به گزارش میمتالز به نقل از روزگار معدن، معدنکاری نه تنها آورده اقتصادی چندانی ندارد، بلکه منجر به از بین رفتن ثروت طبیعی مردم هم میشود. چند دههای میشود که از سوی جانبداران بخش معدن، توهمی در جامعه رواج داده شده است؛ اینکه ایران غنی از ثروتهای معدنی است و شمار زیادی از معادن نامکشوف در کشور وجود دارد. در واقع آنها معتقدند که میتوان با اکتشاف و استخراج معادن، وضعیت اقتصادی کشور را بهبود بخشید. به همین دلیل، باید روزبهروز معادن بیشتری را کشف و استخراج کنیم.
شعار فعالان معدنی و طرفداران بهرهبرداری از معادن این است که معدن جایگزین مناسبی برای نفت است، اما با نگاهی منطقی متوجه ایرادات این نگرش میشویم، چرا که معدن هیچگاه نباید به عنوان یک ثروت قابل استخراج قلمداد شود؛ کوهها، جنگلها و رودخانهها اندامهای حیاتی محیط زیست هستند و استخراج و بهرهبرداری از آنها در قالب معدنکاری مانند این است که به قلب، کلیه یا کبد یک انسان به عنوان کالایی برای خریدوفروش نگاه کنیم و بخواهیم آنها را روی میز معامله بگذاریم، بنابراین باید گفت معدنکاری دقیقا قلب محیط زیست را نشانه گرفته است.
با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران و قرارگیری در کمربند بیابانی جهان، باید سطح وسیعتری از کشور در سیطره بیابان و کویر قرار میگرفت؛ اما وجود ۲ رشته کوه البرز و زاگرس تعدیل دما و افزایش پوشش گیاهی را برای کشورمان به ارمغان آورده و موجب فراوانی و تنوع محصولات کشاورزی از هزاران سال پیش شده است، اما فعالان معدنی به اندامهای طبیعت به عنوان ثروتی قابل استخراج نگاه میکنند و روزبهروز در حال متلاشی کردن و از بین بردن آن هستند.
حال چگونه میتوان از افزایش ثروت ملی حرف زد، در حالی که هر روزه ثروتی که طبیعت به انسان ارزانی داشته، در حال نابودی است، بنابراین شعار گفتهشده توهمی بیش نیست؛ بنابراین این گزاره که باقیمانده طبیعت ایران نجاتبخش اقتصاد است و میتواند شرایط کشور را بهبود ببخشد، فقط یک دروغ بزرگ است. شاکله اصلی طبیعت در نتیجه معدنکاری از بین میرود و آوردهای جز آبوهوای آلوده برای انسانها ندارد.
از بین رفتن تنوعزیستی و گونههای گیاهی از دیگر آثاری است که تاکنون از معدنکاری در کشور شاهد بودیم. حتی آن بخشی از مناطق طبیعی کشور هم که تحت حفاظت زیستمحیطی قرار دارند و افراد مجاز به هیچگونه دخلوتصرفی در آنها نیستند؛ فعالان معدنی این مناطق را هم نشانه گرفتهاند و مسبب آسیبهای جدی به آنها هستند.
تنها بهرهبرداری از آوردههای معدنی، اندام حیاتی کره زمین را متلاشی نمیکند، بخش عظیمی از معدن که تیشه به ریشه محیط زیست میزند، باطلههای جامانده از فعالیتهای معدنی است. معدنکاران چند صد تن سنگ را بهازای یک گرم طلا یا هر فلز قیمتی دیگری تخریب میکنند و همین امر پسماندهای آلودهساز را به دل طبیعت روانه میکند و شرایط غیرقابل بازگشتی را برای طبیعت به وجود میآورد، به همین دلیل میزان پسماندهای معدنی بسیار بیشتر از پسماندهای شهری است.
متاسفانه چند سالی میشود که معدنکاری دامن محیط زیست مناطق شمالی کشور را هم گرفته است و روز به روز بر میزان آلایندگی این مناطق هم میافزاید. برای مثال، معادن آمل به تنهایی بیشتر مناطق اطراف را غبارآلود کرده است و پسماندهای معدنی این منطقه، تهدید جدی برای آبهای زیرزمینی و خاکهای حاصلخیز آن منطقه به شمار میروند. بیشک، با ادامه این روند، فلزات سنگین وارد آبهای این منطقه میشوند و تهدیدی برای سلامت مردم این بخش از کشور خواهد بود. در اصل، باطلهها نه تنها شاکله اصلی طبیعت را از بین میبرند، بلکه خودشان عامل اصلی آلودگیها هستند. اهالی برخی مناطق کشور به دلیل آب آلوده ناشی از باطلهها دچار بیماری شدهاند.
معدنکاری موجب بروز ناهنجاریهای اجتماعی در مناطق مختلف میشود و ذهن بومیان را مشوش میکند. کارنامه معدنکاری در کشور نشان میدهد که این فرآیند منجر به فروپاشی اجتماعی روستاها و مناطق معدنی کشور شده است، زیرا این مردمان برای امرار معاش، وابسته به زمین و طبیعت هستند. همچنین، نظم اجتماعی در روستاهای نطنز و دیگر شهرهای ایران که تحت تاثیر معدنکاری هستند، به مخاطره افتاده است.
گزاره دیگری که از سوی فعالان معدنی رواج داده شده، این است که معدنکاوی و بهرهبرداری از معدن به نفع تمام مردم ایران است. در واقع، آنها معتقدند که از معادن همه مردم ایران منتفع میشوند، در حالی که تاکنون چنین روندی مشاهده نشده و معدنکاری تاثیر شگرفی در اقتصاد کشور نگذاشته است.
واقعیت آن است که اقتصاد کشور در محاصره معدود افرادی است که نام خود را معدنکار و فعالان معدنی گذاشتهاند. این روند، نشانه ناترازی اقتصادی در کشور است. اینکه عدهای محدود بتوانند اینگونه از سرزمین برای منافع شخصی بهرهبرداری کنند و در نهایت، خودشان تبدیل به قطبهای قدرت و ثروت در جامعه شوند، تعادل اقتصادی را بر هم میریزد.
این تعداد محدود با وجود قدرت و ثروتی که در جامعه به دست میآورند، به راحتی میتوانند سیاستهای کلی محیط زیست را تغییر دهند، حتی میتوانند برای دولت تعیینتکلیف کنند؛ اینها باعث میشود که کنشگران محیط زیست خواهان اصلاح رویه شوند.
فعالان بخش معدن به قدری قدرت یافتهاند که متون دلخواه خود را به نهاد قانونگذاری کشور تحمیل میکنند و در اصلاحیههای خود قدرت را از سازمانهای مدافع محیط زیست گرفتهاند.
فعالان معدنی با رانتهایی که دارند، از انرژی رایگان، زیرساخت و بودجه عمومی استفاده و به راحتی وام و ارز دریافت میکنند. این در حالی است که خروجی فعالیتشان هیچگاه به نفع آحاد مردم نیست و تنها تعداد محدودی از بخش خصوصی و دولتی از کار و فعالیت آنها بهرهمند میشوند.
منبع: روزگار معدن