به گزارش میمتالز، در هفتههای گذشته مدیران ارشد شرکت نفت خزر ضمن اعلام تصویب دو طرح «لرزهنگاری دوبعدی ناحیه انتقالی دریا – خشکی شرق دریای خزر» و «راهبری و نگهداشت سکوی نیمهشناور امیرکبیر»، از بررسی دو پروژه دیگر با عنوان «حفاری و اکتشاف ساختار عظیم چالوس» و «حفاری اکتشافی آبهای کمعمق دریایی در ساختار رودسر» در هیاتمدیره شرکت ملی نفت ایران سخن گفتهاند که پیشبینی میشود زنگ تحول، تکاپو و اشتغالزایی را در حوزه دریای کاسپین به صدا درآورد و با ایجاد ظرفیتهای اقتصادی چشمگیر و سرازیر شدن سرمایه شرکتهای تراز اول بینالمللی، عسلویهای دیگر – البته در ابعاد کوچکتر – تقدیم مردمان نیازمند انرژی خطه شمال کرده و به عنوان «دهمین مخزن گازی بزرگ دنیا» در فهرست منابع هیدروکربنی کشور جا خوش کند.
برخی از ناظران بر عملکرد کنونی صنعت نفت در دریای کاسپین، اعداد و ارقام مطرح شده درخصوص حجم ذخایر درجای گازی ساختار چالوس را که با استناد به مطالعات اکتشافی گروه SCGC و به رهبری شرکت شل اعلام شده، غیرقطعی و در برخی موارد غیرمنطقی ارزیابی میکنند، از جمله اینکه ادعا میشود ساختار چالوس ظرفیت درجای گازی ۱۲۰ تریلیون فوت مکعب معادل حدود یکچهارم ذخایر پارس جنوبی را داراست و یا اینکه در صورت توسعه آن میتوان روزانه معادل ۱۱ فاز پارس جنوبی از آن گاز برداشت کرده و یا در مقایسه با کل گاز قابل استحصال کشور آذربایجان، حجم گاز قابل برداشت معادل ۱.۵ برابر دارد و…
در این نوشتار کوشیدهایم تا با عینک واقعگرایانه، نقطهنظرات کارشناسی و دیدگاههای مختلف اهالی فن و صاحبنظران این حوزه را گردآوری کرده و با پاسخگویی به پیکره اصلی پرسشها و ابهامات مطروحه، چشماندازی شفاف و بهدور از هرگونه پیشداوری پیش روی خوانندگان بگشاییم.
پیشینه فعالیتهای اکتشافی در دریای کاسپین حکایت از آن دارد که پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ و پیدا شدن سر و کله سه همسایه جدید قزاقستان، ترکمنستان و جمهوری آذربایجان که از اقتصادی شکننده و بسیار ضعیف رنج میبردند، نیاز مبرم به منابع انرژی و بازی موثر در صفحه شطرنج معادلات انرژی ایجاب میکرد تا با تبلیغاتی وسوسهانگیز، پای سرمایهگذاران خارجی را به این منطقه باز کنند.
محمودرضا فیروزمند، مدیر سابق امور حقوقی شرکت ملی نفت صحبت از منابع نفت و گاز دریای خزر را با ذکر دو نکته آغاز میکند: «نخست آنکه همگان اذعان دارند که اعداد و ارقامی که از اوایل دهه ۹۰ قرن گذشته و پس از فروپاشی شوروی درخصوص ظرفیت تولید دریای خزر اعلام شد و آن را بهعنوان خلیج فارس دوم مطرح میکردند، اغراقآمیز و اغواکننده و با هدف کشاندن شرکتهای بزرگ نفتی به این منطقه بوده است. نکته بعدی این است که در اغلب اوقات، فعالیتهای اکتشافی با اهداف توأمان اقتصادی – سیاسی همراه بوده است، بدین معنا که تقویت ادعا نسبت به سهم از بستر و زیربستر دریای خزر (یا به اصطلاح Sovereignty Claim) گاهی از خود عملیات نفتی مهمتر بوده است. برای مثال اعطای سهم ۱۰ درصدی از کنسرسیوم میدان شاهدنیز به شرکت ملی نفت ایران از سوی دولت آذربایجان را بسیاری با هدف گرفتن تأییدیه دولت ایران نسبت به ادعای حاکمیتی دولت آذربایجان در آن بخش از دریای خزر میدانند. حتی برخی تا آنجا پیش رفتهاند که تأسیس شرکت نفت خزر و انجام فعالیتهای عملیاتی در میدان سردار جنگل را نیز در همین چارچوب نوعی فعالیت سیاسی-حقوقی تلقی میکنند. البته فرق ما با دیگران این است که در سی سال اخیر همه کشورهای حاشیه خزر اقدامات سیاسی و عملیاتی را توأمان دنبال کردهاند، ولی ما در همان مرحله اول ماندهایم.»
از دریچه نگاه کارشناسان، از ابتدای فعالیتهای جدی در حوزه خزر تا به امروز، همواره این بخش با مشکلات سیاسی مقدم بر چالشهای فنی و عملیاتی مواجه بوده که مانع فعالیتهای توسعهای در این منطقه شده است.
فیروزمند با ذکر این نکات و با رجوع به اوایل دهه ۸۰، به مرور کوتاه فعالیتهای صنعت نفت کشور در حوزه آبهای خزر میپردازد: «از اوایل دهه ۸۰ که کار ساخت دکل و تجهیزات جانبی برای حفاری در آبهای عمیق بالای هزار متر خزر با همکاری شرکتهای داخلی (صدرا) و خارجی (شرکتهای سوئیسی و نروژی) آغاز شد، تا زمانی که پس از افت و خیزهای فراوان در فرآیند ساخت، نهایتاً راهاندازی آن توسط شرکتهای صدرا و نفت خزر انجام شد و بعدها با کم و کاستیهای فنی فراوان در دوره وزارت آقای نوذری آغاز بهکار کرد تاکنون همیشه مسائل سیاسی و حاکمیتی این حوزه بر مسائل فنی و عملیاتی آن رجحان داشته است.»
وی دعواها و حساسیتهای سیاسی بر سر نامگذاری دکل فوقالذکر (ایران البرز یا امیرکبیر)، پرواز جنگندههای نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی بر فراز کشتی اکتشافی BP در سال ۲۰۰۰ و اخراج آنها از آبهای مورد منازعه، قبض و بسط سیاستهای وزارت خارجه در تعامل بر سر تحدید حدود آبهای خزر با کشورهای حوزه این دریا و… را از جمله مسائل سیاسی و حاکمیتی عنوان میکند و ادامه میدهد: بحثهای جدی (بخوانید ابهامات جدی) درخصوص تجاری بودن (Commerciality) ذخایر سمت ایران، مذاکرات بیحاصل در سالهای ۸۶، ۸۹ و اخیرا ۹۴ با شرکت پتروبراس برای جلب مشارکت فنی این شرکت، تبدیل شرکت نفت خزر به مرکز هزینه صِرف، تشریفاتی بودن این شرکت (با نگاهی به انتصاب غیرمرتبط با سابقه تحصیلاتی، کاری و عملیاتی مدیرعامل پیشین)، نیاز جدی تأسیسات دریایی تحت مدیریت شرکت به بازسازی و نوسازی، ناتوانی در پرداخت این هزینهها و عدم اولویت این منطقه در محاسبات بودجهای شرکت ملی نفت ایران از جمله مسائل و چالشهای فنی و عملیاتی است که مانع اقدامات جدی در این منطقه میشود.
در گفتمان و ادبیات فعالیتهای اکتشافی که نخستین حلقه از زنجیره ارزش فعالیتهای صنعت نفت و گاز به شمار میرود، کلمات در چارچوب مفهومی خود مینشینند و هر یک بار معنایی مشخصی دارند که بکارگیری هر یک در جایگاه دیگری میتواند حقیقتی را وارونه جلوه دهد.
بهمن سلیمانی، مشاور رئیس پژوهشگاه صنعت نفت به تفاوت معنایی «برآورد» با «تخمین» در لغتنامه فعالیتهای اکتشافی درباره میزان و حجم ذخایر اشاره میکند و درباره مراحل فنی انجام اقدامات عملیاتی برای دستیابی به قطعیت وجود ذخایر هیدروکربنی در ساختار چالوس توضیح میدهد: «برآورد فعلی از ساختار چالوس ۱۲۰ تریلیون فوت مکعب عنوان شده است، لذا در نخستین اقدام برای ارزیابی این رقم، حفاری چاه اکتشافی باید صورت بگیرد تا مخزن مورد نظر شناسایی شود، در این مرحله با توجه به لاگهای برداشت شده، آزمایشهای تولید روزانه از لایه یا لایههای مخزنی صورت میگیرد و از هر چاه اکتشافی تستهایی با نام «فول بور دی اس تی FBDST» انجام میشود. محاسبه تخمین حجم ذخیره برای میدان کشفشده با استفاده مجدد از لاگ یا لاگهای چاه اکتشافی و بکارگیری آن در خطوط لرزهنگاری دوبعدی یا سهبعدی و در نهایت تستهای بهرهدهی روزانه چاه انجام میشود، بنابراین حجم ۱۲۰ تریلیون فوت مکعبی اعلام شده در ساختار چالوس در حد برآوردهای اکتشافی است و حتی ممکن است در مخزن مورد نظر هیدروکربنی وجود نداشته باشد!»
وی که معاونت سابق امور اکتشاف مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت را در کارنامه حرفهای خود دارد، اعلام نظر قطعی دراینباره را منوط به اجرای عملیات حفاری اکتشافی در ساختار چالوس میداند و معتقد است در حال حاضر برای مقایسه این ساختار با میدانهای اثباتشده نظیر پارس جنوبی خیلی زود است.
سلیمانی اعلام اعداد و ارقام حجم مخزن و مقایسه این ساختار حفاری و کشفنشده با بزرگترین میدان گازی دنیا (پارس جنوبی) را که تا کنون بیش از ۵۰۰ حلقه چاه در آن حفاری شده است، یک ادعای زودهنگام کشف در دریای خزر تلقی میکند و معتقد است: «تا هنگامی که چاه یا چاههای اکتشافی در یک ساختار حفاری نشوند و وجود نفت یا گاز در آن اثبات نشود، اطلاق نام میدان به آن صحیح نیست و از اشتباهات فنی به شمار میرود، ضمن اینکه مقایسه برآوردهای اولیه از یک ساختار اکتشافی قبل از حفاری اکتشافی آن و عدم اثبات نفت یا گاز، با حجم اثباتشده بزرگترین میدان اثباتشده گاز جهان، کاری بس اشتباه است!»
وی با ابراز امیدواری نسبت به اینکه حفاری اکتشافی ساختار چالوس در آینده نزدیک، منجر به اثبات برآورد اولیه حجم مخزن و حتی بیشتر از آن نیز شود، تأکید میکند: «اما اعلام کشف قبل از انجام حفاری اکتشافی در دریای خزر در این مرحله صحیح نیست.»
فریدون برکشلی، رئیس دفتر مطالعات انرژی وین اگرچه اظهارات مدیران ارشد شرکت نفت خزر را از جهاتی درست میداند، اما معتقد است حجم ذخایر نفت تجمیعی دریای خزر در اعداد خیلی بالا برآورد شده و نمیتواند مبنا و معیار درستی در ارزیابی میزان ذخایر نفت و گاز کشور در این بخش باشد: «به خاطر دارم که در دهه اول پس از فروپاشی شوروی سابق، شرکتهای مختلفی حجم ذخایر نفت و گاز مناطق آسیای میانه، قفقاز و دریای خزر را ارزیابی و برآورد کردند. حجم ذخایر نفت تجمیعی دریای خزر در اعداد خیلی بالا برآورد شد. البته در آن مقطع ارقام کلی بودند و هنوز رژیم حقوقی دریای خزر تدوین نشده بود، بنابراین سهم بخش ایرانی خزر مشخص نبود. اما بر اساس اطلاعات و ارزیابیهای بعدی مشخص شد که آمار و ارقام، بنا به دلایلی اغراقآمیز بوده و شرکتهای نفتی با اهداف متفاوتی برآورد کرده بودند. این رویه برآورد البته در دنیا متداول است؛ لذا مستندات سالهای پیشین را نمیتوان، مبنای برآوردهای حاضر قرار داد. ضمناً عمق مناطق متعلق به ایران و هزینههای بهرهبرداری هم مهم است.»
گفتگو با رئیس هیات مدیره شرکت نفت خزر، میتواند پاسخی جامع برای دغدغهمندی رصدکنندگان فعالیتهای حوزه نفت خزر در پی داشته باشد.
سیدعماد حسینی مطالعات و ارزیابیهای هیدروکربنی حوزه خزر جنوبی بر اساس استانداردهای بینالمللی را بدین شرح توصیف میکند: «پس از فروپاشی شوروی سابق در سال ۱۹۹۱ میلادی، کشورهای تازه استقلالیافته حاشیه دریای خزر (آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان) برای کسب درآمد و استحکام اقتصادی، حوزه نفتی دریای خزر را مورد اهداف اکتشاف و توسعه قرار دادند و میدانهای عظیم آذری – چراغ – گونشلی، شاهدنیز، کاشاگان و… در مسیر توسعه و تولید قرار گرفتند و برنامههای کلان توسعهای شکل گرفته در این کشورها از توجه خاص آنها به منابع عظیم هیدروکربنی دریای خزر حکایت دارد.»
حسینی به تشکیل کنسرسیومی متشکل از شرکتهای معتبر بینالمللی شل (هلندی)، وبا (آلمانی) و لازمو (انگلیسی) و شرکت نفت خزر در سال ۱۹۹۹ اشاره میکند که با بکارگیری بیش از ۴۰ کارشناس خبره زمینشناس، ژئوفیزیست و مهندس نفت، طی دو سال مطالعات جامع خزر جنوبی را انجام دادند: «این مطالعات بر اساس بانک اطلاعات جامع اکتشافی شامل اطلاعات ۷۳ چاه حفر شده در حوزه خزر جنوبی، ۳۰هزار کیلومتر اطلاعات لرزهنگاری دوبعدی کل منطقه مورد مطالعه، نمونهبرداری از رسوبات بستر دریا برای آنالیز ژئوشیمی، عکسهای ماهوارهای نشتهای نفتی سطح دریا و نمونهبرداری از آنها و انجام عملیات صحرایی در بخشهای خشکی حوزه خزر جنوبی هستند. خروجی مطالعه ۳۰ جلد گزارش بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ صفحهای شامل مطالعات G&G، مطالعات آنالیز ریسک، مطالعات استراتژیک توسعهای و اقتصادی و تهیه بیش از ۵۰۰ ورق نقشه است. براساس این مطالعات ۴۶ ساختار ژئوفیزیکی در حوزه خزر جنوبی معین و UGC آنها تهیه شده است. حجم درجای هیدروکربن معادل ۲۸ ساختار اصلی تعیین شده بیش از ۱۲۴ میلیارد بشکه نفت درجا (most likely or p۵۰) است. در سال ۲۰۰۴ نیز برای بررسی و تکمیل مطالعات SGSG، با شرکت پتروکانسالتانت انگلیسی قرارداد مطالعات تکمیلی با عنوان مطالعات استراتژیک توسعه خزر جنوبی منعقد شد. طی این مطالعه که ۶ ماه به طول انجامید علاوه بر ارزیابی و تحلیل ریسک حجم ساختارهای معین شده، چگونگی روند اکتشاف و توسعه آنها با توجه به زیرساختهای موجود کشور و دریای خزر و با مد نظر قرار دادن اقتصاد آنها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. البته مطالعات تحلیل ریسکهای مخزنی نیز توسط شرکت نروژی DNV در سال ۲۰۰۴ انجام گرفته است. در سال ۲۰۰۵ برای تکمیل بانک اطلاعات اکتشافی لرزهنگاری ۳بعدی بر روی ۴ بلوک اولویتدار در مرکز حوزه انجام گرفته است. تمام این مطالعات پایهای که مطابق استانداردهای بینالمللی انجام گرفته، حکایت از وجود منابع بکر و عظیم هیدروکربن در حوزه رسوبی خزر جنوبی دارد.»
رئیس هیاتمدیره شرکت نفت خزر ما را به مرور نتایج مطالعات ۲۰ سال پیش شرکتهای بینالمللی گروه مطالعاتی SCSG که به رهبری شرکت شل برای حوزه خزر جنوبی صورت گرفته بود دعوت میکند و با اشاره به علاقهمندی شرکتهای پتروناس مالزی یا پتروبراس برزیل و ORG نروژ که با توجه به نتایج همین مطالعات SCSG برای مشارکت و همکاری در همین میادین جنوبی حوزه خزر از جمله چالوس و رودسر ابراز تمایل کرده بودند، اظهار میکند: «اگر همکارانمان توجه بیشتری به این موارد میکردند، اکنون که ما نتایج مطالعاتی که ۲۰ سال پیش با هزینهای بالغ بر ۶۸ میلیون دلار توسط شرکت شل انجام شد را صرفاً اعلام کردهایم یکطرفه به قضاوت نمینشستند و اظهار نمیکردند که مسئولین شرکت نفت خزر موضوعات اغراقآمیزی مطرح کردهاند. باید گفت اگر به مطالعات متخصصین شرکت نفت خزر اعتمادی ندارند، به اعلامهای رسمی کشور آذربایجان و شرکت BP که کشف میدان میعانات گازی شفق آسمان را همین دو ماه پیش و در سازند فاسیلا به طور رسمی اعلام کردند، توجه داشته باشند که کاملا همراستا با مبانی مطالعات و نظرات اخیر متخصصین نفت خزر است.»
وی تمام موارد اعلام شده درخصوص هزینههای برآورد شده حفاری ساختار چالوس و رودسر را حاصل تلاش یکساله و تأیید و تصویب در مدیریت برنامهریزی تلفیقی شرکت ملی نفت ایران عنوان میکند: «براساس شرایط روز و کمتر شدن فعالیتهای شرکتهای بزرگ پیمانکاری، وجود زیرساختهای عظیم ایجادشده در منطقه شمال کشور و کارهای اساسی که از سالها پیش بعد از آخرین برنامه حفاری در ساختار ۱/۸ (هشت یک) انجام شده، تعداد زیاد اقلام موجود در انبارهای نفت خزر برای این منظور، وجود معیارهای مقایسهای شرکتهای بینالمللی و در نهایت اظهار تمایل برخی شرکتهای بینالمللی در مقاطع برجام با توجه به داراییهای ذکر شده در چارچوب تقریبی همین برآورد بوده است. این در حالی است که در مطالعات SCSG و SMDP افقهای مخزنی اصلی بالاخانی و فاسیلا در ارزیابی احجام لحاظ نشدهاند که این افقها همان مخازن اصلی میدان شاهدنیز و میدان تازه اکتشافشده شفق آسمان هستند.»
به گفته حسینی؛ «بر اساس مطالعات و ارزیابیهای شرکت شل، بعد از ساختار البرز بزرگترین ساختار شناساییشده دریای خزر طی مطالعات دوبعدی و سهبعدی، ساختار چالوس است. این ساختار مساحتی (بستگی افقی در افق مخزنی) بالغ بر ۷۰۰ کیلومتر مربع دارد و بر اساس برآورد گروه مطالعاتی SCSG به رهبری شرکت شل و نیز مطالعات تکمیلی که سالها بعد (۲۰۰۴) توسط شرکت پترولیوم کانسالتنت انگلیس (تحت عنوان مطالعات استراتژیک توسعه خزر جنوبی، SMDP) انجام گرفته است، برای سناریوی نفتی میزان نفت درجای بیش از ۱۴ میلیارد بشکه و برای سناریوی گاز، میزان گاز درجای بیش از ۱۰۰ تریلیون فوت مکعب برای ساختار چالوس پیشبینی شده است.»
رئیس هیاتمدیره شرکت نفت خزر درباره ساختارهای رودسر و رامسر که در مجاورت یکدیگر واقع شدهاند، نیز توضیح میدهد: «بر اساس همین مطالعات، در ساختارهای رودسر و رامسر برای سناریوی گازی مجموعاً بیش از ۲۰ تریلیون فوت مکعب و برای سناریوی نفت بیش از ۶ میلیارد بشکه نفت درجا پیشبینی شده است. ساختار رودسر در بخش کمعمق (حدود ۹۰ متر) و ساختار رامسر در بخش عمیق قرار دارد که توسط یک ناحیه زین اسبی از یکدیگر جدا شدهاند. قابل ذکر است که بر اساس همین مطالعات در ساختارهای حوزه جنوبی دریای خزر، به عنوان اولین نمونه، حفاری دو حلقه چاه موفق و نتیجهبخش در ساختار ۲/۶ شش دو (میدان سردار جنگل) از نتایج حاصله همین مطالعات است. در سال ۱۳۹۱ نخستین حفاری منجر به کشف ۲ میلیارد بشکه نفت در جا شد که این موضوع از نظر متخصصین و آگاهان به امر از ارزش فنی بسیار بالایی در رابطه با وجود ذخایر هیدروکربنی قابل توجه در منطقه برخوردار است، لذا ادعا و درخواست ما این بود که با توجه به وجود زیرساختهای منحصر به فرد از جمله زیرساختهای موجود در منطقه شمال، وجود سکوی ارزشمند نیمهشناور امیرکبیر و شناورهای کاسپین و توانمندیها و تجربهای که متخصصان این شرکت در سالهای متمادی کار در آبهای عمیق خزر پیدا کردهاند، چرا سالهاست از این امکانات و داراییهای شرکت ملی نفت ایران بیبهره ماندهایم؟ در صورتی که میتوانستیم بر اساس نتایج مطالعات ارزشمند SCSG دیگر بلوکهای شناختهشده مانند چالوس، رامسر، رودسر، ۲۴،۲۶، ۱/۷ و ۱/۸ را با پشتیبانی کامل هیاتمدیره شرکت نفت ایران و بهرهگیری از تکنولوژی و امکانات موجود مانند میدان سردار جنگل به سرانجام برسانیم و الان میتوانستیم برای شرکتهای خارجی ادعا کنیم چندین ساختار را کشف کرده و به نتیجه رساندهایم و از مرحله اکتشاف در این میادین گذر کردهایم و کار جذب سرمایه و مشارکت در این ساختارها را بسیار تسهیل میکردیم. چنانچه این مهم انجام میشد ادعاهای مطرحشده در مصاحبه اینجانب ممکن بود حتی بالاتر از این انتظار اثبات میشد. به این نکته نیز باید توجه کرد که در مصاحبه صورت گرفته تمامی اصطلاحات بیانشده مطابق با مبانی اکتشاف و مهندسی نفت و مدیریت مخازن بوده است، موضوعی که مورد تایید تمام متخصصین امر نیز قرار دارد، اما متاسفانه دیده میشود که بدون توجه به این اصطلاحات افراد مختلف که اتفاقاً بایستی صاحبنظر باشند اظهارنظرهای کاملا غیرحرفهای نیز داشتهاند.»
حسینی در ادامه به ورود کشورهایی مانند ترکیه، چین، هند، آنگولا و… در زمینه حفاری و توسعه و تولید در آبهای عمیق در کنار کشورهای حوزه دریای شمال و خلیج مکزیک اشاره میکند و هشدار میدهد که: «اگر ما هرچه زودتر دست به اکتشاف در ساختارهای تحت مالکیت خودمان نزنیم، با توجه تغییرات شرایط انرژی در ۳۰ سال آینده ممکن است دیگر نتوانیم بهرهای از این منابع عظیم داشته باشیم، بنابراین تا دیر نشده باید از این منابع خدادادی همپای رقبای منطقهای در راستای افزودن ثروت ملی، اشتغالزایی در شمال کشور، تأمین انرژی منطقه، پایداری ذخایر و حفظ جایگاه ایران به عنوان بازیگری مهم در حوزه انرژی منطقه بهره ببریم و همچنین پاسخگویی به مطالبه مغفولمانده بیش از ۱۰۰ سال در شمال کشور را احیا کنیم.»
وی با اشاره به اینکه حفاری اکتشافی میتواند قطعیت موضوع را نشان دهد، اما به هیچ وجه نافی اشتباه بنیادی در مطالعات اکتشافی نیست، میافزاید: «در شرکت نفت خزر بنیه علمی و مدیریتی بیادعای فراوانی در حوزه مهندسی نفت وجود دارد و همگی اذعان و اعتقاد دارند بر اساس مطالعات انجام گرفته ژئوفیزیکی و اکتشافی در حوزه خزر جنوبی که میلیونها دلار بابت آن هزینه شده، نباید بیش از این معطل ماند.»
سیدصالح هندی، مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت با صحهگذاری بر بخشی از اظهارات رئیس هیاتمدیره شرکت نفت خزر درباره مطالعات انجام شده در حوزه خزر جنوبی عنوان میکند: «از این نوع مطالعات در حوزههای رسوبی دیگر کشور هم انجام شده است. این نوع مطالعات به تحلیل حوزههای رسوبی و سیستمهای نفتی (Basin Analysis and Petroleum System) معروف است که با نرمافزارهای تخصصی برای هر حوزه یا زیرحوزه رسوبی انجام میشوند و مبنای آن هم بر این اساس است که با تمام اطلاعات موجود چاهها، اطلاعات لرزهنگاری و زمینشناسی در یک حوزه رسوبی و با توجه به تاریخچه تدفین، گرادیان حرارتی منطقه، مقدار و نوع مواد آلی در رسوبات منطقه، عمق دفنشوندگی و… موضوع از دیدگاه سنگ منشاء، سنگ مخزن و مهاجرت هیدروکربن مطالعه و امکان و مقدار نفت و گاز ایجاد شده برآورد میشود. در آخرین مرحله این نوع مطالعات هم که prospect analysis (تجزیه و تحلیل اهداف اکتشافی) تلههای نفت و گاز تولید شده شناسایی یا برآورد میشوند که در کجای حوزه رسوبی قرار گرفتهاند. این نوع مطالعات در کل خلیج فارس توسط پژوهشگاه صنعت نفت و با مشارکت دو شرکت نامدار بیسیب فرانلب Beicip_Franlab و Schlumberger شلمبرژه انجام شده است و پس از آن در مدیریت اکتشاف این نوع مطالعه را برای دشت آبادان، دزفول شمالی، دزفول جنوبی و لرستان انجام دادیم و در حال حاضر هم برنامهریزی شده تا این مطالعه در دشت گرگان نیز صورت پذیرد.»
وی همچنین به مطالعات اکتشافی در منطقه چینخوردگی زاگرس بزرگ نیز اشاره و عنوان میکند: «آقای بوردنف که از او به عنوان پدر علم اکتشاف یاد میشود، مطالعهای در منطقه چینخوردگی زاگرس بزرگ انجام داده که هر چند سال یک بار نیز این مطالعه بهروزرسانی میشود و احتمال ایجاد و مقدار نفت و گاز در منطقه چینخوردگی زاگرس که از ایران شروع شده و به عراق، ترکیه و شمال سوریه میرسد، بررسی و اعداد و ارقامی هم اعلام میشود که قطعاً مبنای علمی دارد، اما نمیتوان به عنوان یک رزرو قطعی از آن یاد کرد، بلکه به عنوان خروجی یک مطالعه از آن یاد میشود و من حدس میزنم که نوع مطالعهای هم که در خزر انجام شده است از این نوع است.»
مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت به فرآیند دیگری برای مطالعات هیدروکربنی که به شناسایی تلههای نفت و گاز منجر میشود، نیز اشاره و اظهار میکند: «به عنوان مثال از چند سال گذشته مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت با کمک پژوهشگاه صنعت نفت مطالعه مشترکی را در زمینه هیدراتهای گازی در دریای عمان آغاز کرد که فاز اول آن به اتمام رسیده و فاز دوم آن در حال انجام است. در همین راستا منابع بسیار زیادی هیدرات گازی در دریای عمان شناسایی شد که در برخی جاها احتمال داده میشود که حتی چندین برابر پارس جنوبی هیدرات گازی وجود داشته باشد، اما از نتایج این مطالعه به عنوان «شناسایی و برآورد» یاد میکنیم، در هیچ کجا جزو ذخایر محاسبه نمیشود و نمیتوان اسم آن را کشف گذاشت، بلکه فقط شناسایی اولیه انجام شده است. همچنین در همکاری مطالعاتی با مراکز تحقیقاتی و دانشگاههای مختلف منابع غیرمتعارف (شیل گازی و شیل نفتی) در غرب کشور شناسایی کردیم، اما طبق استانداردهای بینالمللی، نتایج حاصل از این مطالعات نیز به عنوان «شناسایی» مطرح میشود و به هیچ عنوان جزو گزارشهای اکتشافی محسوب نمیشوند، چرا که اعداد و ارقام اعلام شده در این مطالعات، احتمال درصد خطای بسیار بالایی (بعضاً تا ۴۰۰ درصد) دارند و به همین دلیل جزو ذخایر و منابع محاسبه نمیشوند؛ بنابراین برای هر یک از این اهداف اکتشافی، باید نسبت به وسعت موقعیت بین ۴ تا ۵ چاه طراحی و حفاری شود. به عنوان مثال اکتشاف در ابرمیدان نفتی آزادگان با حفر ۸ چاه اکتشافی_توصیفی، تکمیل و نتایج آن مشخص شد. خوب است بدانیم در دنیا با وجود همهی پیشرفتی که شده است فقط ۳۰ درصد چاههای اکتشافی که بعد از این مطالعات و شناسایی و برآورد حفر میشوند موفقیتآمیز است که این درصد خطای اینگونه مطالعات را نشان میدهد که البته اجتنابناپذیر است. پس قبل از حفر چاه یا چاههای اکتشافی و توصیفی اعلام حجم صحیح نیست و حتی ممکن است برای ساکنین این مناطق ادعای واهی ایجاد کند و در صورت عدم موفقیت موجب سرخوردگی و ناامیدی شود.»
آنگونه که سیدصالح هندی اظهار میکند، مطابق با رسم از پیش تعیینشده و مصوبات هیاتمدیره شرکت ملی نفت ایران اعلام کشف ذخایر هیدروکربنی تنها بر عهده وزیر نفت است: «کشف توسط مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت یا هر شرکت دیگری باید به مدیریت برنامهریزی تلفیقی شرکت ملی نفت اعلام شده و این مدیریت هم با بررسیها و تطابق با استانداردهای از پیش تعریف شده، موضوع را بررسی میکنند. بعد از تأیید مدیریت برنامهریزی تلفیقی شرکت ملی نفت و در صورت صلاحدید این کشف توسط وزیر نفت اعلام میشود و در کتابچه ذخایر شرکت ملی نفت و دیگر شرکتها ثبت میشود؛ بنابراین میبایست در مورد اعلام اعداد و ارقام دقت بیشتری صورت پذیرد، چرا که بکار بردن کلمه «کشف» در این مرحله با استانداردهای بینالمللی مطابقت ندارد و بهتر است از آن با عنوان خروجی مطالعات یا شناساییها یاد شود، چرا که این نوع مطالعات، از عدم قطعیت بالایی برخوردار هستند و کمی زود است برای اینکه بگوییم ساختار چالوس چند درصد گاز اروپا را میتواند تأمین کند یا چقدر ارزش اقتصادی دارد.»
نقشه بلوکهای اکتشافی و ساختارهای مهم شناساییشده در حوزه خزر جنوبی بر اساس پوشش کامل دادههای دوبعدی لرزهنگاری
منبع: ایران پترونت