به گزارش میمتالز، بهگفته بیشتر کارشناسان محیطزیست، کاوش و استخراج معدن از جمله فعالیتهایی است که آوردهای جز تخریب محیطزیست برای مردم بومی ندارد و قشر بسیار اندکی از آن بهرهمند میشوند.
در نهایت هم، اندامهای حیاتی طبیعت را به نابودی میکشاند. در واقع، معدنکاوی در بیشتر موارد پیکرههای طبیعی سالم را که دارای کارکردهای اقلیمی و اکولوژی است، تبدیل به تفاله و باطلههای آلودهکننده میکند؛ بهطوریکه بیش از ۹۹ درصد هر کانساری تبدیل به باطله و فقط بخش ناچیزی از آن تبدیل به مواد معدنی قابل ارزشگذاری میشود. بهگفته کنشگران محیطزیست، سهم بخش معدن با همه تخریبهایی که برای محیطزیست به بار میآورد، در تولید ناخالص داخلی رقمی حدود یک درصد است. با این حال توقع دست اندرکاران این بخش آن است که تا سال ۲۰۲۵ آن را به ۱۰ درصد برسانند. «روزگارمعدن» در این گزارش به انتشار نظرات فعالان معدنی و کنشگران محیطزیست درباره اهمیت سلامت محیطزیست در فرآیندهای معدنکاوی پرداخته است.
مسعود امیرزاده، کنشگر محیطزیست و عضو کارگروه حقوقی شورای تشکلهای محیطزیست و منابع طبیعی معتقد است، معدنکاوی نهتنها آورده اقتصادی چندانی ندارد بلکه منجر به از بین رفتن ثروت طبیعی مردم هم میشود. وی گفت: چند دههای میشود که از سوی جانبداران بخش معدن توهمی در جامعه رواج داده شده است؛ اینکه ایران غنی از ثروتهای معدنی است و شمار زیادی از معادن نامکشوف در کشور وجود دارد. در واقع آنها معتقدند که میتوان با اکتشاف و استخراج معادن، وضعیت اقتصادی کشور را بهبود بخشید. بههمیندلیل، باید روزبهروز معادن بیشتری را کشف و استخراج کنیم. شعار فعالان معدنی و طرفداران بهرهبرداری از معادن این است که معدن جایگزین مناسبی برای نفت است، اما با نگاهی منطقی متوجه ایرادات این نگرش میشویم، چرا که معدن هیچگاه نباید بهعنوان یک ثروت قابلاستخراج قلمداد شود؛ کوهها، جنگلها یا رودخانهها اندامهای حیاتی محیطزیست هستند و استخراج و بهرهبرداری از آنها در قالب معدنکاری مانند این است که به قلب، کلیه یا کبد یک انسان بهعنوان کالایی برای خرید و فروش نگاه کنیم و بخواهیم روی میز معامله بگذاریم؛ بنابراین باید گفت معدنکاری دقیقا قلب محیطزیست را نشانه گرفته است. وی افزود: باتوجه به موقعیت جغرافیایی ایران و قرارگیری در کمربند بیابانی جهان، باید سطح وسیعتری از کشور در سیطره بیابان و کویر قرار میگرفت؛ اما وجود ۲ رشته کوه البرز و زاگرس تعدیل دما و افزایش پوشش گیاهی را برای کشورمان بهارمغان آورد و موجب فراوانی و تنوع محصولات کشاورزی از هزاران سال پیش شده است، اما فعالان معدن به اندامهای طبیعت بهعنوان ثروتی قابلاستخراج نگاه میکنند و روزبهروز در حال متلاشی کردن و از بین بردن آن هستند. حال چگونه میتوان از افزایش ثروت ملی حرف زد، در حالی که هرروزه ثروتی که طبیعت به انسان ارزانی داشته، در حال نابودی است، بنابراین شعار گفتهشده توهمی بیش نیست. امیرزاده گفت: بنابراین این گزاره که باقیمانده طبیعت ایران نجاتبخش اقتصاد است و میتواند شرایط کشور را بهبود ببخشد، فقط یک دروغ بزرگ است. شاکله اصلی طبیعت در نتیجه معدنکاری از بین میرود و آوردهای جز آبوهوای آلوده برای انسانها ندارد. از بین رفتن تنوع زیستی و گونههای گیاهی از دیگر آثاری است که تاکنون از معدنکاری در کشور شاهد بودیم. حتی آن بخشی از مناطق طبیعی کشور هم که تحت حفاظت زیستمحیطی قرار دارند و افراد مجاز به هیچگونه دخل و تصرفی در آنها نیستند؛ فعالان معدنی این مناطق را هم نشانه گرفتهاند و مسبب آسیبهای جدی هستند.
بهگفته این کنشگر محیطزیست، تنها بهرهبرداری از آوردههای معدنی، اندام حیاتی کره زمین را متلاشی نمیکند، بخش عظیمی از معدن که تیشه به ریشه محیطزیست میزند، باطلههای جامانده از فعالیتهای معدنی است. وی افزود: معدنکاران چند صد تن سنگ را بهازای یک گرم طلا یا هر فلز قیمتی دیگری تخریب میکنند و همین امر پسماندهای آلودهساز را به دل طبیعت روانه میکند و شرایط غیرقابلبازگشتی را برای طبیعت بهوجود میآورد، بههمیندلیل میزان پسماندهای معدنی بسیار بیشتر از پسماندهای شهری است.
امیرزاده گفت: متاسفانه چند سالی میشود که معدنکاری دامن محیطزیست مناطق شمالی کشور را هم گرفته است و روزبهروز به میزان آلایندگی این مناطق هم میافزاید. برای مثال، معادن آمل بهتنهایی بیشتر مناطق اطراف را غبارآلود کرده است و پسماندهای معدنی این منطقه تهدید جدی برای آبهای زیرزمینی و خاکهای حاصلخیز آن منطقه بهشمار میروند. بیشک، با ادامه این روند، فلزات سنگین وارد آبهای این منطقه میشود و تهدیدی برای سلامت مردم این بخش از کشور خواهد بود. در اصل، باطلهها نهتنها شاکله اصلی طبیعت را از بین میبرند، بلکه خودشان عامل اصلی آلودگیها هستند. اهالی برخی مناطق کشور بهدلیل آب آلوده ناشی از باطلهها دچار بیماری شدهاند.
وی در ادامه بااشاره به معضلات اقتصادی و اجتماعی که معدنکاوی برای مردم بومی در روستاها به بار میآورد، گفت: معدنکاری موجب بروز ناهنجاریهای اجتماعی در مناطق مختلف میشود و ذهن بومیان را مشوش میکند. کارنامه معدنکاری در کشور نشان میدهد که این فرآیند منجر به فروپاشی اجتماعی روستاها و مناطقی شده است، زیرا این مردمان برای امرار معاش، وابسته به زمین و طبیعت هستند. برای مثال، مردم روستاهای نطنز باوجود شرایط سخت آبوهوایی توانسته بودند پوششی گاه بینظیر را در طول سالیان طولانی خلق کنند، اما چند سالی میشود که معدنکاری در کوه کرکس برای استخراج سنگهای ساختمانی، آب و خاک این منطقه آلوده و اقتصاد بومیان آنجا فلج شده است. همچنین، نظم اجتماعی در روستاهای نطنز و دیگر شهرهای ایران که تحتتاثیر معدنکاری هستند، بهمخاطره افتاده است.
عضو کارگروه حقوقی شورای تشکلهای محیطزیست و منابعطبیعی گفت: گزاره دیگری که از سوی فعالان معدنی رواج داده شده، این است که معدنکاوی و بهرهبرداری از معدن بهنفع تمام مردم ایران است. در واقع، آنها معتقدند که از معادن همه مردم ایران منتفع میشوند، در حالی که تاکنون چنین روندی مشاهده نشده و تاثیر شگرفی در اقتصاد کشور نگذاشته است. واقعیت آن است که اقتصاد کشور در محاصره معدود افرادی است که نام خود را معدنکار و فعالان معدنی گذاشتهاند. وی افزود: این روند، نشانه ناترازی اقتصادی در کشور است. اینکه عدهای محدود بتوانند اینگونه از سرزمین برای منافع شخصی بهرهبرداری کنند و در نهایت، خودشان تبدیل به قطبهای قدرت و ثروت در جامعه شوند، تعادل اقتصادی را بر هم میریزد. این تعداد محدود باوجود قدرت و ثروتی که در جامعه بهدست میآورند، بهراحتی میتوانند سیاستهای کلی محیطزیست را تغییر دهند، حتی میتوانند برای دولت تعیینتکلیف کنند؛ اینها باعث میشود که کنشگران محیطزیست خواهان اصلاح رویه شوند.
بهگفته این کنشگر محیطزیست، فعالان بخش معدن بهقدری قدرت یافته که متون دلخواه خود را به نهاد قانونگذاری کشور تحمیل کرده و در اصلاحیههای خود قدرت را از سازمانهای مدافع محیطزیست گرفتهاند. امیرزاده گفت: حال در این شرایط، اگر سازمانهای محیطزیست، منابعطبیعی و میراث فرهنگی که بهعبارتی هر ۳ آنها متولی محیطزیست کشور بهحساب میآیند، با معدنکاری در جایی از سرزمینمان که آثار سوء زیستمحیطی دارد، مخالفت کنند، کمیسیونهای تصمیمگیر که بخش اعظم اعضای آن متشکل از فعالان معدنی هستند، در نهایت بهنفع فعالان معدن تصمیم میگیرند و ارزشی به تذکرات محیطزیستی قائل نیستند. در واقع ساختاری قانونی ایجاد میکنند که شاهراه بخش معدن برای دسترسی آزادانه و بیمحابا به اراضی سرزمینی و اندامهای حیاتی کشور شناخته میشوند. امیرزاده بااشاره به استفاده از انرژی رایگان گفت: فعالان معدنی با رانتهایی که دارند، از انرژی رایگان، زیرساخت، بودجه عمومی استفاده و بهراحتی وام و ارز دریافت میکنند. این در حالی است که خروجی فعالیتشان هیچگاه بهنفع آحاد مردم نیست و تنها تعداد محدودی از بخش خصوصی و دولتی از کار و فعالیت آنها بهرهمند میشوند.
این در حالی است که سعید صمدی، دبیر انجمن زغالسنگ معتقد است که معدنکاری با حفظ محیطزیست امکانپذیر نیست یا باید هیچگونه کاوش و استخراجی انجام نگیرد یا در صورت ادامه فعالیتهای معدنی، آسیبهای محیطزیستی را بپذیریم. وی گفت: در فرآیند کاوش و استخراج معدن زمین شکافته و بعد حجم زیادی از خاک جابهجا میشود. در بخشی از این فرآیند، مجبور هستیم با مواد منفجره آتشکاری کنیم که در نهایت آسیب به محیطزیست را بهدنبال خواهد داشت، اما در هیچ جای دنیا بهدلیل آسیبهای محیطزیستی، معدنکاری تعطیل نشده است. وی بااشاره به در نظر گرفتن ۲ مولفه بهمنظور آسیب کمتر به محیطزیست در فرآیند معدنکاری گفت: در گام نخست، توجه به مولفه هزینه ـ فایده درباره آسیب کمتر به محیطزیست اهمیت زیادی دارد. اینکه باید دید تخریب محیطزیست در مقابل فایدهای که معدن دارد تا چه حد است؟ در واقع، باید راهکارهایی را در پیش گرفت که کمترین آسیب را در ازای بیشترین آورده بههمراه داشته باشد. در گام دوم، مکان معدنکاری اهمیت دارد؛ گاهی معدن در نواحی شمالی کشور و گاهی در کویر و بیابان است و بهطورطبیعی معدنکاران باید بهسمت کانیهایی در مناطقی بروند که کمتر مشکل ایجاد میکند. برای مثال، سنگ چینی در همهجای کشور یافت میشود؛ حال برای استخراج آن، دیگر معنایی ندارد در جایی که حساسیت محیطزیستی بالایی دارد، سنگ چینی استخراج کنیم.
وی افزود: بکارگیری فناوریهای بهروز میتواند میزان آسیب را کمتر کند، چرا که منجر به تغییر شیوههای استخراج میشود. وقتی فیزیک زمین آسیب ببیند، درخت و خاک هم از بین میرود. بنابراین، باید اولویت را روی مناطقی بگذاریم که آسیبپذیری آنها کمتر است. بهگفته صمدی، به کار بردن فناوریهای بهروز، کمترین آسیب را به طبیعت وارد میکند. برای مثال، معدنکاوان سدهای باطله احداث میکنند که پسابهای معدن و صنایع را در خود جای دهند. امروزه در دنیا دیگر سد باطله وجود ندارد. فناوران دستگاهی به نام فیلتر پرس تولید کردهاند که آب باطلهها را میگیرد و آنها را تا حدی خشک و شرایط را برای حذف آنها بهتر میکند. با تاکید بر اینکه محیطزیست خانه ما است و حفاظت از آن یک امر ضروری است، باید بهسمت تکنولوژیهای حفاظتی جدید برویم. وی افزود: ناگفته نماند که در بحث باطلهها، حذف آنها بستگی به شرایط آبوهوایی هم دارد. برای مثال، در اوکراین بهدلیل ریزشهای جوی فراوان روی باطلهها درخت کاشته میشود، اما در ایران چنین روندی امکانپذیر نیست. در نهایت با زهکشی یا کاشتن گیاهان مقاوم به خشکی میتوان باطلهها را تثبیت کرد. به گفته صمدی، برخی بر این باور هستند که باطلهها را میتوان به زمین برگرداند. بازگرداندن باطلهها به داخل زمین امری بیهوده است؛ چرا که این فرآیند، انرژی و سوخت زیادی نیاز دارد.
وی بااشاره به تقابل کنشگران محیطزیست با فعالان معدنی بر سر حفاظت از طبیعت گفت: عموما محیطزیست و معدن تقابل دارند و صفر و یکی هستند. کنشگران و طرفداران محیطزیست بیشتر بهدنبال بهانه میگردند که معدنکاری از چرخه اقتصاد حذف شود و دیگر کاری به این ندارند که چه هزینههایی برای کشور ایجاد میشود. در مقابل هم معدنکاران نقطه مقابل آنها بهشمار میروند و میخواهند به هر طریقی که شده، دست به استخراج بزنند. متاسفانه حس مشترکی میان ان ۲ گروه وجود ندارد تا بتوانند با یکدیگر تفاهم کنند. در واقع، تاکنون تعاملاتی مبنی بر اینکه چگونه میتوان آسیبهای محیطزیست را با وجود معدنکاری به حداقل رساند، شکل نگرفته است. صمدی گفت: خوب است کارشناسان محیطزیست علم و دانش خود را بالا ببرند تا ببینند چگونه میتوانند در فرآیند نظارت، معدنکاران را بهتر راهنمایی کنند. برای مثال، یک مامور راهنمایی خوب باید راننده خوبی هم باشد، بنابراین یک کنشگر محیطزیست باید اشراف کافی بر راهکارهای معدنکاوی هم داشته باشد.
طرفداران محیطزیست معتقدند که فعالان معدنی بیش از آنکه به سود اقتصاد کشور فعالیت کنند، کارشان به ضرر جیب مردم است. به اعتقاد آنان، معدن ضد معیشت مردمی است که در طول تاریخ میدانستند، چگونه با شرایطی که طبیعت برایشان ساخته بود، امرار معاش کنند و با آن سازگار شوند؛ اما همانگونه که شاهدش هستیم، امروز این مردم بهدلیل تخریب محیطزیستی که تحتتاثیر فعالیتهای معدنی دیگر نیست، دچار فروپاشی اجتماعی و بهدلیل از بین رفتن زمینهای حاصلخیز و آب سالم، تبدیل به حاشیهنشینان اطراف شهرهای بزرگ یا پناهندگان اقلیمی شدهاند. حال یک سوال مطرح میشود که بدون در نظر گرفتن آسیبهای زیستمحیطی باتوجه به از بین رفتن ثروت عمومی، آیا بخش معدن توجیه اقتصادی داشته است یا خیر؟
منبع: گسترش نیوز