به گزارش میمتالز، در شرایط فعلی لزوم تداوم عرضه سنگ آهن در بورس کالا به شدت احساس میشود. با وجود افزایش نسبی نرخ سنگ آهن در بازار آزاد و بورس کالا باز هم این ماده معدنی در حدود ۴۰ درصد قیمت جهانی در ایران قیمت گذاری شده است. نگرانیهایی از صادرات این محصول با قیمتهای ارزان وجود دارد. در ادامه همراه آرتان پرس باشید.
نسبت افزایش قیمتی که در معاملات مربوط به عرضه سنگ آهن در تالار حراج باز بورس کالا اتفاق افتاده با رشد قیمتهای فولادیها قابل قیاس نیست و هنوز هم با ۴۰ درصد قیمتهای جهانی سنگ آهن خود را به بازار داخل میفروشیم. این اختلاف و سیاست ناصحیح یکی از ریشههای حرکت معادن سنگ آهن کشور به سوی احداث واحدهای فولادسازی میباشد که بر خلاف منافع زنجیره بوده و عرضه سنگ آهن در آینده به فولادسازان را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. این در حالی است عرضه سنگ آهن دانه بندی شرایطی به مراتب بهتر از سنگ آهن در بورس کالا دارد.
روز گذشته عرضه ۵۰،۰۰۰ تن سنگ آهن دانه بندی مجتمع سنگ آهن فلات مرکزی ایران در تالار حراج باز بورس کالا؛ در نهایت با تقاضای ۵۰،۰۰۰ تنی روی نرخ پایه مچ و معامله شد. برای عرضه ۲۵۰ هزار تنی سنگ آهن کلوخه ظاهرا امروز تقاضایی ثبت نشده است. عرضه ۲۵۰ هزار تن سنگ آهن کلوخه در بورس کالا در روز جاری تقاضایی نداشته است.
بورس کالا قیمت پایه سنگ آهن کلوخه را نسبت به عرضه پیشین این محصول ۲۸ درصد افزایش داده بود و به نظر میرسد این شوک قیمتی دلیل عدم تقاضا برای خرید سنگ آهن کلوخه بوده است. این افزایش قیمت، صدای اعتراض برخی از خریداران این کالا را در بخش میانی زنجیره تامین فولاد امروز بلند کرده و نسبت به افزایش قیمت مجدد محصولات فولادی زنجیرههای پایینتر تا کیلویی ۱۴۰۰ تومان هشدار دادهاند. قطعا باید نرخ عرضه سنگ آهن در بورس کالا با این دادهها افزایش بیشتری داشته باشد.
برای اینکه اوج اختلاف و گپ قیمت در عرضه سنگ آهن مشخص شود بد نیست به معاملات بازارهای همجوار در سنگ آهن نگاهی بیاندازیم. نسبت قیمت کنسانتره آهن به بیلت معامله شده در شرق آسیا در حال حاضر در محدوده ۳۳.۵% میباشد که نسبت به سال ۲۰۱۸ جهش قابل ملاحظه داشته و به معنی انتقال سود فولادسازان به سمت معادن سنگ آهن دنیا دارد. در معاملات اخیر سنگ آهن در بورس کالا باز هم سنگ آهنیها متضرر هستند. چراکه هزینههای تمام شده در شرایط فعلی کشور نسبت به ۵ یا ۶ ماه پیش افزایش چشم گیری داشته است.
متاسفانه سیاستگذاریهای صورت گرفته در بخش قیمت گذاری و عرضه سنگ آهن در ایران به کلی اشتباه است. علیرغم افزایش چشمگیر قیمتهای جهانی در فولاد، گندله، کنسانتره و سنگ آهن، اما متاسفانه دولت با منع صادرات محصولات معدنی و سنگ آهن دست معدن دار و فعالان حوزه معدن را از این افزایش قیمتها و ارزآوری برای کشور و تحولاتی که در حوزه معدن میتوانستند ایجاد کنند، کوتاه کرده است؛ در نتیجه این تحولات، تلاش ما اصلاح معاملات داخلی با فولادی است.
در ایران قیمت کنسانتره آهن مطابق ابلاغیه صمت ۱۶% قیمت شمش خوزستان بوده که در سال ۲۰۱۹ که نسبتهای بینالمللی حدود ۲۲% بوده، تعیین و ابلاغ شده و از آن زمان، بروز نشده است. به معنی دیگر، ایران در حال حاضر دارای ارزانترین قیمت عرضه سنگ آهن دنیا برای واحدهای فولادسازی خود است. این موضوع اگر با صادرات محصولات خام همراه باشد فاجعه بزرگی برای صنعت فولاد و معادن ایران محسوب میشود. این در حالی است که تهدید اتمام ذخایر زیرزمینی سنگ آهن در ایران محتمل است. تحلیلگران و مهندسان زمین شناسی نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کرده اند. در صورتی که این روند اصلاح نشود فولاد ایران در اوج، روزهای تلخی را تجربه خواهد کرد.
با نیم نگاهی به چارت ۲۰ سال اخیر نرخ جهانی فولاد و نرخ عرضه سنگ آهن، میتوان این روند چرخشی قیمت و عرضه سنگ آهن را در یک سیکل ۴ بخشی تقسیم بندی کرد. سوپرسایکل اول (۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰) که شروع روند افزایشی از سال ۲۰۰۲ بصورت کاملا بی سابقه که تا ۲۰۰۹ ادامه پیداکرده و سپس دچار ریزش شدید از ۲۰۰۹ تا اوایل ۲۰۱۰ گردیده است.
سوپرسایکل دوم (۲۰۱۰ تا ۲۰۱۶) که شروع روند صعودی از اواخر ۲۰۰۹ یا اوایل ۲۰۱۰ تا نقطه اوج که فواصل سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ بوده و متعاقب آن شروع حرکت کاهشی تا ۲۰۱۶ بوده است. سوپرسایکل سوم (۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰): شروع روند افزایشی از ۲۰۱۶ و رسیدن به نقطه اوج تا سال ۲۰۱۹ و سپس شروع روند کاهشی تا اوایل سال ۲۰۲۰ ادامه داشته است. سوپرسایکل چهارم که از سال ۲۰۲۰ شروع شده و تا به امروز ادامه داشته است.
اکنون چالش پیش رو و مسئله مهم اینجاست که قله این سیکل کجاست و فولاد جهانی پس از لمس قله، تا چه کفی اصلاح خواهد کرد؟ حقیقتا کسی پاسخ دقیق این سوال را نمیداند؛ اما آنچه که بدیهی است؛ مطالعه و شناخت عوامل بنیادین ما را در تشخیص مسیر پیشرو تا حدی یاری خواهد کرد. این نواسانات قطعا عرضهها را در بخش سنگ آهن دچار تنش خواهد کرد. به لحاظ بنیادین، کوچک شدن فاصله فراز و فرود این ابرچرخههای چهارگانه در بازه زمانی ۲۰ ساله به ما میگوید که به موازات افزایش ظرفیتهای جهانی استخراج مواد اولیه و تولید فولاد در دنیا؛ چرخههای زمانی پر و خالی شدنهای پیمانه مصرف جهانی یا نقاط اشباع پیمانه تقاضای جهانی، مرتبا کوتاه و کوتاهتر شده است.
اینطور میشود برداشت کرد که سرعت افزایش حجم تولید فولاد در دنیا با سرعت افزایش ظرفیت تقاضا و مصرف آن همخوانی نداشته است. در واقع سرعت افزایش تولید و حجم خروجی فولاد جهانی بر مصرف آن برتری داشته و لذا زمان پر شدن این پیمانه مدام کمتر و کمتر شده است. بی علت نیست که کشورهای بزرگ و پیشرفته دنیا، به جای تلاش مضاعف در افزایش حجم تولید فولاد خام و استخراج مواد اولیه تجدید ناپذیر و از بین بردن معادن خود؛ به سمت خلق ارزش افزوده بیشتر و اجتناب از هدررفت مواد اولیه گام برمیدارند.
ما در زمانی زندگی میکنیم که کشوری مثل ژاپن از هر گرم فولاد و یا هر گرم از کانیهای در اختیار خود، ارزش افزودهای را تولید میکند که معادل دهها تن فروش مواد اولیه و فولاد ما سودآوری دارد؛ و جای بسی تاسف دارد که برخی از مسئولان اقتصادی ما تلاش در افزایش سرعت استخراج مواد اولیه مورد نیاز صنعت فولاد کشور و بطور کلی تمرکز بر افزایش حجم استخراج مواد معدنی تجدید ناپذیر به جهت افزایش حجم تولید فولاد خام و فروش آن با خلق کمترین ارزش افزوده در بازارهای جهانی را نوعی افتخار میدانند.
به گمان ما طرح چشم انداز ۱۴۰۴ برای رسیدن به ظرفیت تولید ۵۵ میلیون تن فولاد، تا زمانیکه ندانیم و نتوانیم که میخواهیم با این فولاد خام چه کنیم و آنرا با خلق کمترین ارزش افزوده از کشور خارج کرده و به آن افتخار هم میکنیم یک اشتباه بزرگ استراتژیک بوده است. افزایش حجم و ظرفیت تولید فولاد خوب است به شرط اینکه در داخل کشور ظرفیت خلق ارزش افزوده لازم برای این حجم تولیدی مهیا باشد.
منبع: پایگاه خبری آرتان پرس