به گزارش می متالز، در مقابل محدودیتهای زیادی که ایران در زمینه فعالیتهای صلح آمیز هستهای متحمل میشود (از جمله در حوزه میزان، غلظت، ذخیرهسازی اورانیوم، کاهش تعداد سانتریفیوژها، نوسازی سانتریفیوژها برای چندین سال) تعلیق تحریمهای یکجانبه و چندجانبه را بهعنوان امتیاز بهدست میآورد و این در شرایطی است که ضمانت اجرایی برای ۱+۵ در رعایت تعهدات برجامی پیشبینی نشده است. حداکثر اینکه ایران در قبال نقض و کاهش تعهدات برجامی ۱+۵ بهعنوان یک عکسالعمل به تدریج به شرایط قبل از برجام برگردد، در آن صورت نیز با تحریمهای شورای امنیت و تحریمهای یکجانبه مواجه میشود و از طرف دیگر مکانیزم ماشه در چارچوب ماده ۳۶ و ۳۷ برجام بهصورت شمشیر داموکلس بالای سر ایران قرار گرفته است. قطعنامه ۲۲۳۱ نیز که پشتوانه اجرایی برای برجام ایجاد کرده است، بیشتر بهصورت یک جانبه علیه ایران عمل میکند و کارآیی علیه اعضای ۱+۵ که به غیر از یک کشور همگی از اعضای دائم شورای امنیت هستند ندارد. بهرغم عدمتوازن و تعادلی که در برجام وجود دارد، بازهم جناح تندرو در حاکمیت آمریکا به سرکردگی ترامپ، امتیازات اندک ایران در برجام را برنتابید و همانطوریکه در کارزار انتخاباتی وعده کرده بود، در اردیبهشتماه سال ۹۷ تحریمهای تعلیق شده را مجددا فعال کرده و سیاست فشار حداکثری را به اجرا گذاشت. پرسش اساسی این است که آیا دولت ترامپ به اهداف اصلی خود در اعمال فشار حداکثری دست یافته است؟
هرچند که صداهای مختلفی در دستگاه اداری ترامپ در مورد ایران شنیده شده است، اما صدای غالب خواستار این بوده که ایران سیاستهای منطقهای و بینالمللی خود را تغییر دهد و به نوعی مانعی بر سر راه اجرای سیاستهای یکجانبهگرایی آمریکا در منطقه غرب آسیا ایجاد نکند. فشارهای آمریکا عمدتا فعالیتهای سپاه در منطقه را نشانه گرفته است. از دید آمریکا با اعمال تحریمهای نفسگیر بهخصوص در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی، بیمه و حمل و نقل و وادار کردن شرکتهای بزرگ چینی و اروپایی به توقف فعالیتهای خود در ایران، منابع مالی جمهوری اسلامی بسیار محدود خواهد شد و از این طریق عملا نقش آفرینی جمهوری اسلامی از طریق سپاه قدس در منطقه را به نسبت چشمگیری کاهش میدهد. از طرف دیگر کاهش منابع مالی اقشار آسیب پذیر ایران را شدیدا تحت فشار قرار داده و آنها را به نیروهای معترض در داخل تبدیل میکند و نحوه پاسخگویی ایران به اعتراضات اجتماعی، اقتصادی چهره ایران را در سطح جهانی و اذهان عمومی تیره و خشن جلوه خواهد داد.
ارزیابی ایران از آثار فشارهای حداکثری آمریکا این است که بهرغم سنگینی این فشارها و تبعات اجتماعی آن، آمریکا در دستیابی به اهداف خود که تغییر رفتار و عدول از اصول انقلاب اسلامی است موفق نبوده است. ملت و حاکمیت ایران با مقاومت سرسختانه خود آمریکا را ناکام گذاشته است. از نظر مقامات ایرانی، آمریکا موفق نشده است که در پرونده هستهای اجماع جهانی علیه ایران تشکیل دهد. چرا که ایران با اتخاذ سیاست هوشمندانهای با اینکه تعهدات برجامی خود را کاهش داده است، ولی این عقب نشینی بهصورتی نبوده است که کشورهای ۱+۴ را به طرف استفاده از مکانیزم ماشه و فعال شدن تحریمهای بینالمللی سوق دهد. اعتراضات طبقات و اقشار آسیبپذیر هم بهصورتی مدیریت شده است که از فروپاشی اقتصادی ایران جلوگیری کرده و هزینه آسیبهای وارده را حاکمیت تحمل کرده است و از این جهت نیز شرایط بهصورتی نبوده است که آمریکا با بهرهبرداری از نارضایتیهای اجتماعی ایران، را برای تغییر رفتار تحت فشار قرار دهد.
عدم همراهی کشورهای اروپایی با آمریکا، یکی از دلایل اصلی ناکامی آمریکا در دستیابی به هدف اصلی خود در فروپاشی نظام برجام و بازگشت به شرایط قبل از برجام و فعال شدن قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران بود. البته در کنار سه کشور اروپایی، نقش چین و فدراسیون روسیه نیز در مقاومت در برابر آمریکا را نمیتوان نادیده گرفت. به علت عدمهمراهی اروپا، چین و روسیه، عملا آمریکا نتوانست از ابزار شورای امنیت در بازگرداندن تحریمهای بینالمللی توفیقی بهدست آورد. با این وجود آمریکا با تشدید تحریمهای ثانویه علیه اشخاص حقیقی و حقوقی اروپا، برنامههای اروپا را در کمک به ایران برای دور زدن تحریمهای آمریکا با چالشهای جدی مواجه کرد. اتحادیه اروپا موفق نشد با بهکارگیری اقدامات متقابل علیه آمریکا، تغییری در مواضع واشنگتن ایجاد کند. وابستگی شدید شرکتهای اروپایی به بازار آمریکا بهعنوان سلاحی در دست آمریکا عمل میکند که با تکیه بر آن ابتکار عمل اروپا در پاسداری از برجام را بهشدت کاهش میدهد. مقررات انسدادی و اقدامات حمایتی و اقدامات متقابل اروپا نتوانست شرکتهای اروپایی را به فعالیت در بازار ایران سوق دهد. در فاصله سالهای۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ میلادی آمریکا و اتحادیه اروپا شدیدترین نوع تحریمها را علیه بخش انرژی ایران به کار بستند و علاوه بر این، ارتباط مالی ایران با جهان را با قطع دسترسی ایران به سیستم سوئیفت بهشدت محدود کردند. محکمترین ابزار اروپا در مقابله با تحریمهای آمریکا instex (ابزار حمایت از مبادلات) است که تا کنون گشایشهای اندکی ایجاد کرده است. مکانیزم spv (چرخه پیشنهادات ویژه) که از طرف اروپاییها پیشنهاد شده بود در عمل کاری از پیش نبرد. در مجموع باید گفت که اروپا از اراده سیاسی لازم برای همکاری با ایران برای حفظ برجام برخوردار است ولی در عرصه عمل با توجه به موقعیت سیاسی و اقتصادی آمریکا، اقداماتش در دور زدن تحریمها با موفقیت چندانی همراه نبوده و رضایت ایران را جلب نکرده است. از اوایل سال ۲۰۱۹ کشورهای اروپایی نتوانستند هیچگونه معافیتی برای واردات نفت از ایران بهدست آورند و آخرین اقدام از این دست مربوط به نوامبر ۲۰۱۸ است.
سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا در دوره ریاستجمهوری ترامپ هر چه بیشتر بر پایه یک جانبهگرایی بنا نهاده شده است و همکاری آمریکا با متحدان اروپایی آن به نسبت دوره دموکراتها کمرنگتر شده است. یکی از پایههای سیاست خارجی دموکراتها همکاری هرچه بیشتر با متحدان اروپایی است که عمدتا از نظریه لیبرالی نشأت گرفته است. در چارچوب این نظریه صلح جهانی برپایه همکاری کشورها و فعال شدن هرچه بیشتر سازمانهای بینالمللی امکانپذیر است. بر این اساس، اگر جوبایدن در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شود، سیاست خارجی آمریکا تغییر خواهد کرد و آمریکا در تعقیب منافع ملی خود به همکاری بیشتر با جامعه جهانی به ویژه اروپا جهتگیری خواهد کرد. یکی از پیامدهای این تغییر، تمایل آمریکا به بازگشت به جمع اعضای برجام و شکلگیری مجدد ۱+۵ خواهد بود. در صورت پیروزی ترامپ، پیشبینی سیاست خارجی آمریکا بسیار دشوار خواهد بود. ادامه سیاستهای فعلی، آمریکا را هرچه بیشتر منزوی خواهد کرد و تنشهای بینالمللی را در حوزههای مختلف امنیتی، سیاسی افزایش خواهد داد. این امر اقتصاد آمریکا را بهشدت تحتتاثیر قرار میدهد و نرخ بیکاری را افزایش داده و سطح رفاه عمومی را کاهش میدهد. از این رو ممکن است که فشارهای اجتماعی و اقتصادی دولت ترامپ را در دور دوم ریاستجمهوری خود به تغییر سیاستها از یک جانبهگرایی به سوی همکاری و هم گرایی با کشورهای جهان و بهویژه اروپا سوق دهد. اگر این اتفاق روی دهد، یکی از آثار آن تلاش آمریکا به بازگشت به جمع اعضای برجام خواهد بود. البته این مسیر بازگشت ترامپ به نسبت جوبایدن ناهموارتر خواهد بود. ترامپ با چالشهایی در پذیرش شرایط بازگشت به برجام روبهرو خواهد بود. این امر برای ایران فرصتهای جدیدی در چانه زنی فراهم خواهد کرد. ایران بهعنوان یک اقدام راهبردی باید برجام را حفظ کند یا با تمام امکانات از فروپاشی آن جلوگیری کند. در این مسیر به همگرایی خود با اروپا و روسیه و چین ادامه دهد. برای موفقیت در سیاست خارجی باید با استفاده از کلیه منابع ملی، قدرت بیشتری تولید کرد. برای تولید قدرت بیشتر باید سیاست داخلی را در مسیر ایجاد رضایت مندی حداکثری مردم تنظیم و هدایت کرد. سیاست دولت در عرصه داخلی و خارجی باید برپایه تأمین حداکثر رفاه ، سعادت، توسعه پایدار و امنیت انسانی استوار باشد و در جهت تأمین اهداف ملی، سیاست خارجی را بر پایه اصولی چون حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، حق تعیین سرنوشت ملی، اصل عدممداخله در امور داخلی کشورها و اصل عدمتوسل به زور پی ریزی کرده و بر این مبنا هم گرایی و تعامل با کشورهای جهان را برای کسب سهم متناسب و منطقی از بازار جهانی در دستور کار قرار دهد. ایران باید با تعریف منطقی، علمی و واقع بینانه از منافع ملی نقش منطقهای خود را باز تعریف کند و توازن منطقی بین آرمانها و حق حیات مردم برقرار کند و بدون اینکه از اصول استقلال و حاکمیت ملی عدول کند، درک خود از این مفاهیم در جهان تنیده در وابستگی متقابل را عمیق تر کند. مسوولیت اصلی حاکمان در تمامی کشورها، پاسداری از حق حیات و تامین سعادت و رفاه همگانی است. سیاست خارجی در مسیر پاسخگویی به این مسوولیت باید تدوین و مدیریت شود. در دنیایی که هرلحظه غفلت از اتخاذ تصمیم مناسب و اجرای بهنگام و صحیح آن میتواند هزینه سنگینی به شهروندان تحمیل کند، استفاده از خرد جمعی از طریق مشارکت فعال و سازنده شهروندان در کلیه سطوح تصمیمسازی و مدیریتی را باید بهعنوان یک ضرورت انکار ناپذیر قلمداد کرد. موفقیت در سیاست داخلی بدون تردید دستاوردهای درخشانی در سیاست خارجی و روابط بینالملل در پی خواهد داشت.