدامات مذکور میتواند شرایطی فراهم کند که در گذار به سمت انتشار خالص صفر، بهرغم تمرکز بر تقاضای انرژی، بر عرضه انرژی نیز تمرکز کرد.
اقدام برای کاهش مصرف انرژی از طریق ایجاد تغییرات در هر دو سمت عرضه و تقاضا نه تنها امکانپذیر بوده، بلکه مقرونبهصرفه و سودآور است. در این گزارش بررسی میشود که چگونه هر شرکت و کشوری میتواند روشهای موجود را برای کاهش شدت انرژی اتخاذ کند. بر این اساس سه راه اصلی برای ایجاد این تغییر وجود دارد. اولین مورد از طریق صرفهجویی در انرژی است که سبب بهبود عملیات شده و از طریق کاهش هزینههای عملیاتی به طور منظم تامین میشود و نیازمند هماهنگی اقدامات متعدد در سازمان و یافتن راهحلهای مداوم برای کاهش هزینههای انرژی است. رویکرد دوم بهرهوری انرژی است که بر اقداماتی تمرکز دارد که شرکتها مستقیما روی آنها کنترل دارند، اما با مشکل تامین سرمایه مواجه هستند. با اجرای شیوهها و فناوریهای کارآمد انرژی، کسبوکارها میتوانند به پیشرفتهای قابلتوجهی در شدت انرژی دست یابند. رویکرد سوم همکاری زنجیره ارزش است که شامل همکاری نزدیک با تامین کنندگان و شرکای تجاری است. درواقع با همکاری با آنها، شرکتها میتوانند به طور فعال، تاثیر انرژی خود را در کل زنجیره ارزش مدیریت کنند.
این همکاری در کنار کاهش هزینهها به کسبوکارها کمک میکند تا در رقابت برای دستیابی به انتشار خالص صفر قرار گیرند. به منظور رسیدگی موثر به تقاضای انرژی، ضروری است نقشه راه روشنی برای هر بخش ترسیم شود و اقدامات شرکتها و دولتها را هدایت کند. درواقع این امر به معنای توسعه برنامههای خاص در سطح شرکت و ملی است که نه تنها بر مدیریت مصرف انرژی تمرکز دارد، بلکه استراتژیهای تامین انرژی را نیز ادغام میکند. برای کسبوکارها در سراسر طیف انرژی، هم از نظر تقاضا و هم از نظر عرضه، همکاری با دولتها به منظور ایجاد این طرحها و غلبه بر موانعی که ممکن است مانع پیشرفت شوند، ضروری است. توسعه این طرحها گام حیاتی بعدی در افزایش آگاهی و جلب حمایت برای اقدام در مورد تقاضای انرژی است.
انجام اقدامات در زمینه گذار انرژی میتواند مصرف انرژی را تا ٣١درصد کاهش دهد و تا ٢تریلیون دلار در سال صرفهجویی کند، اما گذار انرژی باعث ایجاد تنشهای بزرگ و فزاینده بین الزامات امنیت، مقرونبهصرفه بودن و پایداری میشود.
امنیت: یکی از چالشهای اصلی از نظر امنیت انرژی، تضمین تامین انرژی قابل اعتماد و پایدار با توجه به چشم انداز ژئوپلیتیک (که به سرعت در حال تغییر است) و در عین حال دور شدن از اتکا به سوختهای فسیلی است. در زمانهای اخیر، اروپا با مشکلات کمبود انرژی و افزایش قیمتها مواجه شده که بر بخش صنعتی فشار وارد کرده و دولتها را مجبور کرده است منابع نفت و گاز خود را از مقصدهای معمول خود به دیگر بازارهای نوظهور و اقتصادهای در حال توسعه هدایت کنند. این به نوبه خود سبب افزایش مصرف زغالسنگ و افزایش قیمت انرژی برای مناطق آسیب دیده شده است.
مقرونبهصرفه بودن: چالش دوم، مقرونبهصرفه بودن، در مورد اطمینان از مقرونبهصرفه بودن انرژی نه تنها برای مشاغل، بلکه برای کل جامعه است. پیشبینی میشود تا سال ٢٠٥٠ رشد اقتصاد جهانی دوبرابر شود و ۲میلیارد نفر دیگر به جمعیت اضافه شود. این امر فشار زیادی به سیستمهای انرژی، بهویژه در بازارهای نوظهور و اقتصادهای در حال توسعه وارد میکند که در حال حاضر حدود ٦٠درصد از انرژی جهان را مصرف میکنند. این مناطق به مسیرهای روشن برای رشد اقتصادی از جمله دسترسی به انرژی ارزان و پاک نیاز دارند. اگر انرژی کافی برای پاسخگویی به تقاضای آینده وجود نداشته باشد، قیمتها میتواند افزایش یابد و رشد و رقابت برای کسبوکارها دشوارتر شود. پایداری: چالش سوم، پایداری، در مورد تامین نیاز روزافزون به انرژی و در عین حال همسویی با اهداف توافقنامه پاریس ٢٠٥٠ است. حتی با وجود اینکه انتظار میرود انرژیهای تجدیدپذیر با رشد سه برابری همراه باشند، پیشبینیها نشان میدهد که تا سال ٢٠٥٠، ممکن است انرژی پاک کافی در دسترس نباشد. این امر میتواند منجر به موجب اتکای بیشتر به سوختهای فسیلی شود که نگرانی بزرگی، بهویژه در بازارهای نوظهور و اقتصادهای در حال توسعه که در آن منابع انرژی تجدیدپذیر کافی وجود ندارد، محسوب میشود.
تا به امروز، تمرکز اصلی بر تغییر نحوه تولید انرژی توسط دولتها و شرکتهای انرژی بوده که این امر موجب تغییرات بزرگی شده است. با این حال، همچنان جهان در مسیر رسیدن به اهداف آبوهوایی و توسعه خود قرار نگرفته و مشکلاتی مانند کند شدن فرآیندهای مجوز و کمبود بودجه برای اجرای پروژهها، جهان را عقب نگه داشته است؛ بنابراین، اگرچه اصلاح نحوه تولید انرژی مهم است، تنها راهحل موجود تمرکز بر آن نیست.
تولید انرژی بیشتر، تنها مسالهای که اکنون جهان با آن مواجه است نبوده و در کنار آن نحوه استفاده هوشمندتر از آن باید در دستور کار قرار گیرد. این امر به معنای یافتن راهحل هایی برای استفاده کمتر از انرژی بدون قربانی کردن بهرهوری است. ایجاد این تغییرات، هم برای کسبوکارها و هم برای جامعه میتواند مفید باشد؛ زیرا در کنار صرفه جویی در هزینهها میتواند رسیدن به اهداف زیست محیطی را تسهیل کند.
خبر خوب این است که میتوان به راحتی این تغییرات را ایجاد کرد. درواقع همه انواع شرکتها میتوانند از فناوریهای موجود برای مصرف انرژی کمتر استفاده کنند و در عین حال به همان میزان بهرهوری را حفظ کنند. این امر نه تنها آلودگی را کاهش میدهد؛ بلکه با کاهش هزینه ها، کسبوکارها را رقابتیتر میکند. شایان ذکر است، در مکانهایی که انرژی کمیاب است، استفاده از انرژی کمتر میتواند سرمایهگذاری را جذب و به جلوگیری از اتکا به سیستمهای قدیمی و ناکارآمد کمک کند؛ بنابراین، استفاده از انرژی کمتر یک موقعیت برد-برد محسوب میشود.
این گزارش نشان میدهد، بخش عمده تقاضای انرژی جهانی مربوط به سه بخش ساختمان، صنعت و حملونقل میشود که روی هم ٩٤درصد تقاضای جهانی را تشکیل میدهند. انجام برخی تغییرات و اقدامات میتواند شدت انرژی کل را تا حدود ٣١درصد نسبت به سطوح فعلی کاهش دهد که با مداخلات بیشتر این میزان میتواند تا ٤٢درصد نیز افزایش یابد.
برای درک اثرات بلندمدت تغییرات پیشنهادی (امنیت، مقرونبهصرفه بودن و پایداری)، این گزارش بررسی میکند که اگر تا سال ٢٠٣٠ در سطح جهانی این تغییرات اجرا شوند، چه اثراتی در بر خواهند داشت. این امر با اولین مدلسازی تقاضای انرژی در سال ٢٠٣٠ تحت سناریویی که در آن هیچ بهبودی در بهرهوری انرژی بین سالهای ٢٠٢٢ تا ٢٠٣٠ رخ نمیدهد، تحلیل شده و از آن به عنوان سناریوی بدون کارآیی یاد میشود. اگر این تغییرات در سناریوی بدون کارآیی در سال ٢٠٣٠ اعمال شود، باعث میشود تولید با انرژی کمتر حفظ شود و در صورت تغییر سیاستهای فعلی، شدت انرژی تقریبا ١٩درصد کمتر از سطوح پیشبینی شده کاهش یابد که به معنای بهبود سالانه شدت انرژی ۴.۶درصدی است و از اهداف تعیین شده توسط سازمانهایی مانند اهداف توسعه پایدار، آژانس بینالمللی انرژی و آژانس بینالمللی انرژیهای تجدیدپذیر پیشی گرفته و میزان فعلی را دوبرابر میکند (نرخ به بیش از ٤درصد برای دستیابی به انتشار صفر خالص میرسد)؛ بنابراین، در صورت اجرا، این مداخلات، جهان را از اهدافی که در توافقنامه پاریس مشخص شده است، جلوتر خواهد راند.
مقرونبهصرفه بودن یک ملاحظه کلیدی برای انجام این تغییرات است و در کنار ارائه چشم اندازهای امیدوارکننده، مسیرهای مقرونبه صرفهای را ارائه میدهد که تنها به بخشی از هزینههای سرمایهای بلندمدت موردنیاز برای گذار انرژی از سوختهای فسیلی نیاز دارد. در حالی که گزارشهای اخیر هزینه تجمعی ایجاد تغییرات در بهرهوری انرژی را تا سال ٢٠٣٠ حدود ١٤تریلیون دلار تخمین میزند، این مطالعه نشان میدهد که تا ٨تریلیون دلار از این سرمایهگذاری میتواند مورد استفاده قرار گیرد (با صرفه جویی سالانه تا ٢تریلیون دلار).
اگرچه تغییرات در سمت عرضه همچنان حیاتی هستند، تغییراتی که مصرف انرژی را هدف قرار میدهند، ثابت میکنند که در طول این دوره، خودپایدار هستند و میتوانند در یکدهه بازپرداخت شوند و کارآیی بلندمدت را ارتقا دهند. برای کمک به سازمانها در پیگیری این فرصت ها، این گزارش فرصتها و موانع پذیرش را شناسایی کرده و استراتژیهایی را برجسته میکند که به شرکتها در کاهش شدت و توسعه مسیرهای پیشنهادی برای دستیابی به این تغییرات کمک میکند. بسیاری از این اقدامات را میتوان بلافاصله اجرا کرد و در کمتر از یکسال به بهبود قابلتوجهی منجر شد. در تدوین این نتایج، نظرسنجی جهانی انجام شده که شامل مشارکت ١٢٠عضو شورای تجارت بینالمللی مجمع جهانی اقتصاد (گروهی از شرکتهای چندملیتی) است که حدود ٣درصد از تقاضای انرژی جهانی را از طریق عملیات مستقیم آنها نمایندگی میکنند. این نظرسنجی با هدف درک نقش فعلی شرکتها در گذار انرژی، شناسایی موانع و پیشنهاد راه حل هایی برای غلبه بر این مسائل انجام شده است. بینش به دست آمده از این تعاملات در توصیههای باقی مانده این گزارش منعکس شده است.
تمرکز بر صرفهجویی و کارآیی، همکاری و مشارکت مقیاسپذیر و قابل تکرار با زنجیرههای تامین سهاستراتژی مهم برای کاهش شدت انرژی است. استراتژی اول بر صرفه جویی و کارآیی متمرکز است که میتواند به طور قابلتوجهی شدت انرژی را بدون نیاز به فناوری یا مقررات جدید کاهش دهد.
استراتژی دوم بر همکاری تاکید دارد؛ جایی که شرکتها با زنجیرههای تامین مجاور و بخش عمومی برای ایجاد مجموعههای ارزش جدید و جریانهای درآمد مشارکت میکنند. این همکاری، شامل تشویق تامین کنندگان انرژی و اتخاذ چشم انداز بلندمدت، تغییرات پایدار و مشارکت فعال در گذار انرژی در همه بخشها میشود. نمونه هایی از همکاری عبارتند از تثبیت تقاضای انرژی و جایگزینی عرضه که در آن شرکتها برای ایجاد تغییرات در شدت انرژی و دستیابی به نتایج قابلتوجه، با یکدیگر همکاری میکنند. یکی از این نمونه ها، مشارکت بین شرکتهای معدنی و توسعه دهندگان انرژیهای تجدیدپذیر در آفریقای جنوبی است که موجب استقرار سریع مزارع خورشیدی در مقیاس کاربردی شد. علاوه بر این، همکاری، تقاضای تابآور را ممکن میسازد و به شرکتها اجازه میدهد تا عملیات را براساس سیگنالهای تقاضا و قیمت تنظیم کنند. این امر نهتنها شدت انتشار را بهبود میبخشد، بلکه کارآیی و اثربخشی شبکه برق را نیز افزایش میدهد.
در حالی که مزایای اقتصادی و تجاری گذار انرژی غیرقابل انکار است، این جریان با سه مانع اصلی مواجه است:
آگاهی کم : بررسیها نشان میدهد کسبوکارها، به ویژه آنهایی که خارج از صنایع انرژیبر هستند، از نحوه اصلاح مصرف انرژی خود آگاهی ندارند. این امر میتواند به عنوان یک مبارزه برای توسعه و اجرای اقدامات برای رسیدگی به مصرف انرژی و همچنین عدمشفافیت در مورد تاثیر چنین مداخلاتی بر هزینههای انرژی، فرآیند گذار و تابآوری کلی تلقی شود. مصرف انرژی از اولویت استراتژیک کافی برخوردار نیست و تعیین کمیت دقیق آن دشوار است. در حالی که ٨٢درصد شرکتها در مورد شدت انتشار گازهای گلخانهای در سطح هیات مدیره بحث میکنند، تنها ٤٢درصد این اقدامات را برای شدت انرژی عملیاتی میکنند. رهبران کسبوکار اغلب سیستم انرژی را خارج از کنترل خود میدانند و معتقدند که دولتها و بخش انرژی مسوول حل مسائل مرتبط هستند. در حالی که ٩٤درصد از سازمانهای مورد بررسی ادعا میکنند که درک خوبی از مصرف انرژی خود دارند، تنها ٥٣درصد از مصرف انرژی زنجیرههای تامین خود، آگاه هستند. این شکاف دانش را میتوان به نظارت و گزارشدهی محدود مبتنی بر فناوری و همچنین مشارکت ناکافی و اشتراکگذاری داده در زنجیرههای تامین نسبت داد. ذکر این نکته ضروری است که مصرف انرژی غیرمتمرکز بوده و شامل فعالیتهای متعددی است که توسط افراد مختلف در یک سازمان مدیریت میشود. از آنجا که بیشتر تغییرات، در مقیاس نسبتا کوچک انجام میپذیرد، ایجاد انگیزه برای آنها و حتی کنترل و اعمال تغییرات، چالش برانگیز است و بسیاری از شرکتها فاقد شخص یا بخش مشخصی هستند که مسوول مدیریت هزینههای انرژی باشد.
مشکل در بازپرداخت مناسب : یک چالش مهم شناسایی شده، دشواری در دستیابی به رضایت بخشی در سرمایهگذاری هنگام اجرای اقدامات برای کاهش شدت انرژی یا انتشار است. این چالش در درجه اول از دورههای بازپرداخت طولانی مرتبط با چنین طرحهایی ناشی میشود. به عنوان مثال، مقاومسازی ساختمان، در حالی که بسیار ارزشمند است، ممکن است بیش از ٨سال طول بکشد تا به طور کامل در آن سرمایهگذاری صورت پذیرد، در حالی که کسبوکارها معمولا در چرخههای برنامه ریزی کوتاه ٣ تا ٥ساله فعالیت میکنند. برای پرداختن به این موضوع، توسعه گزینههای تامین مالی که به طور خاص برای دوره بازده طولانیتر مرتبط با کاهش شدت انرژی طراحی شدهاند، بسیار مهم است. این رویکرد تمرکز را از رشد درآمد به سمت صرفه جویی در هزینههای ناشی از بهبود بهرهوری انرژی تغییر میدهد.
فقدان محیط سیاسی حمایتی : کسبوکارها به طور مداوم بر موانع ناشی از سیاستها و مقررات زمانی که نوبت به انجام اقدامات بیشتر در مورد شدت انرژی میرسد، تاکید کردهاند. این موانع شامل فقدان مقررات حمایتی (که توسط ٤٧درصد از پاسخ دهندگان ذکر شده است)، دستورالعملهای نامشخص (٤٧درصد) و انگیزههای ناکافی (٣٨درصد) میشود. برای غلبه بر این چالش ها، دولتها باید بر توسعه سیاستها و مقرراتی تمرکز کنند که انگیزهها را تقویت میکنند و همسویی را در تلاش برای کاهش شدت انرژی و انتشار گازهای گلخانهای ارتقا میدهند.
کسبوکارها میتوانند با برداشتن سهگام در کنار برنامههای گذار انرژی، همکاری عمومی -خصوصی و مقررات که توسط دولتها تعیین میشود، در راستای کاهش شدت انرژی اقداماتی را انجام دهند.
ارزیابی مصرف انرژی: برای پرداختن موثر به مصرف انرژی، کسبوکارها باید استفاده خود را در بخشهای مختلف، هم در عملیات خود و هم در سراسر زنجیره ارزش خود، تجزیه و تحلیل کنند. درواقع کسبوکارها میتوانند استراتژیهای خاصی را برای تغییر، شناسایی کنند که بسته به صنعت، متفاوت خواهد بود. بهعنوان مثال، موسسات مالی میتوانند راهحلهای مالی نوآورانهای را برای حمایت از پروژههایی با هدف بهبود شدت انرژی توسعه دهند. از سوی دیگر، تولیدکنندگان محصول میتوانند روشهایی را برای کاهش مصرف انرژی در کل چرخه عمر محصول بررسی کنند. سفارشی کردن این راهحلها با توجه به زمینه جغرافیایی بسیار مهم است، زیرا کسبوکارها در بازارهای نوظهور و در حال رشد به احتمال زیاد به جای تمرکز صرف بر مقاومسازی عملیات موجود، اقداماتی را که شدت انرژی مرتبط با رشد را به حداقل میرساند، اولویت بندی میکنند.
درک نقش مشارکت در سیستم انرژی: گام مهم بعدی برای هر شرکت، تعیین نقش خود در سیستم انرژی است. اگرچه فرصت هایی برای شرکتها وجود دارد که تاثیر قابل توجهی بر نقشهای مختلف سیستم انرژی داشته باشند، موقعیت خاص یک شرکت، سطح فعلی و موثرترین اقداماتی را که میتواند برای ایجاد تغییرات معنادار انجام دهد، تعیین میکند.
ایجاد برنامه تغییر: در نهایت، کسبوکارها باید بر اجرای موثر تغییرات از طریق طرح گذار انرژی تمرکز کنند. این طرحها که هم توسط دولتها و هم توسط کسبوکارها تهیه شدهاند، با هدف دستیابی به دوبرابر کردن بهرهوری انرژی با بهرهگیری از منافع طرف تقاضا و سه برابر کردن ظرفیت انرژیهای تجدیدپذیر تا سال ٢٠٣٠ برنامه ریزی شدهاند. یکپارچه سازی اقدامات دقیق برای هر بخش کلیدی اقتصاد، اتصال اهداف و تطبیق نقشه راه در سطوح ملی و دولت محلی ضروری است. علاوه بر این، هزینهها باید در مکانیزمهای بازار گنجانده شوند. این طرحها باید همکاری بین نهادهای دولتی و خصوصی را تقویت کنند و راههای متعددی را برای دستیابی به هدف کلی براساس زمینههای خاص ارائه دهند. مهم است که این طرحها متمایز و در عین حال در برنامههای گذار خالص صفر ادغام شوند. بررسیها نشان میدهد، پنج حوزه کلیدی برای ایجاد یک رویکرد سیستماتیک برای توسعه و اجرای طرحهای انتقال انرژی شناسایی شدهاند که شامل راهبردی کردن، متمرکز کردن، تامین مالی، همکاری و اندازه گیری تاثیر اقدامات میشود.
شیوههای حاکمیتی مشخص، بهویژه هنگامی که صحبت از اقدامات در زنجیره تامین مرتبط میشود، نقش مهمی در ایجاد تغییرات ایفا میکند. این اقدامات ممکن است تاثیر کمتری داشته باشند و اندازهگیری، اثربخشی آنها را دشوار کند. با این حال، با تغییر طرز فکر و همسویی ساختارهای حاکمیتی و مشوقها، میتوان اطمینان حاصل کرد که این اقدامات به صورت گستردهتر صورت میپذیرد و در بلندمدت به نفع کسبوکارها خواهد بود.
برای تسهیل و هدایت این تغییرات، وجود فردی به عنوان مدیر ارشد انرژی که مسوول نظارت و ترویج این ابتکارات است میتواند مفید باشد. این فرد میتواند به عنوان یک نقطه تمرکز برای شناسایی منابع لازم، بودجه و تنظیمات حاکمیتی موردنیاز برای دستیابی به تغییرات گسترده عمل کند. این رویکرد دارای پتانسیل بالایی است، بهویژه با توجه به چالشهای مرتبط با افزایش آگاهی و اجرای راهحل هایی که در بخشهای مختلف پراکنده هستند. هرچند که با وجود مزایای بالقوه، اتخاذ این رویکرد در حال حاضر محدود است.
منبع: دنیای اقتصاد