به گزارش میمتالز، مطالعات اخیر نشان داده است که با نظر به اینکه جمعیت جهان در دو دهه گذشته ۲۷ درصد افزایش پیدا کرده و از نزدیک ۶.۱ به ۷.۴ میلیارد نفر رسیده و سالانه ۱.۳۷ درصد رشد داشته است. از سوی دیگر میزان مصرف سرانه بر اساس آمارهای سال ۲۰۲۰ چیزی حدود ۱۰ تن است و اگر همین سیر صعودی و میانگین مصرف را مبنای محاسبات خود برای ۲۰ سال آینده در نظر بگیریم، بشر در سال ۲۰۴۰، به چیزی حدود ۹۰ میلیارد تن فلز و کانی نیاز دارد که برای تامین آن یا باید ۶۷۲ میلیارد تن باطلهبرداری انجام شود یا این مقدار باطله در مرحله فرآوری تولید کند.
به این ترتیب، در قدم اول چالش بزرگی با محیط زیست ایجاد خواهد داشت. با توجه به نکاتی که ذکر شد، این پرسش مطرح میشود که آینده معدنکاری چگونه خواهد بود و بشر تا کجا میتواند تولید مواد معدنی را افزایش دهد.
آنچه در ادامه میخوانید، گفتگو با «انوشیروان دلیریان» کارشناس و فعال معدنی درباره این موضوع است.
پاسخ به این پرسش را با ذکر این جمله معروف از ماکس پلانک فیزیکدان آلمانی آغاز میکنم که میگوید: «همه چیز معدنکاری نیست، اما بدون معدنکاری هم هیچ کاری ممکن نیست.» سازمان زمینشناسی ایالات متحده آمریکا USGS در تحقیقات و بررسیهای خود به این نتیجه رسیده که سرانه مصرف مواد معدنی اعم از فلزات و کانیها به اضافه سوختهای فسیلی برای هر فرد در دنیا چیزی نزدیک به ۱۰ تن است.
در این مطالعات که مستند و نتایج آن در فضای مجازی منتشر شده است، برای افراد ساکن در کشورهای پیشرفته این عدد به سوی ۲۰ تن میل میکند. به عنوان مثال، در کشور ایالات متحده در سال ۲۰۲۲ هر فرد آمریکایی کمابیش ۱۷.۷ تن مواد معدنی و سوختهای فسیلی مصرف کرده است.
در کشورهای در حال توسعه و عقبمانده، این اعداد کمتر از متوسط جهانی است، اما به طور میانگین میتوان گفت هر فردی در دنیا به طورمتوسط در طول سال ۱۰ تن مواد معدنی مصرف میکند. در حال حاضر جمعیت جهان کمی بیش از ۸ میلیارد نفر است و پیشبینی میشود که در سال ۲۰۳۰ جمعیت جهان به ۸.۳ میلیارد نفر خواهد رسید و در پایان قرن ۲۱ و آغاز قرن ۲۲ یعنی در سال ۲۱۰۰ جمعیت کره زمین به عدد شگفتانگیز ۱۱.۱ میلیارد نفر خواهد رسید.
بر این اساس، مشخص میشود که میزان سرانه مصرف مواد معدنی همزمان با رشد جمعیت جهان به چه مرزهای شگفتانگیزی میرسد و به این ترتیب، تا ۷۷ سال آینده افزایش میزان مصرف مواد معدنی روزافزون خواهد شد و ادامه حیات بدون معدنکاری به مخاطره خواهد افتاد، اما این تمام ماجرا نیست.
همان طور که گفته شد، حداقل تا سال ۲۱۰۰ نیاز به مواد معدنی روزبهروز افزایش پیدا خواهد کرد، اما سازمان ملل در ادامه پیشبینیهای خود عنوان کرده است که جمعیت جهان از سال ۲۱۰۰ تا سال ۲۲۰۰ از میزان ۱۱.۱ میلیارد نفر به چیزی در حدود ۱۰.۴ میلیارد نفر میرسد، یعنی چیزی در حدود ۷۰۰ میلیون نفر از جمعیت جهان کاسته خواهد شد و طبق پیشبینیهای سازمان ملل، فاجعه اصلی بین سالهای ۲۲۰۰ تا ۲۳۰۰ رخ خواهد داد که جمعیت جهان از ۱۰.۴ میلیارد به ۷.۵ میلیارد نفر تقلیل پیدا میکند، یعنی چیزی نزدیک به ۳ میلیارد یا دقیقتر ۲ میلیارد و ۹۰۰ میلیون نفر از جمعیت کره زمین طی ۱۰۰ سال، کاهش پیدا میکند.
شاید یکی از علل آن مسائل زیستمحیطی گرمشدن کره زمین، از بین رفتن جنگلهای موجود روی کره زمین، نبود یا کمبود آب، افزایش گازهای گلخانهای و بیشتر شدن آسیبهای موجود در لایه اوزون و دیگر مشکلات محیطزیستی باشد که امروزه بشر به شکل محدود با آن روبهرو است یا در اخبار چیزی از آنها میشنود و به این ترتیب، سیر صعودی افزایش جمعیت از سال ۲۱۰۰ به بعد روند کاهشی خواهد داشت و جمعیت بشر کم خواهد شد.
به باور من، این طور نیست. با تمام آمار و ارقام و پیشبینیهایی که نهادهای معتبر ارائه کردهاند، من باز به نقلوقول ماکس پلانک برمیگردم و معتقدم با وجود اینکه همه چیز معدنکاری نیست، اما بدون معدنکاری، هیچ کاری برای بشر، چه امروز و چه فردا، ممکن نخواهد بود.
دلیل اول من درباره اینکه ادامه حیات بشر بدون معدنکاری ممکن نیست، به این واقعیت تاریخی برمیگردد که از اواخر قرن ۲۰ و آغاز قرن ۲۱، رویکرد صفر و یکی معدنکاران و فعالان صنایع معدنی محیط زیست و منابع طبیعی پیرامون خود به رویکرد تعادلی و تعاملی تبدیل شده است. یعنی اگر تا پیش از این معدنکاران تنها وظیفه خود را اکتشاف، استخراج، استحصال و فرآوری مواد معدنی میدانستند، از اواخر قرن گذشته و اوایل قرن جاری تخصص reclamation یا بازسازی معادن به یکی از تخصصهای مهم و اساسی حوزه معدنکاری بدل شده است.
از دهه ۱۹۷۰ و با افزایش شیب رشد جمعیت استفاده از منابع کره زمین برای تامین مایحتاج بشر فزونی پیدا کرد. پس به خطر افتادن شرایط حیات در این کره برای انواع و اقسام گونههای گیاهی و جانوری از سال ۱۹۷۰ به بعد آغاز شد. در طول ۳۰ سال، تا پایان قرن بیستم، مباحثی جسته و گریخته در از سوی تشکلهای زیستمحیطی در جایجای محتلف دنیا مطرح میشد تا اینکه در سال ۲۰۰۵ و با گزارشهایی که از فعالان و سازمانهای دخیل در مسائل زیستمحیطی گرفته میشد، این فاجعه برای تصمیمگیران ملموستر شد و فرآیند گرمشدن کره زمین بیش از پیش خود را نشان داد و آب شدن یخهای ۲ قطب که در سال ۲۰۰۵ موضوع جدیتر شد و طی ۱۰ سال تا ۲۰۱۵ با بررسیهای سیستماتیک و علمی که انجام شد، به این نتیجه رسیدند که بشر با دست خود در حال بر هم زدن توازن و تعادلی است که در سیاره زمین حاکم است و این اختلال میتواند هم خود بشر و هم سایر گونههای زنده را به سوی نابودی سوق دهد. همه این عوامل، دست به دست هم داد که معاهده ۲۰۱۵ اقلیمی پاریس مورد توافق قرار گرفت و به امضای بسیاری از کشورها رسید.
در اوایل قرن حاضر یا به عبارت دقیقتر در سال ۲۰۱۵ معاهدهای میان کشورهای عضو سازمان ملل برقرار شد که معاهده پاریس نام دارد. این معاهده ذیل چارچوب پیماننامه سازمان ملل در تغییر اقلیم است. بنابراین، کربنزدایی صفر در کشورهای توسعهیافته بیش از ۲ دهه است که در دستور کار کشورهای توسعهیافته قرار گرفته و تلاش زیادی برای مهار گازهای گلخانهای انجام شده و مگاپروژههایی با هدف سوق دادن صنایع به سوی تولید کربن صفر یا کربن منفی تعریف شده است.
علاوه بر این، دیگر کشورها ملزم شدهاند در نهایت تا سال ۲۰۶۰ میزان آلودگیهای تولیدشده به ویژه در صنایع را کاهش دهند یا به صفر برسانند و حتی به صورت ایدهآل میزان اکسیژنی که تولید و میزان تعادلی که در محیط زیست ایجاد از برهم زدن و زیانی که به محیط زیست وارد میکنند، بیشتر باشد. بنابراین، کشورهای پیشرفته تغییر جهت به سوی معدنکاری پاک و پاکتر را آغاز کردهاند و به این ترتیب، امروزه یکی از گرایشهای جدید و پرطرفدار رشته معدنکاری سبز است.
مورد دیگری که من بر اساس آن، تحلیلها و آمار و ارقامی که از سوی سازمانهای گوناگون منتشر میشود را محل نقد جدی میدانم و باور دارم در آینده حیات بشر معدنکاری نقش پررنگتری خواهد داشت، این است که بشر معمولا در تحلیلهای خود دچار خطای
Presentism یا حالنگری میشود. به این معنا که با جو و شرایط و تکنولوژی و پیشرفتهای حال حاضر، اقدام به پیشبینی آینده میکند و متغیرهای تاثیرگذار بر آینده را یا به دلیل اینکه هنوز به وجود نیامدهاند یا به علت اینکه فرد با آنها آشنا نیست، ندیده میگیرند و در تحلیلها نقشی ندارند و انسان قادر نیست تغییرات را در پیشبینیهای خود در کنار هم قرار دهد و برآیند آنها را تصور کند، بنابراین معمولا نقش فناوریهای نوین در بررسیهای آیندهنگرانه بشر مورد توجه قرار نمیگیرد.
به عنوان مثال، آیا بشر میتوانست تا چندی پیش تصور کند که از پساب زباله میتوان آب مناسب برای کشاورزی استحصال یا تصور میکرد که بتوان از نور خورشید برق به دست بیاورد؟ آیا میتوانست باور کند که میتواند ابر را محبوس و تبدیل به آب شرب کند، آیا بشر میتوانست، تصور کند که آب اقیانوسها را تبدیل به آب شیرین و قابل شرب کند؟ همه این تحولات، شاید در ۱۰۰ سال گذشته چیزی جز تخیل و رویایی دستنیافتنی نبوده، اما امروز به واقعیت پیوسته است. حال به همین قیاس وقتی بخواهیم درباره ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال آینده صحبت کنیم، پیشبینی ما بر اساس علم، امکانات و پیشبینیهایی است که در حال حاضر در اختیار داریم و این نخستین نقدی است که به نظر من میتوان به تحلیلهای قبلی وارد دانست.
مورد دیگر، که شاید کمتر به آن پرداخته شده، اما نشانههای آن قابل مشاهده است، موضوع توسعه معدنکاری فضایی است. امروزه جهان پیشرفته چشم به معدنکاری فضایی دوخته است و بشر به سمتوسویی در حرکت است که به زودی محدودیت منابع موجود در کره زمین را از سیارهها و کرات دیگر منظومه شمسی تامین خواهد کرد و این اتفاق میتواند در آینده، جلوی تخریب بیشتر کره زمین بر اثر معدنکاری را بگیرد، اما مساله آخر که شاید موضوع فنی و تخصصی معدن نباشد و به انسانشناسی مربوط شود، این باشد که قدرت تطبیقپذیری بشر با شرایط حاکم بر محیط زیست بسیار زیاد است.
اینکه انسان توانسته است در اقصی نقاط جهان، از سردترین نقاط زمین مثل قطبها گرفته تا در نقاط گرمسیری نزدیک خط استوا و از شرق تا غرب عالم پراکنده شود حکمرانی کند، به واسطه قدرت تطبیقپذیری این موجود با شرایط طبیعی است. پس این را هم نباید ندیده بگیریم که بشر با فرازوفرودهای حاکم بر جهان هماهنگ میشود و به همین دلیل، گونه انسان با چنین گستردگی در سراسر جهان تکثیر شده است.
نمونه بارز این انطباق را در پهنه سرزمینی خودمان شاهد هستیم. وجود قناتهایی که در کشور ما سابقهای چند هزار ساله دارند، اثبات این مدعا است که مشکل کمآبی در ایران مربوط به امروز و دیروز نیست و سالهای درازی است که مردم این خطه خود را با این موضوع وفق داده و مصرف خود را با آن هماهنگ کردهاند.
یادم میآید در گذشتهای نه چندان دور، در دهه ۵۰ گفته میشد که نفت ایران تا ۳۰ سال آینده تمام میشود و امروز بیش از ۳۰ سال از این زمان میگذرد و هنوز ما ذخایر غنی گاز و نفت داریم و تمام نشدهاند، زیرا با علم و دانش و کشفیات آن زمان، این پیشبینیها صورت گرفته بود و پیشرفتهای امروزی همه آن برآوردها را تغییر داده است. خلاصه اینکه، پیشبینیهای اضطرابآوری که مرتب به گوش میرسد، صد درصد قطعی نیست و محل بحث و گفتگو است.
من معتقدم معدن و محیط زیست از نقطه تضاد و تقابل به نقطه تعامل دست پیدا کردهاند و باور دارم در سالهای پیش رو خبرهای خوبی از همکاری متقابل این دو بخش خواهیم شنید و تحولاتی مثل معدنکاری سبز و افزایش توجه به محیط زیست در کنار توسعه معدنکاری نوین اتفاق خواهد افتاد.
وجه تمایز معدنکاری امروز یا به عبارت دیگر، معدنکاری سبز این است که یک مرحله به مراحل معدنکاری افزوده است، در معدنکاری سنتی پس از کشف ماده معدنی فرآیند طراحی، برنامهریزی و عملیات فرآوری روی ماده معدنی صورت میگرفت و بعد از پایان عمر معدن، در عمل منطقه معدنکاری، به حال خود رها میشد که آسیبهایی جدی به محیط زیست تحمیل میکرد. اما در معدنکاری سبز، فرآیند دیگری طی میشود، یعنی پس از فرآوری عملیات بازسازی یا خنثیسازی معدنکاری اتفاق میافتد و در تعریف اولیه، به عنوان مرحلهای منفک از مراحل دیگر گنجانده میشود.
تا چندی پیش، ترتیب کار به این صورت بود که طراحی، برنامهریزی، استخراج، فرآوری و در نهایت بازسازی، مرحله به مرحله پیش میرفت، اما در سالهای اخیر به عنوان فرآیندی مداوم و مستمر در طول عمر معدنکاری دیده شده است.
به عبارت دیگر، در کشورهای پیشرفته معدنی، امروزه باید از لحظهای که برای استخراج و فرآوری مواد معدنی طراحی و برنامهریزی میشود، روشهای معدنکاری سبز و برنامههای بازسازی مدنظر قرار گیرد و بدون شک، این فرآیند در آینده کارآمدتر میشود و بسط و گسترش بیشتری مییابد.
منبع: روزگار معدن