به گزارش می متالز، قراردادهای اداری تابع تصویب مراجع خاصی هستند که اصولی از قانون اساسی ضرورت آن را اعلام کرده است. ضمن اینکه هیچ یک از کارکنان دولت و دستگاههای دولتی حق ندارند، خارج از حدود و اعتبارات مصوبه برای دولت تعهدی ایجاد کنند. همچنین علاوه بر رعایت تشریفات مزایده و مناقصه که به آنها خواهیم پرداخت، الزام به مشورتهای اجباری قبل از انعقاد هر قراردادی از جمله پیشنیازهای الزامی است.
در قراردادهای خصوصی، آزادی اراده طرفین جز در موارد استثنایی، یک اصل است، زیرا طبق ماده ۱۰ قانون مدنی قراردادهای خصوصی تا جایی که مخالف قانون نباشد معتبر است؛ اما مدیران دستگاههای دولتی نماینده اداره متبوع خود هستند، نه مالک آنچه تحت اداره آنهاست و نماینده فقط همان اختیاری را دارد که قانون به او اعطا کرده و به رسمیت شناخته است. به این ترتیب انعقاد معاملات دولتی از جهات مختلف با محدودیتها، ممنوعیتها و رعایت تشریفات متعددی مواجه است.
در حقوق خصوصی قصد و رضای طرفین معامله یکی از شرایط صحت هر قراردادی تلقی شده و ضمانت اجرای آن بطلان است. اما در قراردادهای اداری باید گفت که علاوه بر این موارد، تدلیس، اشتباه و تبانی در چنین معاملاتی نیز موجب بطلان قرارداد خواهد بود. همچنین اهلیت طرفین و متعاملین از دیگر لوازم صحت قرارداد به حساب میآید؛ اما از آنجایی که مساله اهلیت از امور وابسته به شخصیت انسان است، در قراردادهای دولتی از نظر قانونی بدین گونه است که باید ابتدا احراز شود آیا مقام اداری برای انعقاد قرارداد اختیار انتخاب طرف قرارداد یا تعیین مبلغ قرارداد یا اختیار ایجاد تعهد برای دستگاه دولتی را دارد یا خیر.
در اینجا اصل بر آزادی اراده مقام اداری نیست، بلکه مقام اداری تا آن حد اختیار دارد که قانون به وی اعطا کرده است. از این جهت است که صلاحیت اداری به صلاحیت تکلیفی و صلاحیت اختیاری تقسیم میشود. بدینصورت که در صلاحیت تکلیفی مقام اداری در اتخاذ تصمیم و انتخاب راهحل آزاد نیست و قانون محدوده و نوع تصمیم را مشخص کرده است. اما در صلاحیت اختیاری، مأمور دولت اختیار اتخاذ تصمیم در امور مشخصی را دارد و این تصمیم پیشاپیش از سوی قانون تعیین نشده است. در واقع، صلاحیت اختیاری به مقام اداری اجازه میدهد در تصمیمگیری تا حدی آزادی عمل داشته باشد تا مناسبترین تصمیم را اتخاذ کند. به عبارت دیگر، مقام اداری فرصت و امکان ارزیابی را دارد. در صورتی که در صلاحیت تکلیفی این امکان برای مقام اداری وجود ندارد. در واقع، قانون امکان ارزیابی شرایط و اوضاع و احوال گوناگون را از مقام اداری سلب میکند.
از طرف دیگر، مورد معامله باید دارای شرایطی از جمله مالیت یعنی ارزش اقتصادی باشد. همچنین اجرای مورد تعهد باید برای متعهد مقدور بوده و نیز مورد معامله برای طرفین معامله معلوم و معین باشد. در نهایت این که جهت معامله باید مشروع باشد که در تعریف اجمالی آن میتوان گفت، مقصودی است که هر یک از دو طرف به دلیل آن معامله میکنند.
شرایط اختصاصی قراردادها
دستگاههای اجرایی برای انعقاد هر قراردادی باید از قبل تمهیداتی اتخاذ کنند. از جمله اینکه نسبت به اخذ مجوز، تأمین اعتبار و تعیین مقام صالح اقدام کنند. این صلاحیت شامل، صلاحیت قانونی، ذاتی و محلی نیز میشود.
از ویژگیهای صلاحیت قانونی این است که نمایندگان و جانشینهای قانونی کارفرما در حکم خود کارفرما بوده و حسب ماده ۶ شرایط عمومی پیمان، پیمانکار نمیتواند تغییر کارفرما را موجبی برای فسخ قرارداد و عدم اجرای آن قرار دهد. متقابلاً نمایندگان و جانشینهای قانونی پیمانکار نیز تا زمانی در حکم پیمانکارند که صلاحیت و رتبهبندی آنها رعایت شده باشد. همچنین از آنجایی که طرحهای عمرانی ممکن است طرحهای ملی یا استانی باشد، بحث صلاحیت محلی کارفرما پیش میآید که البته در صورت استانی بودن طرح، مقامات و اعضای کمیسیون مناقصه یا ترک تشریفات نیز تغییر خواهند کرد؛ بنابراین همانگونه که مقامات محلی مجاز به انعقاد پیمان برای طرحهای ملی نیستند، اشخاص خارج از استان ومسوولین دیگر دستگاههای اجرایی نیز صالح به انعقاد قرارداد با پیمانکاران، بدون موافقت قانونی دستگاه اصلی نیستند.
هرچند در حقوق خصوصی هر قراردادی ممکن است به ایجاب و قبول، حتی با لفظ و بدون اینکه نوشتهای رد و بدل شود، منعقد شود، کتبی بودن قرارداد در نظام حقوق اداری از ضروریات غیرقابل انکار است؛ بنابراین موضوع کتبی بودن قراردادهای دولتی، از شرایط اجتنابناپذیر و از لوازم نظام اداری است. با اینکه در معاملات جزیی مثل خرید اقلام مصرفی و کمارزش، نوشتن قرارداد به شکل معمول ضروری نیست. با این حال هزینه کردن تنخواه دولتی در جهت مصارف مورد نیاز، مستلزم ارایه فاکتورهای مربوطه است که عملاً توافقات روزمره را کتبی منعکس خواهد کرد.
مطابق قانون محاسبات عمومی، قانون برگزاری مناقصه و نیز آییننامه معاملات دولتی، کلیه پیمانکاریهای دولتی باید از طریق مناقصه صورت پذیرد. در این ارتباط ماده ۷۹ قانون محاسبات عمومی مقرر میدارد: معاملات وزارتخانهها، مؤسسات دولتی اعم از خرید، فروش، اجاره، استجاره و پیمانکاری و اجرت کاری و ... (به استثنای مواردیکه مشمول مقررات استخدامی میشود) باید حسب مورد از طریق مناقصه و مزایده برگزار شود. مزایده فرآیندی است برای فروش یا واگذاری کالا، خدمات یا حقوق دولتی یا متعلق به عام (بیتالمال) به فرد یا افرادی که بیشترین قیمت را پیشنهاد کرده باشد. مناقصه فرآیندی رقابتـی برای تأمین کیفیت مـوردنظر است که در آن تعهدات موضـوع معـامله بـه مناقصهگری که کمترین قیمت را پیشنهاد کرده باشد، واگذار میشود. روند برگزاری مناقصه کتبی بوده و نهایتاً نیز برابر بند (ب) ماده ۲۱ قانون مناقصه، با برنده مناقصه قرارداد کتبی منعقد خواهد شد.
در حوزه حقوق خصوصی، مستفاد از مواد ۲۳۷، ۲۳۸ و ۲۳۹ قانون مدنی، صِرف تخلف از انجام تعهد موجب حق فسخ برای طرف مقابل نمیشود. بلکه متعهدله میتواند از دادگاه الزام و اجبار متعهد را به انجام تعهد بخواهد. به علاوه در صورتی که اجبار متعهد ممکن نباشد و تعهد نیز از جمله اموری نباشد که توسط شخص ثالث یا خود متعهدله انجام شود، متعهدله میتواند با رجوع به دادگاه، قرارداد را فسخ کند. اما در حقوق عمومی راجع به قراردادهای اداری، طی کردن چنین روند طولانی لازم نیست. دولت بدون الزام به مراجعه به دادگاه میتواند به استناد تخلف متعهد یا تقصیر وی یا تأخیر در انجام تعهد، قرارداد را فسخ کند. در این صورت، چنانچه طرف مقابل مدعی عدم تخلف از مفاد قرارداد باشد، حق دارد برای اثبات ادعای خود به دادگاه صلاحیتدار مراجعه کرده و دادخواهی کند.
در قراردادهای خصوصی، تعلیق قرارداد برای مدت محدود و معین، مشروط به حدوث شرایط فورسماژور (مثل وقوع جنگ، زلزله، شورشها و انقلابهای مانع اجرای قرارداد) است. اما حق تعلیق قرارداد از طرف دولت، محدود به شرایط فورسماژور نیست. تعلیق قرارداد، در شرایط خاص که مقتضیات اداری ایجاب کند، از حقوق ترجیحی دولت نسبت به طرف خصوصی قرارداد است.
حق افزایش یا کاهش میزان قرارداد، در بسیاری از قراردادهای اداری ذکر میشود. این موضوع شامل تغییر مقادیر کار، قیمتهای جدید، تعدیل نرخ قرارداد در شرایط عمومی پیمان و بیشتر نمونه قراردادهای دولتی نیز ذکر شده است. هر چند عدم ذکر آن مانع اعمال این حق ترجیحی برای دولت نخواهد بود؛ بنابراین برای اینکه طرف قرارداد نیز نسبت به تکالیف خود آشنا باشد، شایسته است بداند قواعد ترجیحی به عنوان شروط اجباری در همه قراردادهای دولتی قابل اعمال هستند.
فسخ قرارداد حتی بدون تخلف طرف قرارداد، از قواعد اقتداری دولت به حساب میآید که به لحاظ مقتضیات اداری صورت میگیرد. اما بدیهی است دولت در چنین اقدامی باید خسارت طرف مقابل را جبران کند. به گونهای که اگر دستگاه دولتی بخواهد به صورت یکجانبه به قرارداد خاتمه دهد باید خسارت طرف مقابل را طبق نظر کارشناس پرداخت کند.