به گزارش می متالز، توضیح اداره کل روابط عمومی وزارت نفت به این گزارش که ۱۵ مهرماه ۱۳۹۸ در خبرگزاری فارس منتشر شده به شرح زیر است:
«جناب آقای درخشان، کارشناس محترم اقتصاد انرژی در اظهاراتی که گویا طی نشستی در دانشگاه امام صادق (ع) مطرح شده است بنا بر رویه مالوف خود «از تذکراتی یاد کردند که کسی به آنها توجه نکرد و به همین دلیل کشور در آستانه یک بحران است»، مثلا در همین متن که خبرگزاری فارس آن را منتشر کرده به نقل از ایشان آمده است: پنج سال پیش گفتم فاجعه گازی در پیش است و اعتنا نکردند. این مطالب را در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، کمیسیون کارشناسی شورای امنیت ملی، کمیسیون مجمع تشخیص مصلحت نظام، دانشگاههای مختلف و در سر کلاس گفتم.
البته اگر بخواهیم از دریچهای دیگر به این اظهارنظرها نگاه کنیم میتوان چنین نتیجه گرفت که هیچ مرجعی سخنان یا مدعای آقای درخشان را «صحیح» ارزیابی نکرده است و به همین دلیل به قول خودشان «اعتنا» نکردند، اما آنچه سبب شده تا بعد از مدتها ایشان به یاد بازخوانی تذکراتشان بیفتد احتمالا تصریحات اخیر شماری از مدیران صنعت نفت درباره آینده میدان گازی پارس جنوبی است.
آقای درخشان در فرازی مهم از سخنانشان گفتهاند که «پنج سال پیش با استناد به مطالعات علمی گفتم افت تولید از پارس جنوبی از ۱۴۰۰ آغاز میشود». به نظر میرسد همین ادبیات ایشان برای رد نتیجهگیریهایشان کفایت میکند، چراکه اولا ایشان به دلیل موقعیت شغلی، دسترسی دقیقی به آمارها و اطلاعات رفتار مخزنی میدان پارس جنوبی نداشته و ندارند و به همین دلیل طبیعتا مطالعات ایشان نمیتواند مستند و از نظر «علمی» معتبر باشد و ثانیا آنچه ایشان به زعم خود با «استناد به مطالعات علمی» به آن رسیدهاند هم کشف بزرگی نیست، هر دانشجوی تازهواردی در رشتههای مرتبط میداند مخازن نفت و گاز به دلایل فنی و از جمله طول دوره برداشت دچار افت تولید میشوند و درباره میدان گازی پارس جنوبی هم این اتفاق به صورت کاملا بدیهی رخ خواهد داد. رفتار مخزن یادشده به صورت جزء به جزء در بخشهای مربوطه در شرکت بهرهبردار (شرکت نفت و گاز پارس) و در شرکت ملی نفت ایران رصد میشده است و چیزی که آقای درخشان از آن به مثابه یک اکتشاف علمی یاد میکند سالها قبل در شرکت ملی نفت ایران با دقت پیشبینی شده است. اما اظهارات کارشناس محترم با مفروض انگاشتن صحت کشف علمیشان، مسیری متفاوت از اظهارنظرهای متداول چهرههای دانشگاهی گرفته و به یک بیانیه ضد وزارت نفت تبدیل شده است که به همین دلیل لازم میدانیم مواردی را برای تنویر افکار عمومی به استحضار دانشجویان، پژوهشگران و علاقهمندان مسائل صنعت نفت و آقای دکتر درخشان برسانیم.
ایشان در مسیر یکطرفه اظهارنظر نقادانه و اتهامزنی نسبت به وزارت نفت گفتهاند هیچگونه سیاستگذاری در وزارت نفت ندیدیم که برای بحرانهای جدی انرژی در آینده صورت گرفته باشد. مزید استحضار ایشان باید بگوییم وزارت نفت به اتکای ساختار پویا و متکی به دانش این وزارتخانه، در حوزههای مختلف مطالعاتی، طرحهای دقیق راهبردی برای توسعه و بهبود صنعت نفت و گاز، امکانسنجی فنی - اقتصادی و مقابله با سناریوهای مختلف را طراحی و نتایج مربوطه را هم در سطوح مختلف اجرایی میکند، اما بنا به حساسیت موضوع ضرورتی به اعلام عمومی آنها نمیدانیم. در حقیقت اگرچه بخش قابل توجهی از سیاستگذاریهای مرتبط با فعالیت وزارت نفت در بیرون از این نهاد، در مجلس شورای اسلامی و هیئت محترم وزیران طرحریزی میشود، اما در درون وزارت نفت به دلیل اشراف بر شرایط محیطی داخلی و بینالمللی همواره مجموعهای به هم پیوسته از مطالعات راهبردی و سناریوهای اجرایی برای مواجهه با شرایط مختلف وجود دارد، حالا ایشان با چه بینهای چنین ادعای گزافی را مطرح میکنند؟
گفتهاند نمیدانیم تا چند سال دیگر گاز داریم! و دلیل این سخن خود را هم تفاوتها در آمارهای اعلامی از سوی اشخاص مختلف اعلام کردهاند. ما یک بار برای شما اینجا این مسئله را روشن میکنیم: ذخایر گاز طبیعی ایران ۱۶.۶ درصد ذخایر «فعلی» جهان، ۴۹ درصد ذخایر «فعلی» منطقه خاورمیانه و ۳۸ درصد ذخایر «فعلی» کشورهای صادرکننده نفت است. کشورمان بیش از ۳۳.۳ تریلیون مترمکعب ذخایر قابل استحصال گاز طبیعی دارد و این رقم هم طبیعتا رقم «فعلی» است و در طول زمان ممکن است تغییر کند، کما اینکه کشف میدان گازی ارم در ماههای گذشته هنوز در همین رقم اعلامی اخیر نیز لحاظ نشده است. در حال حاضر میزان تولید تجمعی سالانه گاز رقمی حدود ۰.۳ تریلیون مترمکعب تخمین زده میشود که نشاندهنده این نکته است که ذخایر گازی موجود برای تامین نیاز کشور (به فرض ثابت ماندن ارقام فعلی) تا بیش از ۵۰ سال آینده نیز کافی خواهد بود. میانگین تولید گاز خام در کشورمان در سال گذشته رقمی حدود ۸۴۹.۶ میلیون مترمکعب در روز بوده است و این رقم هم در سالهای آتی تغییرناپذیر نیست.
به نظر میرسد مهمترین دلیلی که سبب شکلگیری یک اشتباه عجیب در بینش و نگرش آقای درخشان شده، فرضیه ثبات اعداد است. احتمالا آقای درخشان بیشتر تمایل دارند یک عدد ثابت و غیرقابل تغییر را به عنوان انتهای افق کفایت گاز کشور بشناسند، اما در اقتصاد انرژی که ایشان کرسی تدریس آن را دارند چنین امکانی میسر نیست. خوب است استاد محترم بدانند در این حوزه علمی، اعداد دائما در حال تغییرند. از سویی میزان ذخایر به دلیل کشف میدانهای جدید در حال تغییر است و از سویی دیگر میزان مصرف داخل کشور که میتواند ستون راهبردی تولید گاز باشد نیز در حال تغییر است. امیدواریم حضرت استاد این نکته مهم را از این پس به دانشجویان عزیز گوشزد کنند که هر جا سخن از انتهای افق کفایت گاز کشور بود آن را تابعی از وضع تقاضای گاز کشور بدانند و چنین اعدادی را غیرقابل تغییر نپندارند. ذخایر گاز طبیعی و به تبع آن تولید گاز تحت تاثیر مولفههای مهمی همچون اکتشافهای جدید، پیشرفتهای فناوری و بهبود مکانیزم بازیافت قابل تغییر (افزایش) است و همچنین بنا به دلایل پیشبینی نشدهای همچون رفتار غیرقابل پیشبینی مخزن قابل کاهش است. تاکید میشود که «تغییر» در میزان ذخایر و تولید یک حقیقت غیرقابل انکار در اقتصاد نفت و گاز است و به نظر میرسد از بدیهیاتی باشد که اساتید محترم باید به آنها توجه کنند.
همچنین مصرف گاز طبیعی کشور به دلایل مختلف از جمله تغییر الگوی مصرف، تغییر تعداد و پراکندگی مصرفکنندگان، تغییر احتمالی سازوکارهای قیمتی، تغییرات اقلیمی و عوامل مختلف دیگر قابل تغییر و نوسان است. هر کدام از این مولفهها میتواند عدد افق انتهای کفایت گاز کشور را تغییر دهد. با این وصف از دانشجویان و پژوهشگران محترم میخواهیم در رهیافتهای تحقیقی خود به گزاره مهم و تاثیرگذار «با فرض تداوم وضعیت فعلی» توجه کنند و اعداد اعلامی از سوی مراجع مختلف را با این شرط لحاظ کرده و نسبت به تغییر آن آمادگی ذهنی داشته باشند.
جناب درخشان در بخشی از سخنانشان با استناد به نظرات مرحوم آقای دکتر سعیدی گفتهاند که سال ۱۴۰۰ شمسی ایران گازی برای صادرات ندارد. ما به دلیل درگذشت آقای دکتر سعیدی شرعا و اخلاقا نمیتوانیم اکنون دیدگاههای ایشان را نقد کنیم، اما با توجه به اینکه ایشان به عنوان شاگرد برجسته آن مرحوم اکنون نیز این سخن را تکرار کردهاند صرفا به این پاسخ بسنده میکنیم که تعبیر ایشان نادرست است و نگاهی کلان به وضعیت ذخایر، ظرفیت تولید و پالایش گاز طبیعی، طرحهای در دست توسعه میدانهای گازی، طرحهای جمعآوری گازهای همراه نفت، مصرف نیروگاهها، مصرف واحدهای صنعتی و مصرف بخش خانگی نشان میدهد ایران در سال ۱۴۰۰ و پس از آن نیز قابلیت صادرات گاز طبیعی را داراست، ضمن اینکه انتقادتان درباره عدم انعقاد قراردادهای بلندمدت از منظر اقتصاد انرژی تعجبآور است، چراکه در موضوع صادرات گاز، اساساَ قراردادهای بلندمدت متضمن منافع ملی و اقتصادی کشور است.
موضوع عجیب دیگری که در سخنان آقای درخشان دیده میشود، طرح موضوع «وابستگی» کشور به یک میدان گازی است. ایشان در بخشی از سخنانشان با ترسیم فضایی نگرانکننده پرسیدهاند: «مسئولان حوزه امنیت ملی عنایت به این وابستگی دارند که چطور کشور را در معرض خطر قرار داده است؟» باید از ایشان پرسید که آیا در رقابت برداشت گاز از بزرگترین میدان مشترک گازی کشور صرفا به دلیل وابستگی سبد انرژی کشور به گاز آن، باید از توسعهاش چشمپوشی کرد. نیک میدانیم پاسخ ایشان مثبت نخواهد بود، زیرا هر سیاستی که دلالت بر کاهش تولید ایران از این میدان مشترک داشته باشد متباین با منافع و امنیت ملی خواهد بود، اما تعجب میکنیم که چرا ایشان در دهه گذشته که وضعیت این میدان گازی به دلیل عقبماندگی در برداشت تاسفبرانگیز بود مسئولان حوزه امنیت ملی را انذار و هشدار نمیدادند!؟
مزید استحضار آقای درخشان باید گفت که پارسجنوبی یک میدان گازی مشترک است که سالهای متمادی توان فنی - مهندسی و سرمایهای کشور برای پایان عقبماندگی در بهرهبرداری از آن بسیج شده و بدیهی است که مصرف همه گاز تولیدی روزانه این میدان به صورت منطقی در اولویت ساختار توزیع کشور خواهد بود، پس آنچه ایشان با تصویر سیاه «وابستگی کشور به یک میدان» میبینند در واقع قطعهای از یک راهبرد منطقی و عقلایی اقتصادی است که برای تحقق آن هزاران کارشناس و کارگر شریف ایرانی بسیج شدهاند. نگرانی ایشان از اینکه وابستگی کشور به یک میدان از ۶۰ درصد به ۸۰ درصد رسیده است نیز با همین بینش قابل رفع است، چراکه افزایش تولید گاز پارسجنوبی در سالهای حضور دولت یازدهم و دوازدهم که به پایان عقبماندگی تلخ کشور منجر شد باید در مدار اقتصاد گاز ایران قابل توزیع باشد و همین موضوع به افزایش میزان ورود گاز تولیدی این میدان به شبکه سراسری مصرف کشور منجر شد. چنین اتفاقی را از هیچ منظری نمیتوان وابستگی نگرانکنندهای دانست، چراکه به هر روی کشورها بنا به بضاعت خود از منابعشان مصرف میکنند. به نظر میرسد با تئوری وابستگی گازی که آقای درخشان بیم آن دارند کشوری همچون قطر که صددرصد تولید گاز و به همان تناسب صددرصد برنامه توسعه ملیاش متکی به یک میدان گازی (بخش مشترک با میدان پارس جنوبی) است، باید چقدر از وابستگی بیم داشته باشد؟ نه جناب آقای درخشان، باید باور کنید جهان تغییر کرده است و حالا به جای ترس و بیم بیدلیل از وابستگی ۸۰ درصدی کشور به یک میدان گازی، باید صفحه شطرنج فرصتها و موقعیتهای نادر کسب منافع ملی را خوب بشناسید.
آقای درخشان در بخشی از سخنانشان به وضعیت افت تولید میدان پارسجنوبی پرداختهاند و البته طبق معمول بهصورت یکطرفه و بدون مشورتهای فنی - تخصصی دست به نتیجهگیریهای شگرف زدهاند. از جمله اینکه اعدادی بدون پشتوانه فنی و صرفا با محاسبات ساده دستی را بیان کردهاند. مثلا فرمودهاند: تولید گاز پارس جنوبی از ۷۲۰ تا ۷۵۰ میلیون متر مکعب به ۸۰ میلیون مترمکعب خواهد رسید و این یعنی ما در ۲۲ سال آینده حدود ۷۰۰ میلیون مترمکعب کسری گاز خواهیم داشت! البته که در وقوع افت تولید میدان پارسجنوبی شک و تردیدی نیست و این یک اتفاق بدیهی فنی است، اما خوب است ایشان بدانند در میدانهای نفت و گاز معمولا از پیش از شروع رویه افت تولید اقدامهایی تحت عنوان «نگهداشت تولید» برنامهریزی و اجرا میشود که به کمک روشهای مختلف، روند افت تولید میدانها کاهش یابد. درباره میدان گازی پارسجنوبی هم همین رویه صادق است و فعالیتهایی برای نگهداشت تولید (از جمله اسیدکاری چاهها) آغاز شده است و از این پس هم در این میدان مهمترین اقدام شامل همین دست طرحها خواهد بود، اما با توجه به اینکه فشارافزایی به عنوان مهمترین راهبرد نگهداشت تولید میدانهای گازی دریایی شناخته شده، این اقدام نیازمند الزاماتی همچون کمپرسورهای فشارافزا است و انشاءالله با تلاشهای صورت گرفته این راهبرد هم به نتیجه خواهد رسید، اما هماکنون کشور فاقد تجربه ساخت این تجهیزات است و به دلیل وقوع تحریمهای ضدایرانی امکان بهرهمندی کشور از توان و تجربه شرکتهای دارای دانش فنی این امر میسر نشد.
آقای درخشان همچنین با اشاره به اینکه کشور نیازمند توربینهای تقویت فشار گاز است و باید دانشگاهها به سمت تولید این توربینها بروند گفتهاند «من پنج سال پیش گفتم توسعه صنعتی را به سمت تولید توربینهای تقویت فشار میادین ببرید». البته این گفتار ایشان کمی با رفتارشان تناقض دارد، آنچه به یاد میآوریم این است که ایشان هنگام مذاکرات عقد قرارداد فاز ۱۱ پارس جنوبی با کنسرسیوم توتال، CNPC و پتروپارس که قرار بود برای نخستین بار طی آن سکوهای عظیم فشارافزا ساخته شود با چه شدت و حدّتی مخالفت کردند. آن قرارداد میتوانست مسیر هموارتری برای دستیابی به دانش و تکنولوژی ساخت سکوهای عظیم فشارافزا در اختیار کشور قرار دهد، بالاخره همانگونه که ایشان مدرک پیشرفته علم اقتصاد خود را از «مدرسه اقتصادی لندن» اخذ کردند، آن قرارداد نیز میتوانست زمینه پیشرفت در زمینه تولید توربینهای تقویت فشار گاز در کشور ایجاد کند، اما با توجه به اینکه نقطه محوری پیشنهاد ایشان دانشگاهها بوده است و ایشان خود یک چهره ممتاز دانشگاهی هستند باید گلایهشان را در اطراف خود جستوجو کنند. علاوه بر این، هنوز هم کشور نیازمند چنین تجهیزاتی است و ایشان به عنوان یک چهره دانشگاهی خود وارد این فضا شوند و با اقدامی جهادی یک گام در این مسیر بردارند. بسمالله.»