به گزارش میمتالز، علت اصلی این است که ما در حوزه تبلیغات یکی از ضعیفترین کشورهای دنیا هستیم.
شاید بهیاد داشته باشید که چند سال پیش یکی از معادن زیرزمینی شیلی ریزش کرد و معدنکارها مدتی حبس شدند و در نهایت پس از چند روز تلاش بیوقفه تمامی افراد حبسشده نجات پیدا کردند. در آن زمان تعدادی از مقامات ایمیدرو، دانشجویان و فارغالتحصیلهای رشته معدن در تابلو نفیسی که به ۳ زبان فارسی، انگلیسی و اسپانیایی بود، از شیلیاییهاـ برای نجات جان معدنکاران ـ تشکر کردند. بهدلیل اینکه آن زمان شیلی در ایران سفارتخانه نداشت، این تابلو را من به کاردار سفارت ایران در انگلستان تحویل دادم تا از طرف معدنکاران ایرانی به سفارت شیلی تقدیم کند. در آن جلسه پیشنهاد کردم که، چون ایران کشوری معدنخیز است، بد نیست در سفارتخانههایمان در کشورهای معدنی دنیا، رایزن معدنی هم داشته باشیم. این پیشنهاد باوجود استقبال اولیه بهجایی نرسید و چشماندازی هم برای آن نیست.
از طرف دیگر، همه میدانیم که دنیای استکبار تبلیغات وسیعی علیه کشورمان انجام میدهد و ایرانهراسی بزرگی بهراه انداخته است؛ بنابراین فقدان تبلیغات در کنار هجمه ایرانهراسی، سبب شده بیرون از این مملکت افراد زیادی خبر نداشته باشند که ما کشوری معدنی هستیم. آنهایی هم که میدانند تا اسمی از سرمایهگذاری در کشور بهمیان میآید، پا پس میکشند.
در مقابل، ما برای بیاثرکردن تبلیغات منفی آنها چه کردهایم؟ هیچ.
در نمایشگاههای معدنی تراز اول دنیا حضور حرفهای و مستمری نداریم، هیچ هزینهای نمیکنیم و کسی نمیرود تا درباره ظرفیت معدنی ایران صحبت و آن را بهنحو شایستهای معرفی کند.
ما هنوز قدم اول را برنداشتهایم، بنابراین با فرض اینکه همین امروز تحریمها بشکند و مشکلات ما در نقلوانتقال پول برطرف شود، بدون ارائه درستی از تواناییهای خود، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که پشت درهای این مملکت صف بکشند و برای حضور در ایران رقابت کنند. پس از ماست که بر ماست.
سالها پیش، آدام اسمیت پاسخ این مسئله را بهروشنی بیان کرد و گفت: اگر میخواهید کاری را خراب کنید، بهدست دولتها بسپارید؛ بنابراین بهنظر من باید بحث سرمایهگذاری خارجی از طریق بخش خصوصی دنبال شود، اما سوال مهم این است که آیا بخش خصوصی کشور ما، در حوزه معدن بهمعنی واقعی بخش خصوصی است یا خیر؟
روی کاغذ قانون تجارت، که صددرصد خصوصی است، اما در عمل ماجرا شکلی دیگر دارد. اگر خصوصی بود چطور رئیس دولت سابق میتوانست به سرپرست وزارتخانه نامه بزند که الان بهصلاح نیست مدیرعامل شرکت سنگآهن گهرزمین تغییر کند.
یکی دیگر از چالشهای پیشروی معادن برای جذب سرمایهگذار خارجی، فرهنگ عمومی در کشورمان است که واکنش چندان مثبتی به این جریان نشان نمیدهد.
مردم ما نسبت به این مسئله انعطافپذیر نیستند. گمان میکنند که بهرهبرداری از منابع زیرزمینی و معدنی بهمعنی تاراج اموال عمومی است و برایشان جای سوال دارد که چرا باید خارجیها نفت، مواد معدنی یا خاک ما را ببرند.
این طرز تفکر دلایل متعددی دارد که مهمترین آنها کوتاهی در کار آموزشی و فرهنگسازی است. البته ریشههای تاریخی آن را هم نمیتوان ندیده گرفت. هرکس که به این مملکت آمده، تکهای از آن را کنده و با خود برده است. هنوز هستند کسانی که به یاد دارند در زمان جنگ جهانی دوم چطور مایحتاج مردم به غارت میرفت و مردم این کشور با قحطی و گرسنگی دست وپنجه نرم میکردند.
اما حقیقت این است که در حال حاضر تنها منبع درآمد کشور فروش منابع است. اگر صادراتی نداشته باشیم، چه باید بکنیم؟ در حالی که کشور ما با پول نفت و منابع طبیعی روی پا ایستاده است.
البته نباید منابع محور باقی بمانیم و باید به سراغ تولید ارزشافزوده برویم، اما همین امروز اگر منابعمان را صادر نکنیم، چه کار دیگری میتوانیم انجام دهیم؟ با حلوا حلوا گفتن که دهان شیرین نمیشود. درست است که تجربیات تلخ تاریخی باعث شده است که بترسیم و نگران باشیم که بیایند و صاحب مملکت شوند، اما اتفاقات گذشته، از یکسو نشاندهنده حیلهگری طرف مقابل است و از سوی دیگر ضعف و بیتدبیری ما!
حالا، دیگر میتوان با قراردادهای بینالمللی از حقوق خود صیانت کنیم. امروز شرایطمان تغییر کرده است، پس باید ترس را کنار بگذاریم و راه را برای خودمان نبندیم که خودکرده را تدبیر نخواهد بود.
منبع: صمت