به گزارش میمتالز، عباس محمدیان، دانشجوی دکترای علوم ارتباطات اجتماعی در یادداشتی انتقادی به رقابت صاحبان زر و زور بر سر منافع معدن سنگان خوافی پرداخته و مظلومیت و محرومیت مردم محلی را تشریح کرده است.
در این یادداشت میخوانید:
بررسی روند ظهور و بروز معادن سنگآهن طی یک دهه گذشته در سنگان، بهمثابه یک پرونده جامع در اقتصاد سیاسی ایران، مختصات نئولیبرالیسم ایرانی را، شامل ضریب نفوذ بالا در قدرت سیاسی بهواسطه فساد ساختاری و حضور مافیا، تنوع سطوح اجتماعی درگیر (از وزیر و نماینده مجلس گرفته تا دهقان و چوپان)، استفاده وسیع از رسانه و عوامفریبی و ریاکاری برای عادیسازی استثمار و غارتگری، پیچیدگی روابط ذینفعان آشکار و پنهان و نهایتاً عمق و گستردگی تخریب محیطزیست، آشکار میکند.
نئولیبرالیسمی که نهتنها عدالت و حفظ محیطزیست را یاوه میداند بلکه بیرحمانه به قلعوقمع کردن صدها هزار بومی ساکن منطقه محروم کمربسته است.
اکتشاف منابع آهن این منطقه، اگرچه به قبل از انقلاب برمیگردد، اما اقدامات جدی تحقیقاتی در دهه شصت آغاز شد و اولین پروانه بهرهبرداری در اوایل دهه هشتاد صادر شد؛ طی یک دهه، سود سرشار معادن باعث شد که سنگان بهعنوان گوشه مهم سفره انقلاب به رسمیت شناخته شود و با حضور صاحب نفوذان از جناحهای سیاسی مختلف، رقابتهای شدیدی برای تصاحب منابع دربگیرد.
مافیای فولاد اولین بازیگر مهم منطقهای بود که پس از کشف منابع سنگآهن، با اعمالنفوذهای گسترده، تمام ظرفیتهای قانونی و ساختار سیاسی را بکار گرفت و به استخراجهای وسیعی دست زد؛ در ابتدا فقط سنگآهن برداشتشده و خرد میشد و با کامیونهای به بندرعباس حمل شده و به چینیها فروخته میشد و این خام فروشیهای گسترده سود سرشاری به جیب دلالان میریخت. پس از مدتی، مشتری چینی، سنگآهن استرالیایی را ترجیح داد، زیرا ازنظر فاصله و حملونقل بهصرفهتر بود بنابراین بازار صادرات سنگآهن خام تعطیل شد.
اما مافیای فولاد دستبردار نبود و علیرغم آنکه در همه جای دنیا تأسیسات فولاد را در کنار دریا میسازند، اصرار داشت که در این منطقه خشک برای گندلهسازی و تولید کنسانتره آهن تأسیسات بسازد و سرمایههای عظیمی به این منطقه بیاورد و بارگذاری کند.
علاوه بر مافیای فولاد، بازیگران بزرگ دیگری هم به میدان آمدند، مثل مافیای خودرو که مصرفکننده بزرگ ورق و محصولات فلزی بود و مافیای آب که برای طرحهای عجیبوغریبی مانند انتقال آب از دریای عمان به خواف مشتری پیداکرده بود (شرکتهای فولادی) و در نظر داشت تا با انجام این پروژههای مالی بسیار بزرگ، سودهای کلانی به جیب بزند؛ نهایتاً کار بهجایی رسید که بنیاد مستضعفان هم به منطقه آمد تا سرمایهگذاری کند و سود ببرد. علاوه بر بازیگران بزرگ و حکومتی، سرمایهداران زیادی به معادن سنگان علاقهمند شدند که افشین پیروانی فوتبالیست هم جز آنها بود!
ازآنجاکه بر اساس قانون اساسی، معادن جزو انفال بهحساب میآمد، دولت خود را صاحب همه معادن میدانست و وزارت صمت، زمینها را به سرمایهگذاران بخش خصوصی واگذار میکرد و، چون رقم هزینههای دریافت زمین (اصطلاحاً سایت) رقمهای بالایی بود، عمدتاً ثروتمندان ساکن تهران و مشهد و اصفهان میتوانستند پروانه بهرهبرداری دریافت کنند و مردم بومی سهمی نداشتند؛ بنابراین جهتگیری اساسی واگذاریها به سمت مردم منطقه نبود.
بخش دیگر دولت شامل نهادهای مسوول مانند سازمان محیطزیست، جهاد کشاورزی و اداره آب منطقهای، کاملاً منفعل و احتمالاً با فشار مقامات مافوق خود ساکت بودند، حتی نهادهای حاکمیتی مانند دادگستری هم در برابر هجوم مخرب جریان سرمایه مقاومت نکردند و هیچ دادستانی و مدعیالعمومی لب به اعتراض باز نکرد! در مجلس نیز اگرچه مدتی نماینده خواف سروصدا میکرد، ولی پس از مدتی ساکت شد و پس از پایان دوره نمایندگیاش در وزارت نفت، مدیرکل شد.
این اوضاع وقتی حادتر میشد که شرکتهای دسته اول (مافیا و سرمایهگذاران حکومتی) نهتنها حاضر نبودند ۱۰ درصد عوارض بهرهبرداری را به نهادهای محلی پرداخت کنند بلکه زیرساختهای بسیار ضعیف موجود در منطقه مانند انرژی و حملونقل هم در خدمت صاحبان سرمایه قرار داشت و مردم محلی با کمبود آب مواجه میشدند یا در جادههای باریک با تریلیهای حامل سنگآهن تصادف میکردند یا دامهایشان زیر چرخ تریلیها تلف میشدند!
این وضعیت حاد طی یک دهه گذشته ادامه داشته و سطوح متنوعی از اجتماع را درگیر کرده است، چند صد هزار نفر از مردم محروم منطقه که عمدتاً به کارگری در زمینهای کشاورزی و دامداری مشغولاند، به دلیل افت شدید محصولات کشاورزی، با کاهش شدید درآمد سالیانه مواجه شدهاند و دامداری نیز با مشکلات عدیده مواجه شده است، زیرا اولاً مجوزهای مرتعداری ابطالشده و زمینها به معدن کارها واگذار میشود و ثانیاً گوسفندان زمینی برای چریدن ندارند و مدام خبرهای تلف شدن تعداد زیادی دام زیر چرخ کامیونهای معدن نیز به گوش میرسد.
منبع: خبرگزاری فارس