به گزارش می متالز، یکی از مهمترین دلایل سوددهی این شرکت صادراتی در شرایط سخت تحریمها، مدیریت و برنامهریزی سالانه این شرکت در کاهش هزینهها و افزایش میزان بهرهوری است.
درباره نحوه مدیریت این شرکت و مسائل و مشکلات مربوط به حوزه تولید فولاد در کشور با فرزاد ارزانی، مدیرعامل شرکت فولاد هرمزگان گفتوگویی انجام داده ایم که در ادامه میخوانید.
یکی از مهمترین برنامههای واحد ما این اساس است که اواخر هر سال برای سال آینده برنامهریزی میکنیم و برخی اهداف مهم را برای خود درنظر میگیریم که این اهداف را استراتژیک نام نهادهایم.
یکی از مهمترین موضوعها برای مدیریت یک بنگاه اقتصادی، مدیریت ورودی و خروجی است و اینکه ورودی چیست و درنهایت خروجی بنگاه چه خواهد بود. از اینرو براساس ورودی و خروجیهای شرکت میتوان اهدافی را تعریف کرد. بنابراین اگر فرآیندهای داخلی یک شرکت به درستی عمل کنند، ورودیهای مناسبی را به سمت خود خواهد کشاند. از اینرو اگر ورودیها خوب جذب شوند، خروجیها نیز به همان تناسب نتیجه خوبی خواهند داشت. بنابراین در کل برای اینکه بتوانیم یک بنگاه سودده داشته باشیم باید بتوانیم فرآیندهای داخلی شرکت را مدیریت و همگرا کنیم تا بهترین خروجی را داشته باشد. این فرآیندهای داخلی میتواند در زمینه منابع انسانی، فروش و هزینهها و بهرهبرداری به صورت یک کار گروهی باشد.
اتفاقی که در فولاد هزمرگان افتاد، این بود که این کار گروهی به سمتی پیش برود تا شرکت سودآور شود. از اینرو میزان تولید را افزایش داده و به گونهای برنامهها را پیش بردیم که فروش به بهترین نحو انجام شود. بخش مالی شرکت حساس بود که خریدها را بهموقع انجام دهد یا هماهنگی کامل با بخش فروش داشته باشد. تمام بخشها به یک درک متقابل گروهی رسیدند. برای نمونه مشکل خرید یا منابع انسانی مشکل تمام بخشها بود که برای رفع آن همه بخشها مانند اعضای یک خانواده در کنار یکدیگر بودند.
بنابراین پس از تعیین اهداف استراتژیک، باید اقدام استراتژیک انجام شود. برای نمونه هدف استراتژیک ما ارتقای کیفیت است و در راستای این هدف و شعار باید اقدامهایی انجام شود. این اقدام باید در همه بخشهای واحد انجام شود. از اینرو ۳ ماه یکبار تمام این اهداف رصد و ضعفهای ما مشخص میشود تا به این وسیله بتوان ضعفها را پوشش داد و تا پایان سال به اهداف استراتژیک رسید.
کار ویژهای که در سالهای ۹۶و۹۷ انجام دادیم و توانستیم ضرر انباشته را جبران کنیم و در سال ۹۸ نیز آن را ادامه خواهیم داد، این موضوع بود که روی مدیریت هزینهها به صورت ویژه تمرکز کردیم. برای نمونه در حوزه بهرهبرداری سهم این بخش را در کاهش هزینهها مشخص کرده و در سایر بخشها نیز این کار را انجام دادیم. بنابراین این زنجیره در جهت کاهش هزینهها پیشرفت. برای نمونه مصرف الکترود گرافیتی کارخانه بهشدت کاهش یافت یا در بحث ایرادهای تختال به طرز قابلتوجهی آن را کاهش دادهایم. در کل اگر یک بنگاه به توانمندیهای خود واقف شود، میتواند بهترین نتیجهها را بگیرد.
در فولاد هرمزگان کارگروههای تحول ایجاد کردهایم و این کارگروهها اهداف استراتژیکی را دنبال میکنند که همان اهداف شرکت است و هر بخش سهمی از پیگیری این اهداف استراتژیک را برعهده دارد. نتیجه این اقدامها سبب کاهش هزینه و مدیریت بهرهوری میشود.
شرکت در ۳ماه نخست سال ۹۸ تولید خوبی داشته و فروش نیز با رشد ۶۰درصدی روبهرو بوده و در این ۳ ماه در حوزه داخلی ۱۹۶درصد و در حوزه صادرات ۵درصد رشد داشتهایم.
در نیمه نخست سال گذشته ۵۸۲ هزار تن صادرات داشتیم اما در سال ۹۶ یک میلیون و ۱۰۰ هزار تن صادرات انجام دادیم. در سال ۹۷ نیز همین برنامه را داشتیم که در نیمه نخست سال براساس برنامه پیشرفتیم، چون سفارشها را از قبل گرفته بودیم، اما از نیمه دوم به بعد به دلیل تحریمها تا حدی از برنامهها جاماندیم. تحریمها یک وقفه در کار بهوجود آورد اما پس از این وقفه میتوان دوباره راه را پیدا کرد.
درست و منطقی آن است که در زنجیره فولاد یک رابطه برد-برد بین معادن و فولادسازان ایجاد شود.
این رابطه برد-برد زمانی شکل میگیرد که بین معادن و فولادسازان اشتراک منافع ایجاد شود، اما اگر این دو بخش رقیب همدیگر شوند بدین معنا که فولادساز به سمت خریداری معدن پیش برود و معدنکار نیز فولادسازی راهاندازی کند، این موضوع به صلاح کشور نخواهد بود.
درحالیکه صلاح کشور این است که فولادسازها و معدنکارها روی تخصص خود کار کنند، اما با یکدیگر اشتراک منافع داشته باشند. برای نمونه اگر قرار باشد در فولاد هرمزگان ۱۰ میلیون تن فولادسازی داشته باشیم میتوان گلگهر را نیز در این برنامه مشارکت داد و زمانی که وارد این محدوده شد، منافعی برای خود ایجاد خواهد کرد و برای استخراج بیشتر نیز به سمت اکتشاف بیشتر خواهد رفت.
اما اینکه بخش معدن فولادسازی ایجاد کند، به نفع کشور نخواهد بود. ۱۰میلیون تن فولاد نیاز به ۱۷میلیون تن گندله دارد. همچنین تحقق آن نیاز به برنامه و زیرساخت دارد.
البته برنامه ۱۰میلیون تن فولاد در استان هرمزگان یک هدف ۱۰ تا ۱۵ساله است. اما برای تامین نیاز مواد اولیه این ۱۰ میلیون تن فولاد باید معادن نیز همکاری داشته باشند.
معادن گلگهر، چادرملو، سنگآهن مرکزی که ۴ میلیارد تن ذخیره دارند و در بخشهایی که هنوز اکتشاف انجام نشده است، باید سرمایهگذاری کنند. البته معادن کوچک انگیزه بهتری برای کار دارند چون به لحاظ مالی ضعیفتر هستند و معادن کوچک سرمایه کمتری را میطلبد، تمایل به سرمایهگذاری بیشتری دارند.
مواد اولیه ما گندله است که از شرکتهای داخلی قابل تامین است. البته در تامین گندله با مشکلاتی روبهرو هستیم؛ چراکه هماکنون در جهان جذابیتهای گندله افزایش یافته است و برخی شرکتهای داخلی اقدام به صادرات آن میکنند.
اما به صورت تعاملی در حال تامین آن هستیم و به صورت عمده به وسیله گلگهر، زرند و بوتیا و مبارکه آن را تامین میکنیم. بازار به دنبال گندله است و گندلهسازها نیز به دنبال کنسانتره هستند و کنسانتره سنگ آهن میخواهد و بخش عمدهای از سنگ آهن کشور در دست دولت است. این زنجیره اگر به درستی کار کند و به صورت برد-برد پیش برود، بهتر میتوان کل نیاز زنجیره را تامین کرد. این روزها نیز تعرفه صادرات مواد اولیه را کاهش دادهاند اما باید به سمت صادرات محصولات با ارزشافزوده بیشتر رفت.
بحث افزایش تولید تختال از ۱.۵میلیون تن به ۲میلیون تن را در برنامه داریم. اگر این اتفاق بیفتد به سمت تولید محصولات دیگر نیز خواهیم رفت. در حال عادی طرح توسعه نیز داشتیم. در راستای پیشنهاد ۱۰میلیون تن فولاد در منطقه ویژه اقتصادی برنامههای دیگر همچون سبد محصولاتی چون نورد و... را خواهیم داشت. البته این منطقه بیشتر برای حوزه صادراتی خواهد بود.