به گزارش می متالز،یکی از نخستین نیازمندیهای شرکتهای فولادساز یعنی مواد اولیه، مدتهاست که چالشی برای مدیران شرکتهای فولادی شده، به طوری که در سالهای اخیر با کسری ایجاد شده در بازار کنسانتره و گندله فرصت کافی برای جولان دلالان ایجاد شد تا از نیاز بازار بهره لازم را ببرند.
این در حالی است که اگر مواد اولیه این صنایع تأمین نشود، محصول فولادی هم تولید نخواهد شد و این مسأله زیان زیادی برای صنعت فولاد کشور، صنایع پاییندستی و سهامداران به همراه خواهد داشت. با توجه به اینکه محصولات فولادی در اختیار صنایع زیادی قرار میگیرد، اگر تولید این بخش متوقف شود صنایع پاییندست نیز دچار مشکلات زیادی میشوند؛ پس برای حفظ این زنجیره تولید، که اشتغال بسیار زیادی در کشور ایجاد میکند، نیازمند به تأمین کنسانتره و گندله وجود دارد.
ورود دلالان به این بازار شرکتهای بزرگ فولادی را برای تأمین منابع اولیه با مشکلاتی روبرو کرده، این در حالی است که به دلیل محدودیت در تولید، کنسانتره و گندله به صورت سهمیهبندی به فولادسازان فروخته میشود، با این حساب باید دید منبع تأمین مواد اولیه برای دلالان از کجا انجام میشود؟
در کنار دلالبازیها، صادرات این مواد خام معدنی نیز بارها مورد اعتراض فولادسازان بوده، صادراتی که به دلیل چشمداشت معادن به ارزآوری میتواند منجر به برهم خورد تعادل در زنجیره فولاد شود که این خود سبب کمبود، گرانی، بیکاری و مشکلات جدی برای اقتصاد کشور میشود.
موضوع خامفروشی با توجه به وضعیت نرخ ارز در داخل کشور، باعث سودآوری صنایع معدنی شده و جذابیت صادرات را افزایش داده است. برای نمونه شرکت سنگآهن گهرزمین، از جمله معادن زیرمجموعه سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) از سال ۸۳، به منظور بهره برداری از معدن شماره ۳ گهرزمین با ذخیره ۶۴۳ میلیون تنی کار خود را با هدف خوراک برای فولادسازان آغاز کرد.
در این راستا، برنامهریزی تولید سالانه ۱۵ میلیون تن «سنگآهن» به همراه برداشت ۶۰ میلیون تن «باطله»، جمعاً ۷۵ میلیون تن «عملیات معدنکاری» به منظور تولید سالیانه ۱۰ میلیون تن «کنسانتره» و ۱۰ میلیون تن «گندله» جهت تأمین خوراک مورد نیاز کارخانجات فولاد و تحقق اهداف چشمانداز توسعه ۲۰ ساله صنایع فولاد کشور هدف گذاری شد.
در یک تعریف خلاصه پیرامون «کنسانتره» و «گندله» میتوان گفت «سنگآهن» ماده اولیه برای تولید «فولاد» است و سنگآهن پس از تبدیل به کنسانتره و سپس گندله به فولاد تبدیل میشود، البته این فرآیند با تغییرات بسیار و افزودن و فرآوری مواد مختلفی حاصل میشود تا نهایتاً برای تبدیل به شمش و بعد از آن ورقهای فولادی در اختیار زنجیرههای بعدی فولادسازی قرار بگیرد.
با این تعریف واضح است که افزایش قیمت کنسانتره و گندله بر قیمت تمام شده محصولات فولادی تأثیر مستقیم داشته و این خود یعنی افزایش قیمت در صنایع پاییندستی همچون خودروسازی و سازندگان لوازمخانگی و ... که میتواند به موج تورمی دامن بزند.
از سوی دیگر بررسی آمار این شرکت نشان میدهد حاشیه سود طی ۴ سال گذشته بیش از ۵۰ درصد افزایش داشته و این شرکت را از حاشیه سود ۳۶ درصدی به ۵۴ درصد رسانده است.
وضعیت عالی سودآوری شرکتهای معدنی و از جمله شرکت گهرزمین با بررسی بازده حقوق صاحبان سهام تکمیل میشود به طوری که این بازده با رشد چشمگیر حدود ۴ برابری طی ۴ سال گذشته مواجه شده است و این بازده از ۲۰ درصد در سال ۱۳۹۵ به ۷۶ درصد در سال ۹۸ افزایش یافته است.
این رشد قابل توجه بدون در نظر گرفتن وضعیت سهام شرکت سنگآهن گهرزمین در سال ۹۹ است که معادل ۱۰۰ درصد افزایش را نشان میدهد. با این توضیحات این سؤال مطرح میشود که آیا میتوان توجیهی برای افزایش ضرایب قیمتی کنسانتره سنگآهن، گندله و آهن اسفنجی یافت؟
در حال حاضر با همان ضرایب قبلی روند سودآوری شرکتهای معدنی از جمله گهرزمین قابل پیشبینی است و قطعاً با افزایش ضرایب قیمتی ضمن تأثیر در سایر نهادههای شرکتهای فولادسازی، سودآوری شرکتهای فولادی به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد و ضمن ایجاد التهاب در قیمت محصولات نهایی، توسعه در بخش فولادسازی را مختل خواهد کرد.