به گزارش می متالز، نوسان در بازار فلزات، اثر مستقیم بر سرمایهگذاریهای آتی و برنامههای توسعهای معدنکاران دارد. این در حالی است که نوسان غیرقابل اجتناب و سرمایهگذاری برای توسعه، غیرقابل چشمپوشی است. این تضاد را چگونه میتوان حلوفصل کرد؟ سؤالی که از «علی معطر»، مشاور سرمایهگذاری مدیرعامل شرکت ملی صنایع مس ایران پرسیدیم. معطر که سالها در حوزۀ سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی فعالیت داشته، میگوید بهترین راه برای کم کردن اثرات شدید نوسانات بازار و آمادگی برای رویارویی با آنها، اتخاذ یک استراتژی جذب تأمین مالی است که تدوین آن در شرکت ملی صنایع مس ایران مطرح شده است.
افزایش قیمت جهانی مس، به عوامل زیادی بستگی دارد؛ ازجملۀ آن عوامل، در درجۀ نخست تولیدکنندگان هستند که با کاهش تولید و عرضه، بر قیمت مس اثر میگذارند؛ با کاهش تولید، قیمت مس بالا میرود و برعکس. این اصلیترین عامل در تغییر قیمت است، اما یکسری عوامل فرعی هم در این زمینه اثرگذارند که از جملۀ آنها میتوان به نرخ بهرۀ جهانی و رشد اقتصادی چین اشاره کرد که بر قیمت جهانی فلزات اساسی ازجمله مس تأثیرگذارند، یا عواملی مثل مسائل سیاسی و... . تا جایی که من مرور کردهام، پس از آلومینیم و آهن، مس دارای بیشترین مصرف است؛ چراکه به دلیل خاصیت رسانایی و تطبیقپذیریاش، کاربریهای زیادی در صنعت ساختمانسازی، صنایع تولیدی سنگین و... دارد که خود این هم در تغییرات قیمت مس تاثیر دارد.
حالا این کاهش و افزایش چه تأثیری در سرمایهگذاریهای شرکت میگذارد؛ واقعیت این است بهدلیل اینکه ساختار شرکت در دورههای گذشته دولتی بود (الان شرکت از نظر قانونی و حقوقی خصوصی تلقی میشود، اگرچه هیأتمدیرۀ شرکت ساختاری نیمهدولتی دارد)، در واکنش به آنچه در بازار جهانی اتفاق میافتاد، سریع عمل نمیشد. بگذارید با مثالی توضیح دهم؛ وقتی قیمت مس بالا میرود، برداشت از معادنی که عیار پایین دارند، توجیهپذیر میشود، اما وقتی قیمت مس پایین است، توجیه ندارد که این معادن اکتشاف شوند و به تولید برسند. حالا تا استفاده از این معادن در زمانی که قیمت مس بالاست، به چرخۀ تصمیمگیری برسد و در هیأتمدیره و کمیتههای تصمیمگیری بررسی شود، روند طولانیای باید طی میشد و شرکت برای تصمیمگیری در رابطه با اجرای پروژهها در زمانی که قیمت در بازار جهانی بالا بود، مقداری تأخیر داشت و به همین دلیل از فرصتها بهینه استفاده نشد.
این موضوع چند دلیل دارد؛ یکی همان ساختار مدیریتی است که گفتم. تا جایی که بررسی کردهام، در دورۀ 2000 تا 2008، قیمت مس از 1814 دلار به 6963 دلار در هر تن رسید؛ یعنی تقریباً در طول این هشت سال قیمت سهبرابر شد؛ حالا ببینیم این دوره چه مقطعی از حیات شرکت مس بوده است؛ تقریباً شروع این افزایش قیمت 17سال پیش است که در غالب این دوره، دولتی سر کار بود و مدیریتی در شرکت حاکم بود که آثار عملکردش را هنوز در شرکت میبینیم. در این دوره، پروژههای توسعه بهدرستی مطالعه نشده بودند؛ بهطوریکه وقتی مدیریت جدید سر کار آمد مجبور شد یکسری از پروژههای توسعه را از چرخه خارج کند.
پس چیزی که در عملکرد آن دوره میبینم، این است که بهدرستی از فرصتها استفاده نشد یا اگر پروژهای هم بهدرستی تعریف شد، در همان دوره به اجرا نرسید که از فرصت بالا بودن قیمتها استفاده شود. دلیل دیگر، تحریم است که در سال 2013 فلز مس بهطور مشخص تحریم شد و در کنار دیگر تحریمها مثل تحریم مبادلات بانکی، خریدوفروش مس ایران هم تحریم شد. البته تحریم فلز مس برداشته شد ولی تحریم مبادلات بانکی هنوز پابرجاست. همانطور که میدانید سرمایهگذاری دو شکل دارد؛ مستقیم و فاینانس؛ هر سرمایهگذاری بخواهد در هرکدام از این دو راه سرمایهگذاری کند، باید پولش بازپرداخت شود. سرمایهگذاران خارجی سالهاست به دلیل نگرانی از بازگشت سرمایهشان، از ورود به بازار ایران خودداری میکنند. قبل از برجام البته همیشه در مذاکره با سرمایهگذاران خارجی با مشکل مواجه بودیم و آنها خیلی راحت با ایران و شرکت مس کار نمیکردند، اما پس از برجام روزهایی داشتهایم که شش گروه از شرکتهای خارجی -از همهجای دنیا- که بیشتر اروپایی بودند، برای مذاکره با ما حضور پیدا میکردند و همه هم با شور و شوق میآمدند تا از این امکان و فرصت عقب نمانند. این را هم بگوییم که بازار ایران، همیشه بازار مهمی بوده است، اما پس از فرصت برجام همه میآیند، در مذاکرات هم بسیار مثبت برخورد میکنند، پیشنهادهای خوبی هم برای فاینانس و سرمایهگذاری مستقیم ارائه میکنند و رفتوآمدها ادامه پیدا میکند، اما در عمل بهدلیل مشکلات بانکی که هنوز هم وجود دارد، سرمایهگذاریها بهخوبی محقق نمیشود. همین امروز با یک گروه اسپانیایی جلسه داشتم که مدتهاست در رفتوآمدند و پس از این آخرین جلسه، رفتند تا قراردادی بفرستند که حتی ضمانت بانکی و دولتی هم در ازای آن از ما نمیخواهند و صرفاً با ضمانت شرکت و با یک نامه و قراردادی که شرکت امضا میکند و با آن ضامن پرداخت دیون میشود، حاضرند با شرکت مس کار کنند؛ من به غیر از صنعت نفت و پتروشیمی، شرکت ایرانیای سراغ ندارم که شرکتهای خارجی حاضر باشند صرفاً با ضمانت شرکتی، با آن شرکت کار کنند.
ابتدا برجام مقداری از مشکلات ایران را حل کرد که شامل اقتصاد کلان و صنعت ایران بهطور کلی میشود؛ بنابراین، ابتدا اعتبار ایران برگشت و ما با ورود بسیاری از سرمایهگذاران مواجه شدیم. دلیل دیگر نیز خود شرکت مس است؛ چراکه شرکت مس برای سرمایهگذارها -چه سرمایهگذاری مستقیم و چه فاینانس- شرکت بسیار جذابی است؛ همیشه در جلسات مختلف به همکاران خودمان گفتهام که باید اتکابهنفس داشته باشیم، قوی برخورد کنیم و نسبت به خواستههایی که از سرمایهگذاران داریم، توقع داشته باشیم تا بهترین پیشنهاد را به ما بدهند؛ چراکه شرکت مس ویژگیهایی دارد که کمتر شرکتی در ایران دارد؛ عملکرد و قدمت، از مهمترین این ویژگیهاست. شرکت مس، یک شرکت قدیمی با عملکرد بسیار مطلوب است، یک شرکت تولیدی که از 50سال پیش فعالیت خود را شروع کرده و با یک عملکرد بسیار خوب، کار خود را ادامه داده، پروژهها را توسعه داده و بهعنوان یک شرکت سودآور، همیشه سابقۀ مطلوبی داشته و در هیچ دورهای ضررده نبوده است.
از سوی دیگر، صادراتی بودن محصولات تولیدی شرکت بر اعتبارمان اثرگذار است. غیر از شرکتهای وابسته به وزارت نفت و پتروشیمی، شرکتهایی که محصولات آنها صادراتی باشد، انگشتشمارند. البته ما ملزم هستیم تا نیاز داخلی را تأمین کنیم و صنایع پاییندستی داخلی نیاز دارند که ما مقداری از محصولات را در داخل توزیع کنیم، اما واقعیت این است که ما هرچقدر تولید کنیم، خارجیها باز هم تقاضا دارند؛ بنابراین، همیشه به ارز خارجی دسترسی داریم و این ارز خارجی از نظر سرمایهگذاران برای این مهم است که اگر به ما وام بدهند، شرکت با توجه به صادراتی که دارد، میتواند سرمایۀ آنها را برگشت دهد؛ ضمن اینکه تغییرات داخلی نرخ ارز هم در این مقوله برای شرکت مهم نیست.
ویژگی سوم که شرکت مس را برای سرمایهگذاران خارجی جذاب میکند، این است که مس، شرکتی بورسی است و شرکتهای بورسی، شرکتهایی شفاف هستند؛ یعنی پنهانکاری ندارند و مثل بسیاری از شرکتهای ایرانی، دودفتره نیستند؛ بنابراین، ارزیابی این شرکت برای شرکتهای خارجی، کاملاً راحت است و این از نظر یک سرمایهگذار بسیار مهم است که کسی با آنها بازی نکند.
چهارمین ویژگی غیر از اینکه کالاهای شرکت صادراتی است، این است که تولید این شرکت نرخ بینالمللی دارد و کسی روی آنها حرف نمیزند؛ در LME، نرخ کالاها مشخص است. این عامل هم برای یک سرمایهگذار خیلی مهم است؛ بنابراین، ما نمیتوانیم قیمتی را به سرمایهگذار تحمیل کنیم؛ چراکه نرخ بینالمللی دارد و حسابها هم مشخص است.
ویژگی دیگر، اندازۀ شرکت است؛ شرکت مس، جزو شرکتهای بزرگ تلقی میشود و شرکتهای بزرگ آنقدر محکم هستند که بتوانند تمام مشکلات را پشت سر بگذارند؛ کمااینکه شرکت مس تمام مشکلات ازجمله تحریم و مشکلات مدیریتی را پشت سر گذاشته و خیلی استوار به روند خود ادامه داده است و خوشبختانه دورنمای بسیار خوبی هم دارد؛ بهطور مثال، طی گزارشی دیدم میزان فروش سال 95 شرکت نسبت به سال 94، حدود دو برابر شده است. به هر حال، دورنمای شرکت برای تمام سرمایهگذاران بسیار مطلوب است؛ بنابراین، پاسخ شما دو بخش داشت؛ یکی برجام که ایران را تا حدودی از مشکلات خارج کرد و دوم اعتبار، قدرت و عملکرد شرکت مس.
بله. در این مدت اخیر که افزایش قیمت جهانی مس شروع شده، تلاش زیادی در حال انجام است و چند پروژه وجود دارد که مطالعات آنها انجام شده، گزارشهای توجیهپذیری اقتصادی آنها تهیه شده است و آماده اجرا هستند. این پروژهها تولیدات شرکت را افزایش میدهد. از سوی دیگر، با گروههای مختلف سرمایهگذار هم مذاکره شده است. اما نظر شخصی من این است که شاید هنوز مجموعۀ سهامداران که نمایندههای آنها بهعنوان هیأتمدیره تصمیمگیری میکنند، نتوانستهاند در زمینۀ حضور سرمایهگذار خارجی تصمیم قطعی بگیرند، یا به هر دلیلی ازجمله دلایل سیاسی یا مسائل حوزهای که آنها بهعنوان نمایندۀ آن در هیأتمدیرۀ شرکت فعالیت میکنند، نمیتوانند در این زمینه تصمیم بگیرند.
برای مثال، از کشورهای مختلف شرکتهای بزرگی برای سرمایهگذاری آمدهاند؛ چند شرکت برای فاینانس و چند شرکت برای سرمایهگذاری مستقیم. حتی دو شرکت هستند که بسیار پیگیرند تا یکمقدار از سهام شرکت ملی صنایع مس را خریداری کنند یا اینکه در یکی از پروژهها شریک شوند یا اینکه یکی از پروژهها به آنها واگذار شود؛ میخواهم بگویم بسیار انعطافپذیرند و با هر شرایطی حاضر به همکاری هستند. البته دلیل این شرکتها برای مشارکت با شرکت مس هم مشخص است؛ آنها میآیند تا به بازار ایران وارد شوند، میآیند تا در بازار جهانی، با شرکتهای بزرگ توزیعکنندۀ مس رقابت کنند؛ اگرچه دلیلی ندارد که ما در این اهداف با آنها همراهی کنیم، اما باید برای نیازهای خودمان، ازجمله آشنایی و ورود تکنولوژی جدید، با آنها همراهی کنیم؛ چراکه به شهادت دوستان فنی، بعضی از این شرکتها از آخرین تکنولوژیهای روز برخوردارند؛ بنابراین، میتوانند این تکنولوژی را به شرکت مس وارد کنند؛ اما ما هنوز نتوانستهایم در داخل شرکت تصمیم بگیریم که با این گروهها شریک شویم یا نه. یا مثلاً یکی از صندوقهای سرمایهگذاری خارجی برای ما فاینانس تعریف کرده بود، اما وقتی پیشنهاد را به هیأتمدیره ارائه کردیم، مطرح شد که چون پیشنهاد مربوط به فلان کشور است، ممکن است تبعات سیاسی داشته باشد. حرفم این است که این نکات هنوز در شرکت جمعبندی نشده است.
شخصاً در این زمینه مُصر و پیگیر هستم و پیشنهادی هم به مدیرعامل ارائه کردهام تا در هیأتمدیره مطرح شود که توسط هیأتمدیره، یک استراتژی سرمایهگذاری و تأمین منابع مالی، تدوین و تعیین شود تا کار را برای معاونت توسعه و حوزۀ اقتصادی و من که بهعنوان مشاور فعالیت میکنم، تسهیل کند. ما میرویم با گروهی مذاکره میکنیم، اما بعد میگویند مذاکرات را با این گروه ادامه ندهید؛ بنابراین، اگر از ابتدا اختیارات و محدودیتها تعریف شده باشد، امکان بهرهوری و اعتبار شرکت هم بیشتر میشود.
الان، منتظریم هیأتمدیرۀ جدید شکل بگیرد تا در زمینۀ درخواست بنده تصمیم بگیرند. اگر این موضوع روشن شود، خیلی میتواند به پیشبرد کار کمک کند. در واقع، موضوع این درخواست، استراتژی جذب سرمایهگذار یا جذب منابع مالی است.
خیر، تعیین نشده، بلکه درخواست کردهام که تعیین شود، منتها صورتمسأله را باز کردهام. ما یک موضوع پروژههای توسعهای و سرمایهگذاریهای جدید داریم که این موضوع را معاونت توسعه پیگیری میکند، اما کار من این نیست که پروژه تعریف کنم؛ بلکه کار من این است که برای تأمین مالی پروژههای تعریفشده، با گروهها و سرمایهگذارهای خارجی مذاکره کنم.
در نامهای که آماده کردهام، سه پرسش کلی مطرح شده؛ اول اینکه با توجه به توافق برجام، مشتریهایی که پیش از این جرأت نداشتند مذاکره کنند، حضور پیدا کردهاند و الان حاضرند قراردادهای بلندمدت منعقد کنند؛ حال آیا با توجه به دریافت پیشفروشها، به منابع بیشتر نیاز داریم که دنبال سرمایهگذار بگردیم؟ البته پاسخ این سؤال را خودم میدانم، اما هیأتمدیره باید در راستای منافع سهامداران در اینباره تصمیم بگیرند.
پرسش دیگر اینکه، برخی از شرکتهای اروپایی و آسیایی علاقه دارند بخشی از سهام شرکت ملی صنایع مس را خریداری کنند؛ اینکه سیاست شرکت، سهامداران و بخش دولتیِ شرکت چیست و آیا تمایل به فروش سهام شرکت مس دارند، پرسشی است که باید پاسخ داده شود؛ ضمن اینکه این شرکتها بهدنبال سهام خُرد نیستند؛ بلکه قصد دارند سهام عمده خریداری کنند.
سؤالات فرعی دیگری نیز میتوان مطرح کرد؛ مثل اینکه برای چه پروژههایی از سرمایهگذار خارجی استفاده کنیم، با چه شرکتهایی (دولتی یا خصوصی) میتوانیم قرارداد منعقد کنیم، چه درصدی باید قرارداد ببندیم و آیا حاضریم درصد بالایی از پروژه را به خارجیها واگذار کنیم؟ اینها ازجمله پرسشهای دیگری است که نیاز به تصمیمگیری هیأتمدیره و سهامداران دارد؛ بنابراین، این موضوعات باید باز شود تا مذاکرات بر آن اساس انجام شود.
مجبورم در پاسخ به این پرسش، بیشتر نظرات شخصی خودم را بیان کنم که شاید از نقطهنظر سیاسی، کاملاً با سیاستهای شرکت و بخش صنعت کشور منطبق نباشد. من اعتقاد دارم اگر در مبادلات جهانی، یکنفر باشم، زودتر زمین میخورم، اما اگر دو نفر باشیم، سختتر تحت فشار قرار میگیریم؛ بنابراین، اگر شرکت مس یک شریک اروپایی یا آسیایی معتبر داشته باشد، فشارهای سیاسی کمتری به شرکت وارد میشود؛ چون میبینند فقط ایران نیست، بلکه یک شرکت دیگر هم کنار این شرکت قرار دارد؛ بنابراین، کمتر تحت تأثیر ناملایمات سیاسی قرار میگیرد. مثلاً فرض کنید با آمدن آقای ترامپ، اگر ایران تنها بود، ترامپ همان روز نخست برجام را پاره کرده بود، اما الان چون غیر از امریکا، پنج کشور بزرگ دیگر برجام را امضا کردهاند، چنین جرأتی نمیکند؛ ضمن اینکه ایران از پشتیبانی کشورهای بزرگ دنیا هم برخوردار است؛ بنابراین، ما هم میتوانیم از این ظرفیت برای شرکت مس استفاده کنیم.
بهروز کردن تکنولوژیها نیز نکتۀ مهم دیگری است و به عقیدۀ من اگر بتوانیم از کسانی استفاده کنیم که تکنولوژیهای روز را داشته باشند، خیلی میتوانیم تأثیرگذار باشیم.
من قیمت تمامشدۀ کودلکوی شیلی را با شرکت مس قیاس و مشاهده کردم که اختلاف زیادی با هم دارند؛ اگرچه ظرف دوسه سال اخیر قیمت تمامشدۀ ما نیز حدود 20درصد پایین آمده، اما هنوز خیلی جای کار داریم؛ بنابراین، با توجه به اینکه نیروی کار و انرژی در ایران ارزانتر و معادن هم در اختیار ماست، باید بررسی کرد که چرا آنها با قیمت کمتری تولید میکنند. معتقدم اگر شرکت مس بتواند شرکتی را در کنار خود داشته باشد تا در تصمیمگیری برای پروژههایش، نظراتی از سر تجربه و تکنولوژی پیشرفته بدهد، میتواند سرعت کار، انرژی و در نهایت قیمت تمامشده را پایین بیاورد؛ ضمن اینکه دسترسی ما را به بازارهای بینالمللی آسان میکند. فعلاً شرکت مس یکسری مشتری دارد که تقریباً هم محدود هستند، اما اگر بازیگران دیگر این صنعت و تجارت در کنار ما قرار بگیرند، میتوانیم محصولات را با یک واسطه کمتر و با رقم بالاتر به فروش برسانیم؛ مثلاً شرکتی آمده بود و میگفت من کارخانۀ تولید سیم و کابل مسی دارم و تولیدات را برای خودم میخواهم. من اعتقاد دارم اگر در کنار شرکت مس، بازیگران بزرگتری از شرکت مس و یا همتراز با شرکت مس در زمینۀ تولید و تجارت حضور داشته باشند، قطعاً تأثیرگذار خواهد بود.
ما در برخی حوزهها بازیگر نیستیم؛ مثلاً در نرخ بهره، نرخ دلار و... که بر قیمت مس اثرگذارند بازیگر نیستیم، بلکه از آنها متأثر میشویم. اما درست است که ما از این عوامل اثر میگیریم، ولی باید خودمان را آماده کنیم. حالا چگونه میتوانیم آماده شویم؟ یا باید خودمان خیلی قویتر شویم، یا یک پشتیبان و شریک تجاری قوی داشته باشیم که از بیرون نتوانند به ما فشار بیاورند؛ بهطور مثال، اگر قیمت در بازار بینالمللی بهدلیل عواملی کاهش پیدا میکند، قراردادها و فروش ما تضمینشده باشد. حتی یکی از خواستههای اکثر شرکتهای علاقهمند سرمایهگذاری این است که تمام تولیدات خود را به ما بدهید؛ بنابراین، اگر چنین شریک تجاریای داشته باشیم، فروش تضمینشده است، اما اگر نداشته باشیم، وقتی قیمت کاهش پیدا میکند کالا روی دست ما میماند و باید زیاد تلاش کنیم تا کالا را حتی با قیمت کمتری بفروشیم؛ چراکه مشتری را از دست دادهایم؛ بنابراین، اگر استراتژیای داشته باشیم که شرکت را قویتر کنیم، بیشتر در مقابل این مشکلات محافظت میشویم.