تاریخ: ۰۶ تير ۱۳۹۷ ، ساعت ۱۴:۰۰
بازدید: ۲۲۳
کد خبر: ۱۵۶۲۹
سرویس خبر : آهن و فولاد

انبار‌های شادآباد سرشار از کالاست، اما کسی نمی‌فروشد

می متالز - بازار آهن تهران در شادآباد، یکی از قدیمی‌ترین بازارهای آهن‌آلات و لوازم و ابزار آهنی است. برای تهیه گزارش میدانی از حال و هوای این روزهای بازار آهن با عکاس روزنامه، یکشنبه، ۳تیر راهی شادآباد می‌شویم؛ بازاری که نه تنها بازار آهن تهران، بلکه به نوعی بورس آهن‌آلات ایران به‌شمار می‌رود.
انبار‌های شادآباد سرشار از کالاست، اما کسی نمی‌فروشد

به گزارش می متالز، از بزرگراه آزادگان که رد می‌شویم از دور رسته بازار و بلوک‌هایی که کنار هم قرار گرفته‌اند، پیدا می‌شود. از داخل خودرو می‌بینیم که بیشتر مغازه‌ها در بلوک‌های مختلف، کره‌کره‌ها را پایین کشیده‌اند و گویی هنوز بازار باز نشده است. به همکارم می‌گویم شاید بازار ساعت ۱۰ به بعد باز می‌شود و ما کمی زودتر از کسبه آمده‌ایم.
به ابتدای بازار که می‌رسیم، یکی از مغازه‌داران همان بلوک در حال جابه‌جایی لوله‌های پروفیلی است. از او می‌پرسیم بازار چرا نیمه تعطیل است؟ سرش را به حالت تاسف تکان می‌دهد که اوضاع بازار اصلا خوب نیست و می‌گوید یک زمانی ساعت ۱۰ صبح وارد بازار که می‌شدید، گویا جنگ شده بود و ماشین، به ماشین برای بردن بار راه نمی‌داد اما اگر شما حالا یک وانت برای بردن بار دیدید به ما هم نشان بدهید. از او علت نیمه تعطیل شدن بازار را می‌پرسیم. در حالی که همچنان مشغول جابه‌جا کردن بارش است می‌گوید مالیات، کسبه را فراری داده است.


از دلال‌ها استعلام نرخ می‌کنیم

وارد نخستین بلوک که یک بلوک صنعتی است می‌شویم. بیشتر مغازه‌ها باز است اما کسبه‌ بیکار به نظر می‌رسند. وارد دفتر یکی از کسبه می‌شویم. نام تابلوی آنها برادران است. زمانی که خودمان را معرفی می‌کنیم، صاحب مغازه به احترام ما بلند می‌شود و گویی مشتاق است که حرف و درد دلش را برای کسی بگوید و به گمانش اگر یک خبرنگار هم باشد که چه بهتر. یکی از برادران بابایی می‌گوید، چند سالی است که بازار دچار نوسان است اما امسال از زمانی که دلار نوسان شدید پیدا کرده، قیمت‌ها به شدت افزایش یافته، البته افزایش برخی کالاها به دلار ربطی ندارد اما همه به نوعی مدعی هستند که دلار گران شده است و ما هم مجبوریم جنس‌مان را گران‌تر بفروشیم.
وی از پشت پنجره به بیرون اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: رسته ما، «صنعتی‌فروشی» است و اوضاع ما کمی بهتر از رسته ساختمانی‌هاست. به این دلیل، بیشتر رده‌های ساختمانی به رسته واحدهای صنعتی رو آورده‌اند. البته بار صنعتی که مواد اولیه آن ورق است، در داخل موجود نیست و ما این ورق‌ها را از آلمان، اتریش، ترکیه و... وارد می‌کنیم که با این اوضاع دلار، هزینه واردات بسیار زیاد شده است.
از او می‌پرسم در چند ماه گذشته، قیمت‌ها تا چه اندازه افزایش یافته است؟ به حافظه‌اش رجوع می‌کند و می‌گوید: در صنف ما اجناس کیلویی ۵۰۰ تا ۶۰۰ تومان گران شده است. بابایی می‌گوید ما مواد اولیه که همان شمش است را می‌خریم و به تبدیل‌کننده برای مصارف صنعتی می‌دهیم.
وی به موضوع اعتصاب کامیون‌دارها نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: رانندگان کامیون که اعتصاب کردند اجناس ما نیز به نوعی گران شد زیرا جنس‌ها در محل می‌ماند. درحال‌حاضر هم ثبات نرخ وجود ندارد. مشتری که زنگ می‌زند باید استعلام نرخ بگیریم. از او می‌پرسم مرجع نرخ برای شما چه کسی است؟ می‌خندد و می‌گوید: کارخانه‌ها به عمده‌فروش‌ها می‌فروشند و عمده‌فروش‌ها نیز برای ما می‌آورند. عمده‌فروش‌ها در تعیین قیمت، بیشترین سهم را دارند. می‌گویم: یعنی دلالی؟ سرش را تکان می‌دهد و تایید می‌کند و ادامه می‌دهد: «عمده‌خر» داریم که یکباره خرید ۳ماه یک کارخانه را خریداری می‌کند و تا ۳ ماه نرخ در دست اوست که ممکن است اصلا کالایش را نفروشد. اول اینکه کارخانه نباید جنسش را به هر کسی بفروشد اما می‌فروشد. دوم اینکه باید نظارتی وجود داشته باشد که وجود ندارد. برای کارخانه مهم نیست جنسش را به چه کسی می‌فروشد. تنها اصل مهم برای کارخانه‌دارها این است که جنس‌شان را نقدی بفروشند.


دلال‌ها منصف‌تر از کارخانه‌دارها‌

از او می‌پرسم‌: از سازوکار بورس کالا خبر دارید و می‌دانید کارخانه‌دارها باید بیشتر جنس‌شان را در آنجا به فروش برسانند؟ او می‌گوید: ‌البته بورس یکشنبه‌ها دایر است که از آنجا می‌توان خرید کرد اما تاثیر زیادی ندارد و خرید و فروش‌های اصلی به این صورت انجام می‌شود. در حقیقت بازار دست کسی است که پول بیشتری داشته باشد. کسی را می‌شناسیم که هزار تن شمش دارد اما نمی‌فروشد. می‌پرسم: از کجا برای نرخ استعلام می‌گیرید؟ این بار به صراحت می‌گوید: دلال‌ها نرخ را تعیین می‌کنند. چک‌مدت‌دار و نرخ خوبی هم می‌دهند. در هر صنفی، یک فرد شاخص است که زنگ می‌زنیم و نرخ را از او می‌گیریم. می‌خندد و می‌گوید: دلال‌ها با انصاف‌تر از کارخانه‌دارها هستند، بار را می‌دهند و بعد از ۲۰ روز پول را می‌گیرند اما کارخانه‌دارها تا پول نقد نگیرند جنس را تحویل نمی‌دهند. متاسف می‌شود و می‌گوید موضوع این است که بازار از ریشه خراب شده و کاری برایش نمی‌توان کرد.


مالک جنس‌های انبار کیست؟

در حال گفت‌وگو، برادر دیگر بابایی‌ها وارد دفتر می‌شود. بعد از معرفی خودمان، اوضاع بازار را از او هم پرس‌وجو می‌کنیم. او هم تایید می‌کند که اگر کل بازار را بگردید خودتان متوجه می‌شوید خبری در آن نیست. او هم می‌گوید، جنس هست اما خریدار نیست. اگر خریداری هم باشد و فروش هم داشته باشیم، دیگر توان خرید نداریم که دوباره بخریم و جای آن بگذاریم. دلار نزدیک ۹ هزار تومان شده است. جالب اینجاست که وقتی دلار ارزان می‌شود می‌گویند فولادسازی، داخلی است اما زمانی که گران می‌شود، می‌گویند فولاد هم وابسته به خارج است. موضوع این است که مرجعی برای تاثیرگذاری دلار بر محصولات فولادی وجود ندارد. ما هم که در بازار مانده‌ایم، امنیت شغلی نداریم. دوباره تاکید می‌کند: کلی جنس در انبار خوابیده اما مالک آنها به هیچ وجه حاضر به فروش نیست. اگر شما فهمیدید این جنس‌ها مال چه کسی است به ما هم بگویید.
او یادآوری می‌کند که ما کاسب هستیم و جواز کسب داریم اما سهمیه آهن برای فروش به ما نمی‌دهند. ما هم با سرمایه خودمان خرید می‌کنیم و روی هر کیلو ۵۰ تا ۱۰۰ تومان می‌کشیم و می‌فروشیم. پس از انقلاب سهمیه‌ای بود اما اکنون باندبازی شده است. اینجا ۱۴ بلوک دارد که از بلوک ۵ به بعد بسته شده است.


اگر بفروشیم دیگر قادر به خرید نیستیم

از دفتر برادران بیرون می‌آیم و در ادامه همان بلوک راه می‌افتیم. به نظرم عکاس روزنامه، سوژه جدید بازار آهن برایش جذاب است اما من بیشتر به فکر بازار و سرانجام آن هستم.
از یکی که بیرون از مغازه‌اش ایستاده می‌پرسم وضعیت فروش شما چگونه است؟ لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید: یک بار کیلویی ۱۰۰ تومان فروختیم که ضرر کردیم فقط به این دلیل که روز گذشته، معامله را انجام دادیم و روز بعد با گران شدن هر کیلو ۱۰۰ تومان، دیگر قادر به جایگزین کردن بار نبودیم. آن طرف‌تر‌ نیز یک پیرمرد که گویی فروشنده همین بازار است متوجه بحث ما می‌شود و می‌گوید: بارهای وارداتی بسیار گران شده است.
از او می‌پرسم مگر تمام آهن‌آلات ما داخلی نیست؟ می‌گوید: نه دخترم. بیشتر از یک فولادساز تولیدکننده ورق نداریم که سهمی از آن هم به ما نمی‌رسد. ما ورق‌های‌مان را از روسیه وارد می‌کنیم که با گران شدن دلار، نرخ ورق‌‌های روسی هم خیلی بالا رفته است. از طرفی اصلا خریداری در بازار نیست و هیچ‌کس حاضر به خرید نیست.


مالیات، کمر کسبه را شکسته است

وارد مغازه پروفیل‌فروشی آقایی به نام اکبری می‌شویم و اوضاع بازار را از او هم پرس‌وجو می‌کنیم. او هم تاکید می‌کند که حدود یک ماه است هیچ مشتری در بازار نیست و اگر هم باشد با این افزایش قیمت‌ها دیگر قادر به جایگزین کردن جنس در مغازه نیستیم. برای مثال ما یک بار را کیلویی ۳۱۵۰ تومان خرید کرده‌ایم اما جایگزین آن را باید ۳۶۰۰ تومان بخریم. چگونه می‌توانیم بخریم؟ برای مثال به مشتری هفته پیش نرخ ۳۴۵۰ تومان دادیم اما دیروز با کمال شرمندگی زنگ زدیم و گفتیم نرخ ۳۶۰۰ تومان شده است. مشتری هم مانده است چه کار کند چون به ۳تن بارش حدود ۶۰۰ هزار تومان اضافه می‌شود. او به سایر رسته‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: تابلوسازها را ببینید. بعضی‌های‌شان می‌گویند ۳ ماه است قرارداد نبسته‌اند. یخچال‌سازها هم می‌گویند اصلا بار نمی‌فروشیم. جنس می‌آوریم اما خریداری وجود ندارد. وی به مالیات هم اشاره می‌کند و می‌گوید، از طرف دیگر این مالیات کمر فروشنده‌ها را شکسته است. به مغازه‌هایی که بسته شده‌اند اشاره می‌کند و می‌گوید: این مغازه‌هایی که بسته شده‌اند را ببینید، ۹۰ درصد مغازه‌ها به خاطر مالیات ارزش‌افزوده بسته شده‌اند و صاحب‌شان سراغ کار دیگری رفته‌اند. برخی هم دفتر یا خانه‌ای در جای دیگری اجاره کرده‌اند و تلفنی معامله می‌کنند تا مالیات پرداخت نکنند. از او می‌پرسم مگر ۹ درصد ارزش‌افزوده برای شما فروشنده‌ها خیلی سنگین می‌شود؟ او می‌گوید: اگر ۱۰ میلیون تومان خرید و فروش کنیم ۹ درصد آن را باید بابت ارزش‌افزوده پرداخت کنیم. موضوع این است که بسیاری از خریدهای ما به صورت نقدی انجام نمی‌شود، البته از کارخانه، نقدی خرید می‌کنیم اما مشتری بر اساس روال عادی، چک‌های ۱۰ تا ۱۵ روزه به ما می‌دهد. به خاطر همین چک‌ها هم ممکن است فروشنده کلی ضرر کند. از او می‌پرسم کارخانه محصولات خودش را در چند ماه گذشته گران کرده است؟ پاسخ می‌دهد: اسفند سال گذشته، محصولی که ما خریداری می‌کردیم، حدود ۲۸۵۰ تومان بود اما هم‌اکنون ۳۶۰۰ تومان به ما می‌فروشند و مدعی هستند که دلار گران شده و بار را هم گران کرده‌اند. درباره ورق‌هایی که از روسیه وارد می‌کنند نیز می‌گوید: ورق‌هایی که ما خریداری می‌کنیم از روسیه وارد می‌شوند. در داخل کشور تنها فولاد مبارکه این ورق‌ها را تولید می‌کند اما تولید این شرکت به اندازه‌ای نیست که نیاز داخل را تامین کند. بیشتر ورق‌ها از روسیه و قفقاز وارد می‌شود. این واردات هم براساس افزایش بهای دلار افزایش پیدا کرده است. او هم تاکید می‌کند که همه به نوعی مدعی هستند دلار گران شده و محصولات خود را گران می‌فروشند.
دیروز هر کیلو آهن را ۳۵۰۰ تومان می‌فروختند اما ظهر ۳۵۵۰ تومان و عصر ۳۶۰۰ تومان شد. از او هم می‌پرسم که شما از کارخانه استعلام می‌گیرید؟ می‌گوید: بله. ما قیمت‌ها را از کارخانه می‌گیریم. کارخانه‌ها اگر نرخ را۳۶۰۰ تومان اعلام کنند ما هم۳۶۵۰ تومان می‌فروشیم.
در ادامه، می‌پرسم که هر بلوک مربوط به رسته خاصی از آهن‌آلات است؟ او پاسخ می‌دهد: کل بازار ۱۴ بلوک دارد که تمام رسته‌ها در آن به نوعی پخش شده‌اند و اگر به هر بلوک سر بزنید، از ترانس‌فروش تا تسمه‌فروش، پروفیل‌فروش و... تا میلگرد و تیرآهن‌فروش را می‌بینید. البته از بلوک ۵ به پایین بیشتر مغازه‌ها تعطیل شده‌اند.
یواش‌یواش بازار در حال تعطیل شدن است.
از دفتر آقای اکبری که بیرون می‌آیم از مغازه‌داری که داخل مغازه سر در گوشی‌اش برده، اوضاع بازار را می‌پرسم. او هم می‌گوید از یک طرف گران شدن دلار قیمت‌ها را افزایش داده و از سوی دیگر مالیات ارزش‌افزوده، بیشتر واحدها را به تعطیلی کشانده است. ۹۰ درصد واحدها به خاطر مالیات ارزش‌افزوده تعطیل شده‌اند که اگر این روند ادامه داشته باشد تا ۲سال آینده، این بازار به طور کامل تعطیل می‌شود.
به رده تیرآهن‌فروشان که می‌رسیم سوت و کورتر از رده‌های دیگر است. یک مغازه‌دار تیرآهن‌فروش به ما می‌گوید، محصولات آهنی به شدت گران شده یعنی جنس در انبار موجود است اما خریداری وجود ندارد. قیمت‌ها ۲برابر شده است. اسفند، هر کیلو تیرآهن ۱۵۰۰ تا ۱۶۰۰ تومان بود اما درحال‌حاضر هر کیلو ۳۵۰۰ تومان شده است. مهم‌ترین موضوعی که بازار را خراب کرد، رکود مسکن و مالیات ارزش‌افزوده است.


برای خروج از رکود باید عوامل مختلف را دید

در انتهای بازار، سراغ مسئول یا فرد صنفی را می‌گیریم که آقای کوچک‌پور را معرفی می‌کنند. به سراغ او می‌رویم و او هم خودش را به عنوان عضو هیات مدیره بازار آهن‌آلات شادآباد به ما معرفی می‌کند. درباره اوضاع راکد شادآباد و علل آن با او به صحبت می‌نشینیم. آقای کوچک‌پور می‌گوید بازار یک ظرفیتی دارد و اکنون وضعیت بازار به گونه‌ای است که در حال خارج شدن از ظرفیت است. از این رو بیشتر واحدها تعطیل شده‌اند و کسانی هم که باقی مانده‌اند با سرسختی تمام در بازار باقی مانده‌اند چراکه کاسبی در بازار بسیار مشکل شده است، در حالی که کسانی که بیرون از بازار هستند، گمان می‌کنند ما کاسبان، سود زیادی نصیب‌مان می‌شود. اما واقعا بازار ما کساد است.
از او می‌پرسم چند وقت است که بازار به این کسادی گرفتار شده است؟ او می‌گوید: از سال ۹۱ به بعد بازار به حالت رکود درآمده است و البته امسال بدتر از سال‌های گذشته است. مشکل این است که با گران شدن جنس، فروشنده که امروز می‌فروشد برای فردا قادر نیست بار جدید وارد بازار کند. کاسبی به این معناست که جنسی را به فروش می‌رسانیم و در ازای آن جنس خریداری می‌کنیم. دیروز ما نبشی فروختیم اما امروز دیگر قادر نیستم جای آن خریداری کنیم چون طی یکی دو روز گذشته در هر کیلو ۳۰۰ تومان به نرخ آن اضافه شده است. به او می‌گویم بسیاری از واحدها از میزان مالیات گله‌مند بودند اما به هر حال مالیات را هم باید به گونه‌ای پرداخت. آیا شما گمان می‌کنید که این میزان مالیات زیاد است و فروشنده‌های این صنف قادر به پرداخت آن نیستند؟ او ابتدا به پرسش من صحه می‌گذارد اما در ادامه تاکید می‌کند، به هر حال مالیات هم یکی از راه‌های درآمدزایی دولت است و باید آن را پرداخت کرد اما موضوع این است که باید همه چیزی به درستی حسابرسی شود تا سر جای خودش قرار بگیرد نه اینکه از ۴ پایه ۳ پایه سرجای خودش قرار نداشته باشد اما انتظار داشته باشیم پایه مالیات سر جای خود باشد. بنابراین وقتی بازار این اندازه دچار رکود است مالیات گرفتن جز اینکه به تعطیلی بازار بینجامد، کارآیی دیگری نخواهد داشت.


در جلسه‌های اتاق ما را دعوت نمی‌کنند

از او درباره اتحادیه آهن‌آلات می‌پرسم که آیا اتحادیه آهن‌آلات کمکی به این صنفی نمی‌کند؟ کوچک‌پور می‌گوید ‌البته اتحادیه نیز درگیر مسائل این صنف است اما کسانی که در اتاق بازرگانی هستند باید بیشتر به فکر ما باشند و دولت نیز باید در این زمینه کمک کند اما مسئله این است که دولت هیچ راهکاری برای این رکود ندارند. وی در پایان تاکید می‌کند، در کل چندین عامل در وضعیت و بهبود بازار تاثیرگذار هستند که باید در کنار هم در قرار بگیرند تا رکود از بازار رخت بربندد. از سوی دیگر در جلسه‌‌هایی که در اتاق بازرگانی برگزار می‌شود نیز باید از ما دعوت به عمل آ‌ورند، درحالی که در اتاق از ما دعوت نمی‌شود.
از بلوک چهاردهم آهن‌فروشان شادآباد که خارج می‌شوم، بیش از آنکه دلتنگ باشم نگرانم که بازار آهن - که نمایی از بازار ایران است - را باید به‌دست چه کسی بسپاریم؟

منبع: صمت
عناوین برگزیده