به گزارش می متالز، وقتی به آخرین آمار و ارقام مربوط به تجارت آمریکا و چین نگاه میکنیم، احتمالاً این سؤال را از خود خواهیم پرسید که توافق تجاری جدید بین دو کشور چگونه میتواند تراز تجاری بین آنها را به یک توازن قابلقبول برساند.
در دهماهه نخست سال جاری میلادی آمریکا 294.5 میلیارد دلار در برابر چین کسری تجاری داشته است که این رقم معادل 40 درصد کل کسری تجاری آمریکا (در مقابل تمامی کشورهای جهان) در دوره مذکور است. طی این دوره صادرات چین به آمریکا 382.1 میلیارد دلار بوده است؛ در مقابل، آمریکا تنها 87.6 میلیارد دلار کالا به چین صادر کرده است که این رقم نسبت به دوره مشابه سال قبل (دهماهه نخست سال 2018) حدود 14.5 درصد کاهش نشان میدهد.
در توافق جدید، چین متعهد شده است که ظرف دو سال آینده واردات کالا و خدمات از آمریکا را به میزان 200 میلیارد دلار افزایش دهد. البته این افزایش 200 میلیارد دلاری ظرف دو سال (100 میلیارد دلار در سال) بهتنهایی برای جبران کسری تجاری آمریکا در مقابل چین کفایت نخواهد کرد؛ بلکه صادرات چین به آمریکا -که در سال گذشته میلادی 462.4 میلیارد دلار بوده است- باید تقریباً نصف شود تا آمریکا به هدف خود یعنی توازن تجاری در مقابل چین دست یابد.
اما واقعاً چقدر احتمال دارد که چنین سناریویی رخ بدهد؟ واقعیت امر این است که بدهیهای خارجی سنگین آمریکا باعث خواهد شد که حجم عظیمی از ثروت و فناوری از این کشور به چین منتقل شود و خالص داراییهای خارجی چین افزایش یابد. از طرفی سایر مسائل مهم از جمله حقوق مالکیت فکری، انتقال اجباری فناوری، یارانههای غیرقانونی به بخش صنعت و دستکاری نرخ ارز که دو کشور بهشدت بر سر آنها اختلاف داشتهاند، در این توافق بهصورت شفاف و در قالب مفاد قانونی حلوفصل نشده است و دو کشور صرفاً بیانیهای برای تضمین حقوق یکدیگر در این قضایا صادر کردهاند. به عبارت دیگر سازوکار اجرای توافق مبتنی بر نشستهای دوجانبه در سطح کارشناسان دو کشور خواهد بود و تنها در صورت بروز اختلافات جدی، مقامات بالاتر برای حلوفصل اختلافات وارد عمل خواهند شد.
کاملاً مشخص است که در اینجا مقتضیات سیاسی بر دسترسی به یک توافق واقعی برای از بین بردن شکاف تراز تجاری دو کشور -که برای آمریکا یک مسئله امنیت ملی محسوب میشود- اولویت یافته است. این واقعیت را بهخوبی میتوان از بیانیههای رسمی که این خصوص توافق منتشر شده است، استنباط کرد.
واشنگتن در بیانیههای خود تأکید میکند که چین قول داده است واردات محصولات کشاورزی و سایر محصولات آمریکایی را افزایش دهد، اما همانطور که اشاره شد حتی در صورت افزایش 200 میلیارد دلاری واردات چین از آمریکا ظرف دو سال آینده، باز هم کسری تراز تجاری آمریکا در برابر چین رقم بسیار بزرگی خواهد بود.
از سوی دیگر دولت چین در بیانیههای خود از چنین تعهداتی نام نبرده است. رسانههای دولتی چین تنها به این اشاره میکنند که یک توافق تجاری مبتنی بر برابری و احترام متقابل بین دو کشور حاصل شده است و اینکه بر اساس قوانین سازمان تجارت جهانی و اصول بازار و کسبوکار، گسترش بازار داخلی چین به افزایش صادرات کالاها و خدمات از کشورهای دیگر از جمله آمریکا منجر خواهد شد.
به نظر میرسد توافق فعلی شباهت چندانی به یک صلح دائمی برای پایان بخشیدن به جنگ تجاری ندارد و بیشتر شبیه یک آتشبس موقت است. البته در این میان چین نیز باید بداند که مازاد تجاری چشمگیر و سیستماتیکی که این کشور در برابر آمریکا دارد، نمیتواند برای مدت زیادی ادامه داشته باشد؛ فارغ از اینکه چه کسی پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال آینده خواهد بود. اساساً برای کشوری که بیش از 23 تریلیون دلار بدهی عمومی دارد، کسری بودجهاش نیز بهسرعت در حال افزایش است و خالص سرمایهگذاریهای خارجی آن بالغ بر 10.5 تریلیون دلار برآورد میشود، چنین کسری تجاری بزرگی یک مسئله آزاردهنده است و به همین دلیل شدید بودن واکنش آمریکا در این شرایط اتفاق عجیبی نیست.
درک این واقعیت که کسری تجاری آمریکا در برابر چین یک مانع بزرگ برای بهبود محسوس روابط بهشدت متلاطم دو کشور است، نباید برای استراتژیستهای چینی زیاد دشوار باشد. همه چیز بسیار ساده و مشخص است: یا از آمریکا بیشتر و خیلی بیشتر کالا و خدمات بخرید و یا صادرات افراطی بهسرعت در حال رشد خود به آمریکا را کاهش دهید.
اینکه چرا چینیها بهموقع در این مسیر گام برنداشتند تا از تشدید تنشها در روابط خود با آمریکا جلوگیری کنند، به محاسبات ژئوپلیتیکی دولتمردان پکن مربوط میشود که البته شاید آنها قصد داشته باشند در این زمینه تجدیدنظر کنند.
با توجه به اینکه سال 2020 در آمریکا سال انتخابات است، دونالد ترامپ و دیگر مقامات واشنگتن به تمجید از دستاوردهای این توافق ادامه خواهند داد، حتی اگر کسری تراز تجاری آمریکا در برابر چین همچنان بالاتر از چیزی باشد که بتوان انکارش کرد. این قضیه در مورد سایر دستاوردهای سیاسی و امنیتی آمریکا در رقابت راهبردی این کشور با چین نیز صدق میکند.
در هر صورت سرمایهگذاران و فعالان بازار باید از این پس بهدقت آمارهای تجاری را رصد کنند تا نشانههایی از واقعی بودن (یا نمایشی بودن) توافق جدید بین آمریکا و چین بیابند.
آیا در این شرایط روزنه امیدی برای بازارهای مالی گشوده خواهد شد؟ بله، به شرط اینکه فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) با آنها دوست باشد، زیرا قیمت داراییها همواره از کانال سیاستهای پولی تعیین میشود.