به گزارش می متالز، به طور طبیعی مسیر رشد بنگاههای صنعتی در اقتصادهای متعارف اینگونه است که ابتدا یک بنگاه کوچک با یک طرح و ایده مشخص برای تولید یک محصول و ارایه یک خدمت با سرمایه نسبتا پایین شکل میگیرد و این بنگاه در طی مسیر فعالیت خود، با تولید محصول باکیفیت که در بازار تقاضا دارد، با توان بهرهوری بالا، با هزینهکرد روی تحقیق و توسعه و... به تدریج بزرگ میشود. میتوانید نمونههای مختلفی را ببینید یا داستان تولید بنگاههای بزرگی مثل مایکروسافت، سامسونگ، فیسبوک، خودروسازها و... را بخوانید، بنگاههای بسیار بزرگ و ارزشمندی که نقطه شروعشان یک دفتر کار ساده در یک اتاق یا یک پارکینگ کوچک خانگی بوده است.
بزرگ شدن بنگاه در حالت طبیعی ناشی از انحصار یا رانت یا رویدادهای غیرمترقبه پیشبینینشده نیست، برای همین همزمان با بزرگ شدن بنگاه از نظر معیارهای متعارف و تبدیل شدن آن به یک بنگاه متوسط و بعد بنگاه بزرگ، توسعه همهجانبه در بنگاه رخ میدهد. یعنی خطوط تولید یا خدماتدهی افزایش مییابد، تجربه مدیریتی بیشتر میشود، استفاده از کارشناسان و مشاوران گسترش مییابد، تعداد کارکنان فزونی مییابد، واحد تحقیق و توسعه، بازاریابی، ارزیابی کیفی، خدمات پس از فروش، سهمگیری در بازار داخلی و خارجی و ... همه در کنار هم رشد میکند.
این امری ضروری و الزاما مورد انتظار نیست که هر بنگاهی که کار خود را شروع کرد باید حتما تبدیل به یک بنگاه بزرگ شود و میتواند در همان سطح کوچک یا متوسط با کارایی بالا بماند و توسعه خود را در آیندهنگری برای حفظ حیات و سودآور ماندن صرف کند اما در نهایت این ایدهآل همه بنگاههای متولد شده است که در یک مسیر طبیعی رشد کنند.
در کشور ما مساله این است که روند تبدیل بنگاههای کوچک به بنگاههای متوسط و بعد بزرگ مسیری منتهی به مقصد نیست و مطالعات نشان میدهد، اغلب بنگاههای بزرگ در اقتصاد ایران از همان ابتدا بزرگ بودهاند. این بنگاهها که تعدادشان در کل بنگاههای صنعتی زیاد نیست اما سهم بالایی در اشتغال و ارزش افزوده دارند با سرمایهگذاری کلان دولت یا به ندرت سرمایهگذاری بخش خصوصی از همان ابتدا بزرگ متولد شدهاند. البته این بزرگ متولد شدن به معنای بهرهوری بالای آنها نیست که باز هم مطالعات نشان داده در اقتصاد ایران نسبت بهرهوری با اندازه بنگاه معکوس است و عملا بنگاههای کوچک بهرهوری بالاتری دارند و هرچه بنگاه بزرگتر میشود از بهرهوری و رقابتپذیری آن کاسته میشود. بنگاههای بزرگ در کشور ما معمولا براساس یک مزیت انحصاری شکل گرفتهاند و با توجه به اینکه به دلیل مدیریت دولتی و تزریق درآمدهای نفتی، هزینه - فایده امری مهم برایشان تلقی نمیشده است اغلب بعد از مدتی که از شروع کارشان گذشته به واسطه مداخلات زیاد و فضای نابسامان اقتصاد کلان با کاهش بهرهوری مواجه شدهاند. ضمن اینکه روند اصلاح ساختار نیز به دلیل مالکیت یا مدیریت دولت در آنها معمولا مسدود است.
اما در شرایط کنونی اقتصاد و با ماندگار فرض کردن عوامل بیرونی موثر بر بنگاههای صنعتی میتوان عنوان کرد که صنعت شرایط بسیار سختی برای بهبود وضعیت خود دارد؛ چرا که مساله تحریم و شرایط خرد و کلان اقتصاد هر دو اثرگذاری بالایی بر بهرهوری کل عوامل تولید در بنگاه دارند. به نظر میرسد اثرگذاری عوامل بیرونی خارج از اختیار بنگاه، در اقتصاد امروز کشور که بحث مداخله در اقتصاد حتی پررنگتر از شرایط معمول شده، بهگونهای است که بررسی شرایط درونی بنگاه چون مدیریت و کیفیت را از حیز انتفاع خارج میکند. در واقع مشکلات بیرونی تحمیل شده بر بنگاه آنقدر بزرگ و اثرگذار است که نمیتوان بنگاهها را به خاطر مشکلات درونبنگاهی شماتت کرد. گرچه بنگاههای اقتصادی در ایران همیشه هم از عوامل بیرونی و هم عوامل درونی رنج بردهاند و این دو عامل در کنار هم منتج به بهرهوری و قدرت رقابتپذیری اندک بنگاهها شدهاند. هرجا هم که عوامل بیرونی بهبود یافته، مثلا در صنایعی که مداخله دولت کمتر بوده یا به دلیل زیرساختها و وجود نهادههای تولید در داخل، وابستگی کمتری به خارج بوده و تحریم اثرگذاری جدی نداشته است، بنگاههای صنعتی رشد مناسبی داشته و حداقل در بازارهای منطقه قدرت رقابتپذیری قابل قبولی داشتهاند. در مجموع هر چند چشمانداز کنونی حوزه صنعت و معدن کشور در کوتاهمدت، روشن نیست اما چون تحریمها همچنان اثرگذار و جدی است، با احتمال افزایش تنشها، سختتر و تنگتر هم میشود. در بلندمدت با فرض حفظ شرایط باید روی صنایعی بیشتر تمرکز داشته باشیم که نهادههای تولید آن در داخل فراهم است و میتواند با وجود تحریمها به کار خود ادامه دهد. یا صنایعی که مساله نوآوری و خلاقیت در آن پررنگ است و میتوانند با استفاده از آنچه امروزه در بنگاههای دانشبنیان و استارتآپها شکل گرفته و روندی رو به جلو دارد، خود را توسعه دهند. با توجه به رشد مناسبی که استارتآپها داشتهاند میتوان امیدوار بود که این خلاقیتها و نوآوریها در خدمت صنعت نیز قرار گیرد و بتواند برای بهبود وضعیت برخی بنگاههای صنعتی راههای مدرن، خلاقانه و فناورانه ایجاد کند. کاری که میتوان برای بهبود وضعیت صنعت و معدن انجام داد، همان عامل اثرگذار و پررنگ بیرونی است یعنی بهبود فضای اقتصاد کلان و محیط کسب وکار، همان عواملی که اتاق بازرگانی نیز تمام توان و تلاش خود را روی بهبود آن متمرکز کرده است. از این منظر، با تکیه بر این فاکتورها و توان تولید داخل میتوان در راستای تعمیق ساخت داخل و رونق تولید گام برداشت.