به گزارش می متالز، طی ماههای اخیر پر شدن گپ موجود بین نرخهای نیمایی و آزاد ارز از مهمترین محرکهای بورس در مسیر صعود بوده است. عقبنشینی تقاضای سرمایهای دلار طی این بازه، بازی کنترلشده بازارساز در زمین ارز، به انتها رسیدن قدرت تنشهای سیاسی و نهایتا تشکیل بازار متشکل ارزی توانست افسار دلار را به دست گیرد.
دلار طی روزهای اخیر مسیر نزولی پرشتابی را از میانه کانال 13 هزار تومانی تا کانال 11 هزار تومانی تجربه کرده است. در این بین نرخ نیمایی دلار همچنان مسیر صعودی خود را بیوقفه ادامه داده و این دو نرخ بیش از هر زمان دیگری (از زمان تشکیل سامانه نیما) به یکدیگر نزدیک شدهاند.
در وهله اول باید به این موضوع تاکید کرد که نرخ دلار مبنا در محاسبات بورسی طی یک سال اخیر هیچ گاه از نرخ آزاد پیشی نگرفته است و به فرض ثبات نرخهای موجود و در محدودههای فعلی به نظر میرسد سودآوری شرکتهای صادراتی و کالامحور تحت فشار خاصی قرار نخواهد گرفت. به نظر میرسد سیاست موجود بر این امر متمرکز است تا شکاف نرخهای نیمایی و آزاد را به حداقل برساند و این امر در بازه فعلی در حال محقق شدن است.
با این حال اگر فرض را بر اصلاح بیشتر نرخ ارز در بازار آزاد بگیریم، اصلاح نرخ نیمایی نیز ناگزیر خواهد بود. در آن صورت باید پارامتر دلار در سودآوری شرکتهای صادراتی را بازبینی کرد.
در سوی مقابل اگر فرض شود که نرخ دلار در محدودههای فعلی به ثبات برسد به نظر میرسد حالت ایدهآلی برای شرکتهای کالایی صادراتمحور و همچنین برای بورس تهران به وقوع پیوسته است. بنابراین میتوان سقوط نزدیک به 7 هزار واحدی شاخص را به نوعی تداعیکننده انتظار برای اصلاح ادامهدار نرخ ارز در بازار آزاد عنوان کرد.
از مدتها پیش توافق جامعی بر سر این موضوع شکل گرفته که نرخ دلار واقعیتهای اقتصادی را پشت سر گذاشته و تنها محرکهای سیاسی و ریسکهای سیستماتیک هستند که نرخ ارز را صعودی ساختهاند. در شرایط فعلی سناریوهای متفاوتی برای افت نرخ ارز مطرح میشود.
در صورتی که اصلاح نرخ ارز را بتوان به کاهش ریسکهای سیاسی و بینالمللی نسبت داد و امیدوار بود که کشور بتواند از منافع تعریف شده در برجام بار دیگر منتفع شود باید گفت که افت نرخ دلار میتواند سودآوری ریالی شرکتها را تحت تاثیر قرار دهد اما از دیگر سو صرف ریسک بازار بار دیگر میتواند فراتر از محدوده محافظهکارانه 4 مرتبهای رود.
در شرایطی که شاخصهای اقتصادی به ثبات حداقلی بازگردند میتوان انتظار داشت که بانک مرکزی از ابزارهای خود برای کنترل نقدینگی استفاده حداکثری را ببرد و در عین حال سرمایهگذاری در بازارهای رقیب نیز به نظر نمیرسد جذابیت خاصی به همراه داشته باشد.
بنابراین در نهایت باید به این سوال پاسخ داد در هر کدام از سناریوهای ممکن نقدینگی چه مقصدی را برای سرمایهگذاری انتخاب خواهد کرد؟
توقف نمادهای بزرگ سنگآهنی در معاملات امروز به دلیل افشای با اهمیت اطلاعات، تاثیر مهمی بر عدم ریزش هرچه بیشتر شاخص کل در روز سراسر قرمز بازار سهام بود. روز گذشته فولادسازان و معادن سنگآهن بزرگ سقف نسبت فروش کنسانتره و گندله نسبت به شمش فولاد خوزستان را افزایش دادند. بر این اساس نرخ کنسانتره از 13 درصد به 16 درصد قیمت روز شمش فولاد خوزستان تغییر کرد و گندله نیز از 21.5 درصد به 23.5 درصد افزایش یافت. اگرچه قیمتهای جهانی کنونی نسبتهای بالاتری را نشان میدهد اما این توافق میتواند بخشی از این اختلاف را جبران کند و کاهش سودآوری فولادسازان خریدار مواد اولیه را به جیب سنگآهنیها واریز کند.
برآورد میزان ریزش شاخص کل در صورت تاثیر نمادهای بزرگ سنگآهنی نظیر «کگل» و «کچاد» در فضای منفی کامل، میتوانست منجر به ریزش بیش از 800 واحدی شاخص کل شود. از طرفی توقف نمادهای «شپنا» و «وبانک» نیز به عنوان نمادهای موثر بر شاخص از ریزش مجموع 1200 واحدی شاخص کل جلوگیری کرد. اتفاقی که میتوانست درصد سقوط شاخص کل را به بیش از 3.26 درصد برساند. لازم به ذکر است شنبه آخرین مهلت مجاز بودن نمادهاییست که 31 تیرماه مجامع عادی سالانه آنها برگزار میشود و قرارگیری نمادهای بزرگ و تاثیرگذار در این گروه میتواند از زبانههای آتش شعلهور فروشها در فضای فعلی بکاهد.