به گزارش می متالز، برای بررسی تبعات اقتصادی عمل به مسئولیتهای اجتماعی شرکتی، باید به سراغ کسی میرفتیم که فراتر از بحثهای تئوریک، خودش نیز بهعنوان فعال اقتصادی بهطور کامل با مفهوم مسئولیت اجتماعی و ابعاد آن آشنا باشد و در عمل برای ترویج این مفهوم کار کرده باشد. «فاطمه دانشور»، یکی از فعالان اقتصادی است که علاوه بر فعالیت اقتصادی، فعالیتهای اجتماعی و خیریه را هم بهطور همزمان دنبال کرده است. او همچنین یکی از کارآفرینان ایرانی است که برای ترویج موضوع مسئولیتهای اجتماعی شرکتی در ایران، کوششهای متعددی کرده است.
عضویت در شورای شهر تهران در دورۀ چهارم، مدیرعاملی مؤسسۀ خیریۀ مهرآفرین، مدیرعاملی شرکت سیاحان سپهر آسیا و همینطور ریاست کمیسیون حاکمیت شرکتی و مسئولیت اجتماعی بنگاهها در اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران، ازجمله فعالیتهای دانشور بهشمار میرود.
او پیشتر در توصیف جایگاه شرکتهای ایرانی در عمل به مسئولیتهای اجتماعی، به پایگاه خبری اتاق ایران گفته است: «در شاخص مسئولیت اجتماعی نسبت به سایر کشورها، در جایگاه خوبی قرار نداریم. در شاخص نیکوکاری که به شاخص مسئولیت اجتماعی کمی نزدیک است، در میان 161 کشور، رتبۀ 91 را داریم و تعداد شرکتهایی که در ایران بهطور کامل مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکتها را اجرا و تمام شاخصهای مسئولیت اجتماعی را عملیاتی کرده باشند، بهطوری که در برنامههای مدیریتی و استراتژی شرکت برای تحقق این شاخص برنامهریزی کرده باشند، و از طرفی در ارائۀ نتایج، شفاف بوده و گزارش دهند، خیلی کم است و شاید به تعداد انگشتهای دست برسد.»
فاطمه دانشور، در گفتوگو با «تابآوری»، تمایل مسئولان سیاسی برای تغییر رویکرد شرکتها در عمل به مسئولیتهای اجتماعی و نگاه به شرکتها بهمثابۀ یک «قلکِ» پُر از پول را انحراف در موضوع مسئولیتهای اجتماعی دانست.
در ابتدا باید توضیح دهم که مسئولیت اجتماعی، یک مفهوم نوین است که در چارچوب آن شرکتها باید مسئولانه تولید ثروت کنند، ارزشهای اخلاقی را در بازارها رعایت کنند و به پیامدهای اجتماعی و زیستمحیطی فعالیتهایشان توجه کنند و از تبعات منفیاش بکاهند؛ این چیزی است که در دنیا به آن توجه جدی شده است.
در کشور ما وضعیت دیگری حاکم است و هنوز هم نگاه ضدارزشی به ثروت وجود دارد. تصور عمومی این است که ثروتمندان، بیش از سهم خودشان از منابع برداشتهاند؛ از طرفی نهتنها این نگاه در جوامع توسعهیافته رنگ باخته؛ بلکه از روشهای جدیدی برای جلب اعتماد عمومی بهره میبرند. در جوامع توسعهیافته، مردم بنگاههای اقتصادی و اجتماعی را میشناسند و در خرید کالاها، این سئوال را از خودشان میپرسند که شرکت تولیدکنندۀ این محصول، علاوه بر کیفیت، چه ارزشهای دیگری را مورد توجه قرار داده و بعد آن کالا را خرید میکنند، اما ما از این نظر هنوز در ابتدای راه هستیم.
بهطورکلی باید بگویم که عمل به مسئولیت اجتماعی، موجب میشود نگاه ضدارزشی به ثروت در میان مردم کمرنگ شده و حتی به ارزش تبدیل شود. عمل به مسئولیت اجتماعی شرکتی، موجب کاهش هزینههای تولید، افزایش امنیت تولید، حل معضلات و موانع محلی، اعتبار برند و... میشود؛ در این شرایط یک بنگاه میتواند دورنمای امیدبخشتری را برای فعالیتهایش متصور باشد.
البته گام بعد از عمل به مسئولیت اجتماعی، در خلق ارزش مشترک نهفته است؛ اینکه شرکتها بتوانند همزمان با کسب سود اقتصادی، از موانع و مشکلات اجتماعی هم بکاهند؛ در این صورت خلق ارزش مشترک روی داده است. افزایش اعتماد میان افکار عمومی و فعالان اقتصادی، ازجمله پیامدهای چنین رویکردی است و در این شرایط است که مردم پیشرفت و توسعۀ جامعۀ محلیشان را در گرو پیشرفت و کسب سود بیشتر از سوی بنگاه اقتصادی ارزیابی میکنند، که البته تا رسیدن به آنجا، هنوز خیلی راه داریم.
معدن، یک نوع ثروت خدادادی است و ثروت ملی هم محسوب میشود. فعالان حوزۀ معادن، باید مسئولیتهایشان را هم بشناسند. در ایران -خصوصاً در مناطق کویری و خشک کشور- شرکتهای معدنی بسیاری فعالیت میکنند و در بسیاری از این مناطق، هنوز جوامع محلیشان توسعه نیافته است. بسیاری از مردم ساکن در روستاها و آبادیها، معمولاً فعالیت معادن را در تضاد با منافع خودشان ارزیابی میکنند، با کارفرماها دچار نزاع میشوند، احساس میکنند این منابع متعلق به آنها بوده و یک نفر غیر، این ثروت را به تاراج میبرد و نزاعهای محلی در این زمینه زیاد است؛ بنابراین، صاحبان صنایع و معادن باید به این نقطه برسند که برای کاهش این تضادها و خلق ارزشهای مشترک میان تولیدکننده و جامعۀ محلی، مسئولیت سنگینی دارند.
این روند در سالیان گذشته در دو کشور استرالیا و برزیل طی شده و شرکتهای معدنی بخشی از سودشان را صرف توسعۀ جوامع محلی کردهاند.
در پنج سطح باید انجام شود؛ نخست در سطح مدیریت ارشد است که باید موضوع خوب تبیین شود. در شرکتها باید کمیتۀ CSR شکل بگیرد و موضوع مسئولیتهای اجتماعی از طریق این کمیته بهعنوان یک استراتژی سازمانی، طراحی شده و در برنامههای کلان مدیریتی شرکت گنجانده شود؛ باید برای اجرای آن دستورالعمل هم تهیه شود.
در سطح دوم، نوع کنشگری شرکت در بازار مورد نظر است؛ شرکتها باید بدانند که در برابر بازار و زنجیرۀ تأمین نیازهایشان هم مسئولاند. اینکه بهطور مثال یکی از پیمانکاران این شرکت برای کار از کودکان زیر سن قانونی استفاده کرده، مسئولیتش درنهایت متوجه شرکت بالادستی است و این موارد در کشورهای توسعهیافته، میتواند به آن برند آسیب جدی بزند و به کاهش سود شرکت هم منجر شود. در این سطح، مسئولیتهای اجتماعی شرکت در بازار شامل یکسری کدهای اخلاقی میشود که از سوی کمیتۀ مسئولیتهای اجتماعی تدوین شده است؛ مثلاً اینکه پرداخت یا دریافت رشوه برای کسب سود بیشتر ممنوع است و... .
سطح سوم، به محیط کسبوکار مربوط است؛ آیا کارگران در فضای استاندارد و دارای ایمنی کار میکنند، امکان ارتقا و رشد شغلیشان چه قدر است، آیا برای حفظ سلامت کارگران تمهیداتی اندیشیده شده و مواردی از این دست که کدهای اخلاقی خودش را شامل میشود.
سطح چهارم، به آثار فعالیت بنگاههای اقتصادی بر محیط پیرامونی و جامعۀ محلی مربوط است؛ اینکه فعالیت این بنگاهها چه تأثیری بر فضای اجتماعی، اقتصادی و... جامعه گذاشته است. در این مرحله باید تشکلهای غیردولتیِ فعال در همان جامعه شناسایی شوند و این چالشها از طریق آنها بهعنوان نهاد واسط حلوفصل شوند. بهطور مثال ممکن است در منطقهای که یک بنگاه اقتصادی فعالیت میکند، یک نوع بیماری شایع باشد؛ در اینجا بنگاه اقتصادی میتواند از طریق همکاری با تشکلهای مردمی، برای کنترل و پیشگیری از بیماری پیشقدم شود. نکتۀ حائز اهمیت در این سطح، این است که چالشهای محلی باید از سوی خود بنگاهها شناسایی و از طریق تشکلهای غیردولتی حلوفصل شوند و اینکه دولت بهصورت دستوری به یک بنگاه بگوید مثلاً به فلان نهاد حمایتی کمک مالی کنید؛ در این چارچوب جایی ندارد.
و درنهایت سطح پنجم، مربوط به اثر فعالیتهای بنگاههای اقتصادی بر محیطزیست است؛ برای مثال فعالیت شرکتهای معدنی معمولاً به مناطقی که در آنجا فعالیت میکنند، آسیب میزند و ممکن است آن منطقه از نظر آلودگی هوا، کمبود منابع آب، حیات وحش و مواردی از این دست آسیب ببیند؛ باید دید که معادن برای کاستن از تبعات این آسیبها چه برنامهای دارند. در مجموع مسئولیتهای اجتماعی، در این چارچوب باید تدوین و اجرایی شود.
بله، نگاه مدیران سیاسی هم متفاوت از این بحثهاست؛ برخی مسئولان سوءتعبیر دارند و فکر میکنند مدیران عامل باید کار خیریه انجام دهند که البته کارهای خیریه هم میتواند یکی از ابعاد CSR باشد، اما بهخاطر نوع نگاهی که مدیران سیاسی دارند، علاقهمندند جریان مسئولیت اجتماعی را به سمت سلیقههای خودشان سوق دهند؛ بهطور مثال ممکن است به یک بنگاه اقتصادی بگویند در فلان منطقه مسجد بساز؛ مدیران آن بنگاه هم ممکن است برای اینکه رابطهشان با مدیر دولتی آسیب نبیند، مسجد را بسازند، اما بعداً معلوم شود که آن منطقه به اندازۀ کافی مسجد داشته و در مقابل، از مشکلات بهداشتی و درمانی رنج میبرد؛ بنابراین، بهترین راه عمل به مسئولیت اجتماعی شرکتی، این است که بنگاهها از طریق تشکلهای مردمی محلی فعالیت کنند.
برخی دچار این کجفهمی هستند که موضوع را صرفاً به امور خیریه تقلیل دهند؛ درحالیکه بنگاهها باید طوری به مسئولیتهای اجتماعیشان عمل کنند که درنهایت و در بلندمدت، به افزاش سودآوری و پایداری صنعتشان کمک کند. نباید به بنگاهها به مانند یک قلک نگاه کرد که هر چند وقت یکبار از آن پول برداریم؛ بلکه باید میان بنگاه و جامعۀ محلی، یک نوع تعامل مبتنی بر بازی برد-برد تعریف شود.
عمل به مسئولیتهای اجتماعی شرکتی، درنهایت باید به افزایش اعتماد عمومی، توانمندسازی محلی، توسعۀ پایدار و پایداری اقتصادی بنگاه و افزایش سود و اعتبار برند منجر شود.
بله، حتماً همینطور است. یکی از راههای عمل به مسئولیتهای اجتماعی، توجه به شکلگیری استارتآپهاست؛ توسعۀ کسبوکارهای جدید و ایجاد فرصتهای شغلی جدید در بستر بنگاههای کوچک، میتواند به توسعۀ متوازن این مناطق کمک کند.
در زمینۀ مسئولیتهای اجتماعی، سه رویکرد آموزشی، ترویجی و پژوهشی بسیار اهمیت دارد و مدیران عامل و کارکنان، مسئولان سیاسی و جوامع محلی باید نسبت به این مسئولیتها آشنایی داشته باشند و برای هر یک از این گروهها باید برنامههای مختص خودشان اجرا شود. در رویکرد آموزشی، برگزاری کارگاههای آموزشی ساده و همایشهای آموزشی خیلی اهمیت دارد، در رویکرد ترویجی خصوصاً در سطح شرکتها، میتوان از راههای مختلفی بهره برد؛ برای نمونه وقتی شرکتی به کارکنانش اعلام میکند به آنها دستمزد میدهد تا در روز ساعتهایی را به امور داوطلبانه بپردازند، نوعی کار ترویجی انجام میدهد، در بعد پژوهشی هم، باید مدلهای موفق خارجی شناسایی شوند و باید بتوانیم در بنگاههایمان از رویکردهای موفق الگو بگیریم.
در شرکتهای معتبر، کارشناسان برای تثبیت برند بنگاههای اقتصادی، برنامههای دقیقی مینویسند که اینها همه موجب پایداری شرکت و فعالیت اقتصادی میشود؛ وفاداری مشتریان هم سبب میشود برند پایدار شود. یکی از کارهایی که میتوان مثال زد، موضوع گزارشدهی دربارۀ عمل به مسئولیت اجتماعی است؛ شرکتها گزارشهای عمل به مسئولیتهای اجتماعیشان را بهطور شفاف به جامعه ارائه میدهند. شرکتها این گزارشها را تهیه میکنند و بهراحتی در سایتهایشان در دسترس همگان قرار میدهند و این کار، خریداران و مشتریان کالاها و خدمات را ترغیب میکند که محصولات و خدمات مورد نیازشان را از این شرکتها تهیه کنند.
بارها برای خود من این اتفاق افتاده که طرفهای خارجی بهخاطر توجه شرکت من به مسئولیتهای اجتماعی، شرکت ما را به شرکتِ دیگر ترجیح دادهاند.