به گزارش می متالز، مشاور عالی مدیرعامل فولاد مبارکه در این باره معتقد است؛ سوددهترین قسمت زنجیره، معادن است. در نتیجه بهتر است آنها در همین حوزه سرمایهگذاری کرده و به حوزه فولاد وارد نشوند.
یاسر طیب نیا بیان میکند: به ازای تولید هر تن سنگآهن 40 یورو سرمایهگذاری انجام میشود در حالی که برای احداث یک کارخانه فولادی 190 تا 200 یورو سرمایهگذاری لازم است. ورود معادن به فولادسازی شاید نتیجه نگاه جزیرهای به صنعت فولاد است که مشکلات زیادی را به همراه داشته است.
یاسر طیب نیا مشاور عالی مدیرعامل شرکت فولاد مبارکه اصفهان گفتوگویی انجام داده که به شرح زیر است:
حدود 2 دهه قبل در وزارت صنعت، معدن و تجارت با حضور شخص وزیر، شرکت ملی فولاد و ایمیدرو بطور دائم جلساتی برگزار میشد که مدیران عامل شرکتهای فولادی و معدنی پشت یک میز نشسته و سیاستگذاریها صورت میگرفت و مشکلات مطرح میشد. در حال حاضر با گسترده شدن صنعت فولاد و زنجیره آن، این اتصالات کمتر شده است. برخی شرکتها خصوصی شدهاند در نتیجه میطلبد با توجه به پراکندگیهای بسیار و تعارضهایی که امروز وجود دارد، برای رسیدن به تعادل در زنجیره فولاد، در سطح عالی یعنی وزارتخانه و یا ایمیدرو، سیاستگذاران جلساتی برای شناسایی معضلات داشته باشند. در بخش معادن مانند معادن زغال سنگ مشکلات زیادی وجود دارد که باید واکاوی و حل شود، در غیر این صورت معادن زغال سنگ کشور نابود خواهند شد. همچنین در بخش فولاد برخی شرکتها مشکلات جدی دارند که باید در سطح عالی هدایت و حمایت شوند. معادن سنگآهن ما از نقاط قوت برخوردار هستند، به همین دلیل با قدرت سیاستهای خود را پیش میبرند. خیلی از این سیاستها و پروژهها باید با زنجیره هماهنگ باشد. ممکن است در برخی موارد استراتژی آنها در تعارض با تعادل زنجیره بوده، به همین دلیل این مسائل باید در یک جا هماهنگ شوند. چنین جلساتی با حضور وزیر، حتی اگر ماهی یکبار برگزار شود، میتواند در کاهش این تعارضها نقش بسیار مهمی ایفا کند.
خوشبختانه آقای شریعتمداری فردی عملگرا هستند. مصاحبهها و جلساتی که داشتند نشان میدهد، ایشان نگاه عملیاتی به موضوعات دارند. بنده به ثمرات خوب این جلسات بسیار امیدوارم.
بطورکلی یکی از مزیتهای نسبی تولید فولاد کشور ما، معادن سنگآهن و انرژی است. اگر این مزیتها از صنعت فولاد گرفته شود دیگر این توجیه اقتصادی نخواهد داشت. معادن سنگآهن خوبی در کشور وجود دارد، این معادن برای تامین نیاز صنعت فولاد تجهیز شدهاند. در واقع بافق برای ذوبآهن و چادرملو و گلگهر برای فولاد مبارکه و فولاد خوزستان مجهز شدند تا نیاز این شرکتها تامین شود. بطورکلی محل تامین هر کدام از صنایع مشخص شده است. این هماهنگی کمی از بین رفته است. در کلان شاید محاسباتی است که تولید سنگآهن با تولید فولاد باید توازن داشته باشد اما متاسفانه در عمل تعارضهایی به دلیل عدم هماهنگی که پیشتر به آن اشاره کردم در زنجیره ایجاد شده است. این هماهنگی در زنجیره وجود ندارد زیرا سیاستگذاریها به صورت بخشی و منطقهای انجام میگیرد و شرکتها هرکدام سیاستهای خود را دنبال میکنند. یعنی شرکتها در هیات مدیره و یا مجمعها براساس منافع خود تصمیمگیری میکنند. متاسفانه نگاه ملی حاکم نیست. باید در اجرای طرحها نگاه ملی حاکم و به کل زنجیره نگاه داشته باشیم. در خصوصیسازیها نیز نباید نگاه ملی را فراموش کرد. در حال حاضر کمی این نگاه وجود ندارد اما باید بر زنجیره حاکم شود. برخی شرکتهای بزرگ مانند ذوبآهن، فولاد مبارکه و خوزستان در تامین مواد اولیه با مشکل همراه هستند. تمامی این شرکتها به دلیل تعارضهای موجود و اجرای برخی طرحهای توسعه فولادی در شرکتهای معدنی با مشکلاتی مواجه شدهاند. معادنی هم که فولاد ندارند نمایندگان استان و استانداری برای احداث واحد فولادی به آنها فشار وارد میکند. به عنوان مثال در کردستان معدن وجود دارد اما مسئولان استانی فشار وارد کردهاند که باید فولاد ایجاد شود. این نگاه در دولت نیست اما متاسفانه در سیاستگذاران ما وجود دارد، در حالی که باید فکر کرد یک کار در چه منطقهای توجیه اقتصادی دارد. اگر نگاهی به زنجیره داشته باشیم خواهیم دید سوددهترین قسمت زنجیره، معادن است. سرمایهگذاری در معادن نسبت به سایر اجزای زنجیره کمتر است. به ازای تولید هر تن سنگآهن 40 یورو سرمایهگذاری انجام میشود در حالی که برای احداث یک کارخانه فولادی 190 تا 200 یورو سرمایهگذاری لازم است. جالب است که سوددهی 40 یورو خیلی بیشتر از کارخانه فولادی است. سوددهی در معادن به شدت بالاتر از سایر بخشهای زنجیره است. در گندلهسازی نیز به ازای هر تن حدود 40 یورو سرمایهگذاری انجام میشود اما در انتهای زنجیره با افزایش میزان سرمایهگذاری و کاهش بازدهی آن مواجه هستیم. در نتیجه استانی که دارای سنگآهن بوده بهتر است در همین حوزه سرمایهگذاری کرده و یک بخش سودده با افزایش اشتغال در اختیار داشته باشد. بهتر است سودآوری خود را در بخش معدن سرمایهگذاری کند.
خیر، هنوز برای این موضوع دیر نشده است.
احداث واحد کنسانتره و گندلهسازی اشکالی ندارد اما به سمت احداث فولاد نروند.
بله، شدنی است. سوددهی در همین بخش بوده و بهتر است سرمایه را به همین بخش که بازدهی بیشتر دارد بیاورند. دلیلی ندارد هرکجا که زغال سنگ موجود است، واحد ککسازی ایجاد شود. سالها قبل کلنگ یک واحد ککسازی با حضور وزیر وقت به زمین خورده شد. بنده در همین مراسم به ایشان گفتم در حال حاضر که این کلنگ برای ککسازی بر زمین خورده، تنها 2.5 میلیون ظرفیت ککسازی در کشور وجود دارد که زغال برای آن در اختیار نداریم. در آن زمان بیشتر از 1 میلیون تن کک در کشور تولید نمیشد. بنده در همان صحبتها گفتم تولید زغال سنگ بیشتر از 1.4 میلیون تن نبوده و باید بخشی از آن را وارد کنیم در حالی که برای واردات نیز محدودیتهای زیادی در بنادر وجود دارد، در نتیجه ظرفیتهای ککسازی موجود پوشش داده نمیشد، حال چرا باید یک کارخانه ککسازی جدید تنها با فشار نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی و مسئولان استانی احداث شود. آنها فکر میکنند اگر یک کارخانه احداث شود، اشتغال به همراه دارد. آنها میگویند چرا زغال سنگ در استان ما تولید و به استانی دیگر برود. این همان نگاه جزیرهای است. در نتیجه یک سرمایهگذاری غیرمولد و زیانده را در استان ایجاد میشود، تا زمانی که این کارخانه پابرجاست باید مورد حمایت باشد و یارانه به آن داده شود زیرا این کارخانه هیچگاه اقتصادی نخواهد بود.
خیر، هنوز محدوده به ما داده نشده است.
خیر، ارتباطی به این موضوع ندارد. فولاد مبارکه افتخار ملی و مولود انقلاب بوده و بزرگترین شرکت فولادی منطقه منا (خاورمیانه و شمال افریقا) است. در نتیجه باید از این صنعت حمایت کرد. معادن سنگآهن مزیت تولید فولاد در کشور است. معادن سنگآهن در کشور موجود است، حال یک شرکت فعالیت خوبی دارد، باید این معادن در اختیار آن قرار گرفته تا این فعالیت خوب ادامه پیدا کند. اگر لازم است معدنی را بخرد و یا حتی اگر لازم است تولید شده و در اختیار آن قرار بگیرد، باید این کار انجام شود. یعنی باید این سرمایهگذاری انجام و این برنامهریزی را در کلان فولاد کشور داشته باشیم. این موضوع یک نگاه کارشناسی است. حال میگویند سنگان نه، مشکلی نیست باید جای دیگری در اختیار قرار گیرد. برای ما نیز جای دیگر بهتر است زیرا سنگان دورترین نقطه به فولاد مبارکه است اما باید نمایندگان منطقه سنگان در مجلس شورای اسلامی، از این موضوع که شرکتی در این منطقه سرمایهگذاری میکند حمایت کنند. اگر منطق حاکم باشد که خوشبختانه موجود است. هرچند گاهی بحثهای سیاسی در صنعت حاشیه ایجاد کرده و در فولاد نیز گاهی در زنجیره حاشیههایی به طرحهای توسعهای وارد میشود، اما در نهایت نگاه کارشناسی و منطق حرف آخر را میزند.
مهم نیست محدوده در این منطقه باشد، اما باید منطقهای به فولاد مبارکه برای تامین نیاز واگذار شود. اگر منطقه واگذار نشود باید نیاز این صنعت تامین شود. فولاد مبارکه برای دریافت منطقه، جهتگیری خاصی ندارد. فولاد مبارکه در هر کجایی که باشد در جهت منافع ملی حاضر به سرمایهگذاری و حمایت است.
گفتوگو از محمدجواد بهآبادی