به گزارش میمتالز، هدف انواع سیاستگذاریهای اقتصادی چه باید باشد؟ به نظر میرسد پاسخ به این پرسش آنقدرها هم آسان نیست.
هر چند به طور کلی به ذهن میرسد که در نهایت هدف باید بهبود «وضعیت» یا رفاه مردم باشد، اما درباره این که دقیقاً چه چیزی نماینده و نشانه وضعیت در نظر گرفته شود، میتواند اختلافهایی بروز کند.
آیا باید آن نشانه را درآمد مردم قرار داد؟ یا ابعاد مهمی از رفاه مثل سطح دسترسی به آموزش و بهداشت، برابری فرصتها و حق انتخاب را باید در کنار درآمد در نظر گرفت؟ و در نهایت آیا مفهومی وجود دارد که بتواند تمام ابعاد بهبود زندگی افراد یا همان توسعه را در بر گیرد؟
به نظر میرسد همانطور که برخی اقتصاددانان اظهار کردهاند، تعریف گستردهای از آزادی میتواند بسیاری از ابعاد توسعه -از جمله خود رشد درآمد- را شامل شود؛ در این تفسیر از توسعه، عملاً رشد درآمد هم در خدمت افزایش آزادیهای اقتصادی قرار دارد، چرا که ثروت بیشتر به معنی افزایش آزادی افراد برای انتخاب امکانات مطلوبشان در زندگی است.
همزمان گسترش آزادی اقتصادی هم باعث تنظیم انگیزهها در راستای خلق ثروت میشود. نمودار بالا همراهی درآمد سرانه را با شاخصی از آزادی و انتخاب فردی به تصویر میکشد.
آمارتیا سن (Amartya Sen) که در سال ۱۹۹۸ نوبل اقتصاد را به خاطر فعالیتهایش در زمینهی اقتصاد رفاه برده است، فیلسوف و اقتصاددانی هندی است که کتاب «توسعه یعنی (به مثابه) آزادی» (Development as Freedom) یک اثر مشهور اوست. او در این کتاب کوشیده تفسیری همهجانبه از مفهوم توسعه ارائه دهد.
ارائهی تعریف مشخصی از توسعه همواره چالشی بوده است؛ برخی آن را افزایش درآمد کل مردمان یک کشور میدانند و برخی بهبود شاخصهایی از رفاه. آمارتیا سن میگوید توسعه در واقع گسترش توانمندیهای افراد جهت تصمیمگیری و افزایش وسعت انتخابهایشان است.
یک برداشت از اندیشهی آمارتیا سن را میتوان در آزمایشی ذهنی بیان کرد: فرض کنید این حالت خیالی حدّی ممکن باشد که درآمد مردم یک کشور دوبرابر شود اما آنها حق انتخاب خود برای این که چگونه از درآمدشان بهره ببرند، برای این که دولتی که مالیات از آنها میستاند چه سیاستهایی داشته باشد و برای این که چه چیز را بیان کنند و چه چیز را ناگفته بگذارند، از دست بدهند. آیا میتوان ادعا کرد وضعیت زندگی این مردم لزوماً توسعه و بهبودی را پشت سر گذاشته است؟
از دید آمارتیا سن افزایش سطح تحصیلات و مشارکت زنان در بازار کار یک نشانهی مهم توسعهی انسانی است؛ این رخدادها عملاً باعث افزایش آزادی زنان و قدرت چانهزنیشان داخل ساختار خانواده و همچنین افزایش آگاهیشان از حقوق خود میشود.
این اتفاق مسلماً در تغییر نابرابریهای جنسیتی هم مؤثر واقع میشود. همچنین کتاب مثال میزند که در برخی ایالتهای هند، این نوع توسعهی انسانی باعث شد زنان هزینهفرصتهای زندگی خود را بهتر بشناسند و تصمیمگیری خانوارها برای تعداد فرزندان تغییر معناداری کرد.
به طوری که این ایالتهای توسعهیافته توانستند رشد سرسامآور جمعیت را بدون اعمال زور دولتی کنترل کنند. این در حالی بود که چین برای کنترل رشد جمعیت خود به انواع ابزارهای سلبکنندهی آزادی دست زد؛ خانوارها فقط مجاز به داشتن یک فرزند بودند و به خاطر ترجیح جنسیتی پسر در چین، جنینهای دختر بیشتر سقط شدند.
در مجموع اگر بخواهیم از پشت عینک آمارتیا سن به انتخاب میان آزادی و اقتصاد بنگریم، این انتخاب را بیمعنی خواهیم یافت؛ چرا که هم هدف توسعهی اقتصادی افزایش آزادیها و توانمندیهای انتخاب انسانهاست و هم آزادی (چه در عرصهی اقتصادی و چه سیاسی و اجتماعی) عامل بسیار مهم بهبود وضعیت اقتصاد است. همبستگی آزادی و درآمد را در مقایسه شرایط امروز کشورهای جهان میتوان دید.
نمودار زیر نشان میدهد کشورهایی که از نظر شاخص انتخاب و آزادی فردی اوضاع بهتری دارند، معمولاً تولید ناخالص داخلی سرانه بالاتری هم دارند. شاخص مذکور در گزارش شاخص پیشرفت اجتماعی (Social Progress Index) معرفی میشود که خود از تعدادی شاخص اجتماعی و اقتصادی (از شاخصهای مربوط به حقوق زنان گرفته تا سطح اشتغال شکننده) حاصل شده است.
تولید ناخالص داخلی سرانه هم کل تولید ناخالص داخلی یک کشور تقسیم بر جمعیت آن است. در اینجا برای مقایسهپذیری بهتر درآمد کشورها، از دلار تعدیلشده با شاخص برابری قدرت خرید (PPP) استفاده شده است.
نمودار نشان میدهد برای افزایش سطح رفاه سرانه کشورها از حدی به بعد، اهمیت گسترش آزادیها بسیار بیشتر میشود؛ یعنی رشد اندک شاخص آزادی فردی با افزایش درآمد بیشتری همراه میشود. در واقع یک روند نمایی به چشم میآید که نشان میدهد آزادیهای بیشتر میتواند شتاب زیادی به رشد درآمدها بدهد.
برخی اقتصاددانان توسعه معتقدند ادامه رشد چین در ادامه دشوارتر خواهد بود، چرا که از نقطهای به بعد نیازمند گشایشهای سیاسی و اجتماعی بیشتری خواهد بود. در تصویر بالا مشخص است که این کشور یک نقطه پرت در نمودار نیست و اتفاقاً کشورهای زیادی مشابه آن وجود دارند. حجم بالای تولید ناخالص داخلی چین به جمعیت بالای آن وابستگی زیادی دارد و وقتی سرانه آن را مشاهده میکنیم، متوجه میشویم اتفاقاً رفاه متوسط هر چینی تناسب زیادی با سطح آزادیهای فردی در این کشور دارد.
تفسیر سیاستگذاران از توسعه میتواند متفاوت باشد. اما با توجه به بحث و نمودار این گزارش، اهداف متفاوت توسعه میتوانند در نهایت به هم برسند. اگر هدف اصلی سیاستگذاری رشد درآمد اقتصادی است، برای رسیدن به آن باید به حق انتخابهای فردی -چه در اقتصاد و بازارها و چه در حوزههای دیگر- احترام گذاشت؛ و اگر ارزش ذاتی آزادی به عنوان مفهومی که ابعاد گوناگون توسعه را در خود جا میدهد، به عنوان هدف اصلی انتخاب شود، سیاستگذاریها در راستای آن به خودی خود افزایش ثروت را در پی خواهند داشت.
منبع: فردای اقتصاد