به گزارش میمتالز، از کمبود منابع آب ناشی از شرایط جغرافیایی کشور و تغییرات اقلیمی، تقاضای فزاینده آب (در تمامی بخشهای شرب، کشاورزی و صنعتی) و مدیریت ناکارآمد و ضعیف منابع آب میتوان به عنوان سه ضلع اصلی ایجاد کننده تنش آبی در ایران نام برد. تنشی که باتوجه به ماهیت و جایگاه منابع آبی تنها به بخشهای سه گانه خود محدود نشده و سایر بخشهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده و خود نیز از این بخشها تاثیر میپذیرد. از این رو محدود ساختن مساله و بحران در بخش آب به چالشهایی صرفا مصرفی و یا تولیدی نمیتواند صحیح باشد و میبایست سایر جنبهها و ابعاد آنرا نیز در نظر گرفت. بررسی اتفاقات و رویدادهای اعتراضی در پی مسائل و مشکلات آبی در طی سالهای اخیر در کشور مانند تجمعات اعتراضی به انتقال آب در استانهای چهارمحال و بختیاری، اصفهان و خوزستان در طی چند سال گذشته و یا اعتراض اخیر مردم غیزانیه به مساله عدم دسترسی به آب آشامیدنی سالم و مسائل و مشکلات پیش آمده ناشی از آن نشان میدهد تنش آبی و مدیریت نادرست آن از یک مساله مدیریتی توزیع منابع آبی فراتر رفته و به مسالهای امنیتی در حال تغییر وضعیت است.
این شرایط نشان میدهد عدم توجه به مسائل اینچنینی میتواند کشور را با چالشهای جدی بویژه در بعد امنیتی و حکمرانی مواجه سازد. نکته قابل توجه در این زمینه این است که مناطق بسیاری از کشور چه به لحاظ طرحهای انتقال آب (مانند طرح شیرینسازی و انتقال آب دریا از استانهای حاشیه دریای مازندران به فلات مرکزی و یا از دریای عمان در استان سیستان و بلوچستان به سایر مناطق شرق کشور) و چه به لحاظ تامین آب آشامیدنی سالم (مانند مناطق اکثر شهرهای استان سیستان و بلوچستان و یا مناطقی مانند دهدز در خوزستان) دارای وضعیت مشابه مسائل و مشکلات معترضین سالهای گذشته و اخیر دیگر مناطق کشور هستند و در صورت عدم نگاه همهجانبه به بحث مدیریت منابع آبی اینچنین مسائل و مشکلاتی قابل تکرار خواهد بود. از این رو ضرورت دارد که نخست باز تعریفی از امنیت داشته و نقش و جایگاه آب را در آن بصورت ویژهای لحاظ نمود و سپس رویکرد جدیتری از دولت برای رفع مشکلات متعدد این بخش انتظار داشت.
امروزه امنیت قابل تقلیل به یک امر تک متغیره مبتنی بر رویکرد نظامی نبوده و در سطوح و ابعاد مختلفی تعریف میگردد. تحلیلگران سالهای ۱۹۵۰ تا ۲۰۳۰ را به دو دوره اقتصادی (۱۹۵۰-۱۹۹۰) و زیست محیطی (۱۹۹۰-۲۰۳۰) تقسیم کردهاند. در دوره نخست یا اقتصادی «امنیت ملی» ماهیت ایدئولوژیک و نظامی داشته و در دوره دوم برای امنیت ملی ماهیت امنیت غذایی، زیست محیطی و شغلی در نظر گرفته شده است. امنیت غذایی و شغلی (بویژه در کشورهای دارای اقتصاد کشاورزی پررنگ) به منابع آب و شرایط مناسب محیط زیستی وابستگی دارد. از این رو در دوره دوم هر سه ماهیت مذکور وابستگی عدیدهای به منابع آب و در پی آن «امنیت آب» داشته و بدون تامین آب کافی امنیت ملی نیز با چالش مواجه خواهد گردید. از این رو نادیده گرفتن و یا کمتوجهی به بحث مدیریت منابع آب در تمام سطوح آن تعریفی جز بیتوجهی و ایجاد اخلال در وضعیت امنیت ملی ندارد. درک و پذیرش اهمیت و جایگاه آب در این زمینه توسط سیاست گذاران و مدیران و در پی آن توانایی برنامهریزی و مدیریت در این زمینه بسیار حائز اهمیت است.
هنگامی که در یک جامعه اهمیت و جایگاه آب توسط دولت بخوبی درک نشود و مدیریت آن به غیراصولیترین شکل ممکن پیش برود و سازه محوری مبتنی بر منافع اقتصادی دولت یا بنگاههای مرتبط با آن بر سیاست گذاری مبتنی بر توسعه پایدار ترجیح داده شود بیگمان وضعیت منابع آب در تمام ابعاد و جنبهها با چالش جدی مواجه خواهد گردید. این شرایط که به نامناسب شدن وضعیت دسترسی به منابع آبی منجر میگردد علاوه بر تضعیف بنیانهای اقتصادی و تولیدی و اثر نامطلوبی که بر امنیت غذایی، شغلی و زیست محیطی وارد میکند حتی در عدم تخصیص بهینه آب آشامیدنی نیز اثرگذار خواهد بود. بیگمان این عدم دسترسی کافی و مناسب به آب شرب خود یکی از مهمترین عوامل ایجاد نارضایتی و اعتراض به حکمرانی در بین مردم است. در این شرایط ناهنجاریهایی، چون احساس تبعیض، ناامیدی، بیاعتمادی به حاکمیت، مهاجرت به دیگر مناطق و درگیریهای اعتراضی در پی کمبود آب غیرقابل اجتناب خواهد بود. امری که به شدت موجب تنزل شاخصهای امنیت کشور خواهد گردید.
نخستین قدم در تامین امنیت پایدار داشتن درکی کامل و جامع از امنیت توسط دولت است که بر پایه آن به همهی عوامل موثر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، نظامی و... در کنار یکدیگر و در تعامل با یکدیگر توجه میگردد. در چنین شرایطی است که به همان میزان که بنیانهای نظامی در شکلگیری امنیت موثر تلقی میشوند سایر بنیانها مانند بنیانهای اجتماعی هم مهم و حائز اهمیت در نظر گرفته میشوند. در امنیت پایدار شناسایی و چاره اندیشی روندهای منتهی به ناامنی دارای اهمیت است و با کنترل و مدیریت این روندها از پدید آمدن ناامنی پیشگیری میشود. این نگاه بر خلاف نگاه سنتی به امنیت، از طریق سیاستهای امنیتی توسعه بخش و کاربرد استراتژی پیشگیرانه به جای استراتژی واکنشی در پی دستیابی به امنیت است. با وجود چنین رویکردی به امنیت سیاست و عملکرد در زمینهای مانند تامین آب به نحوی خواهد بود که پیش از شکلگیری نارضایتی (در هر سطح و گستردگی) مساله پیشگیری انجام شده باشد. در این شرایط دولت میداند هزینهکرد در بخشهای زیربنایی مانند آب بویژه در بعد آب شرب سرمایهگذاری در بعد تامین امنیت پایدار است. هنگامی که این رویکرد به امنیت وجود داشته باشد و سیاستگذاری منطبق بر آن باشد عملکردهای دولت نیز به سمت حل اینگونه مسائل پیش از هر گونه اعتراض و نارضایتی خواهد رفت.
زیرساختهای کشور مانند دسترسی به آب بویژه آب آشامیدنی در تامین امنیت پایدار بسیار اثرگذار و تعیین کننده است و عدم تامین اینگونه زیرساختها میتواند مشکلات و چالشهای جدی امنیتی ایجاد نماید. در طی سالیان گذشته نیز در بعضی از مناطق کشور در پی عدم تامین آب سالم و یا سیاستهای مغایر با انتظارات کشاورزان و بومیان پیرامون انتقال منابع آب اتفاقات اینچنینی رخ داده است. حال آنکه در نگاه امنیت پایدار پیش از ایجاد این گونه بحرانها میبایست پیشگیری و رفع مشکل صورت بگیرد. امری که نیازمند یک برنامهریزی منسجم و رویکرد فعالانهی نهادها و سازمانهای ذیربط این بخش است. رویکرد، نوع برنامهریزی و سیاست گذاری دولت به سمت احاطه بر شرایط حال و آینده و برنامهریزی جهت جلوگیری از ایجاد وضعیتی که منجر به عدم رضایت، اعتراض و یا سایر جنبههای تهدید کننده امنیت گردد بسیار مهم است.
در نبود این گونه نگاه است که امروزه دیده میشود در حالی که جمعیت مناطق مختلف کشور بویژه مناطق کمتر برخوردار در حال افزایش است، اما تغییراتی متناسب با افزایش جمعیت در بهبود دسترسی به منابع آب دیده نمیشود و با تداوم این شرایط امکان تهدید امنیتی بالا خواهد بود. این مساله در حالی رخ میدهد که اسناد بالادستی بسیار خوبی مانند سیاستهای کلی نظام در مورد منابع آب، راهبردهای توسعه بلندمدت منابع آب و برنامه ششم توسعه پیرامون بحث مدیریت منابع آب وجود داشته که خود میتواند جهت برنامه ریزی و رفع مشکلات حوزه آب و بهبود شرایط آن موثر واقع شود.
سروش کیانی قلعه سرد / دکترای اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست